در سال آخر انقلاب وقتی که برای دشمن مسلم شد که انقلاب ریشه دار است و منافع آمریکا، و استعمارگران را به طور اساسی تهدید میکند، دست به بازیهای همیشگی خودش زد. بازیهایی که در انقلاب مشروطیت و در نهضت ملی شدن نفت موفق شده بود هم مشورطیت و هم ملی شدن نفت را از بین ببرد و جنبشش برای ملت ایران نتیجه ای در بر نداشت و بعد از آن 25 سال دیکتاتوری بود. این بار هم دشمن میخواست از آن تجربه و آزمایش استفاده کند. ورود احزاب و دستجات گوناگون مانند: جبهة ملی، نهضت آزادی، و سایر احزاب در صحنه به همین منظور بود
حاج میرزا یحیی دولتآبادی در کتاب خودش مینویسد تاجری نزد من آمد و شروع کرد از رضاخان تعریف کردن که این مرد بزرگی است، نابغه است، چه هست، چه هست، و باید کمکش کرد وگرنه از بین خواهد رفت و من گفتم که او باید مشاورانی داشته باشد و او گفت خب، عدهای را انتخاب کن و من پانزده نفر را انتخاب کردم که رضاخان از بین آنها 8 نفر را به عنوان مشاور خصوصی خود انتخاب کرد که حداقل هفتهای یک جلسه با اینها داشت، این هشت نفر اینها هستند: مشیرالدوله، مستوفیالممالک، دکتر مصدق، حاج میرزا یحیی دولتآبادی حاج مخبرالسلطنه هدایت، حسین علاء، تقیزاده و محمدعلی فروغی.
اولین کابینة دکتر مصدق بسیار مأیوسکننده بود، از وزیرانش، وزیر امور خارجه که مهمترین وزیر بود آقای باقر کاظمی شد. این آقای باقر کاظمی چند سال وزیرخارجه رضاخان بود. توجه داشته باشید که وزرای زمان رضاخان همهشان دست نشاندة انگلستان بودند. بنابراین وزیرخارجة رضاخان، وزیر خارجة دولت دکتر مصدق هم میشود. یکی دیگر هم زاهدی بود که خیلی این روزها، مثلاً آقای فلسفی را بعضی ها به این دلیل محکوم کردند که یک عکس با سرلشکر زاهدی داشته، این وزیر کشور جناب آقای دکتر مصدق در آن کابینه است
اولین کابینة دکتر مصدق بسیار مأیوسکننده بود، از وزیرانش، وزیر امور خارجه که مهمترین وزیر بود آقای باقر کاظمی شد. این آقای باقر کاظمی چند سال وزیرخارجه رضاخان بود. توجه داشته باشید که وزرای زمان رضاخان همهشان دست نشاندة انگلستان بودند. بنابراین وزیرخارجة رضاخان، وزیر خارجة دولت دکتر مصدق هم میشود. یکی دیگر هم زاهدی بود که خیلی این روزها، مثلاً آقای فلسفی را بعضی ها به این دلیل محکوم کردند که یک عکس با سرلشکر زاهدی داشته، این وزیر کشور جناب آقای دکتر مصدق در آن کابینه است
آنچه که بزرگترین اشتغال خاطر شاه و قوام را تشکیل میداد وجود آیتالله کاشانی بود. تلاش بسیار کردند که با او کنار بیایند ولی حاضر نشد و تهدید کرد شاه را که اگر قوام سقوط نکند، لبة تیز حمله را متوجه شاه و دبار خواهد کرد. و بعد از اینکه نتوانستند او را وادار به سکوت کنند، درصدد برآمدند که او را با وجود اینکه نمایندة مجلس بود دستگیر کنند
یکی از آن ریزهکاریها نقشة مصدق راجع به مجلس بود، امد از 136 نفر نماینده، 79 نفر را انتخاب کرد بقیه انتخابات را انجام نداد و سپس تعداد نمایندگان مجلس را مصدق رساند به 172 نفر، مطابق قانون اختیارتش، در حالی که نمایندگان مجلس تعدادشان 136 نفر بود. خوب تا اینجا ظاهراً مهم نیست این 136 نفر نصفش چند تا میشود، میشود 68 نفر، برای اینکه مجلس رسمیت داشته باشد، باید 68 به اضافه یک نفر از نمایندگان، حداقل انتخاب شده باشند میشود 69 نفر. اما از 172تایی که مصدق مطابق قانون وضع کرد، که باید نمایندگان این تعداد باشند نصفش میشود 86 تا؛ نصف به اضافه یک میشود 87 تا. بنابراین اگر این قانون تصویب میشد، تعداد لازم برای رسمیت مجلس نداشتیم، 8 تا کمتر بود؛ چون 79 نماینده داشتیم در حالی که 87 نماینده احتیاج داشتیم
آیت الله کاشانی، حتی بعد از اختیارات، نامه نوشت به مردم که اگر اختلافی بین من و مصدق هست نباید این باعث حمله شما به حکومت مصدق بشود و در هشتم بهمن با یکدیگر به اصطلاح ملاقات کردند. البته کاشانی گفت در حضور جمع باید این ملاقات انجام بشود بلکه اختلافات به تفاهم برسد. طرف دیگر قضیه که مصدق بود قصد تفاهم نداشت؛ قصد صاف کردن راه دیکتاتوری را داشت و این مطلبی است که باز در نامة آیتالله کاشانی در 27 مرداد به مصدق میگوید که: «هم و غم من در نگهداری دولت جنابعالی که خود مایل به بقاء آن نیستید
حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدد و مرا لکه حیض کردید، خآنه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید و حالا نه مجلسی است و نه تکیهگاهی برای ملت گذاشتهاید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحتنظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایفالحیل خارج کردید (اینها حالا همه معنیاش روشن است که یعنی چی) و حالا هماطنور که واضح بوده درصدد به اصطلاح کودتاست. .... این نامة من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود
یکی از مسائلی که اهمیت آن چنان بوده که دکتر آیت قبول نمایندگی خود را برای دفاع از این اصل میداند و در آن زمان نیز مخالفین و موافقین مصری داشت اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی بود .و هچنین به خاطر داریم که هنگام انتخاب نخستوزیر در زمان ریاست جمهوری بنیصدر معزول، جناح خط امام چه خون دلی خوردند! همچنین شهید رجائی هنگام انتخاب وزرای کابینهاش از طرف بنیصدر، با چه کارشکنیها و مخالفتهایی که مواجه نشد، زیرا که بنیصدر ظاهراً حربهای قانونی نیز در دست داشت، با توجه به این دو مورد، برخی از مباحث شهید آیت را در مورد اصول 5 ،6 ، اصل109 ( 84 پیشنهادی در مجلس خبرگان) ، 97 و 107 که در مجلس خبرگان مطرح بوده مطالعه فرمائید.
اگر بعضی از مسامحه کاریها و اعمال کاریهای دولت نبود تنها ما در داخل مشکلی نداشتیم بلکه همین الان دچار سرگیجه وناراحتی بود، متأسفانه بعضی اهمالکاریها به دشمن اجازه داد که آن ضربت صاعقه آسایی که خورده و گیج شده بود دوباره بلند شود و دوباره شروع کند خودش را تجدید کردن رمز پیروزی انقلاب ما و تداومش در تهاجمی بودنش است، در زمینه اقتصاد در زمینه سیاست در همه جا نباید اجازه بدهیم کسانی که در آن نظام که اسم میبرم صفیپورها. مهندس والاها که هنوز و هنوز هم در روزنامهها هستند طلبکار شوند.