سبک پارانویایی حکومتداری آمریکا آمریکاییها نوعاً خود را با این خیال دلداری میدهند که در دموکراسی زندگی میکنند، با دولتی که عقلانی، مسئول و سازگار با نیازهای آنهاست؛ بدین معنی که از مالکیت شخصی آنها محافظت میکند، قوانین منصفانه و عادلانه ایجاد و اجرا میکند و از مرزهای کشور و سرمایههای خارج از آن دفاع میکند. «راهنمای سلامت روزنامه نیویورکتایمز» نشانگان غالب پارانویا (اختلال شخصیت دشمنپندار) را اینگونه توصیف میکند: افراد مبتلا به پارانویا شدیداً به دیگران مشکوک هستند، غالباً
خیانت رسانههای خبری به مردم در حمله آمریکا به عراق با فرا رسیدن پانزدهمین سالگرد جنگ غیرقانونی و خشونتبار آمریکا علیه عراق، باید این نکته را به یاد داشت که رسانههای خبری در راستای تحقق اهداف دولت بوش جهت جلب حمایت افکار عمومی نقش بهسزایی ایفا کردند. اغراق نیست اگر بگوییم بیشتر اخباری که بر روی خروجی رسانهها قرار میگرفت همانهایی بودند که دفتر ارتباطات کاخ سفید منتشر میساخت. در آن زمان، رسانهها حتی نقاب مخالفت ظاهری با دولت را نیز از چهره خود کنار زدند و به شکل شرمآوری به ابزاری برای انتشار اطلاعات غلط و بیاساس در مورد تهدید صدام علیه
حمله به عراق و افغانستان؛ مقایسهای بر اساس قوانین بینالمللی ایجاد هیأتی مانند شورای امنیت، با عضویت محدود و ارجحیت نسبت به مجمع عمومی سازمان ملل در امور مربوط به محافظت از صلح و امنیت بین الملل (ماده 12.1 از منشور ملل متحد)، که در آن فاتحان اصلی جنگ جهانی دوم از حق وتو برخوردارند، از زمان تأسیس تاکنون آماج انتقاد فراوان بوده است. منشور سازمان ملل متحد بهطورکلی «تهدید به استفاده از زور یا استفاده از آن را علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی یک کشور» ممنوع اعلام کرده است. (ماده 2 از بند 4 منشور سازمان ملل متحد) اگرچه ممنوعیت استفاده از زور، مطلق نیست و
برهوت ارزشهـای آمریکایـی دکتر رضا داوری اردکانی مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی اندکی پس از حادثه یازده سپتامبر 2001، بیانیهای به نام بیانیه روشنفکران آمریکا منتشر شد. این بیانیه را جمعی استاد و کارشناس معروف استراتژی و عدهای دانشگاهی و پژوهشگر گمنام امضا کرده بودند. بیانیه، متضمن دو نکته اساسی بود: یکی اینکه آمریکا با این که مرتکب بعضی اشتباهها شده است، حافظ ارزشهای آزادی و حقوقبشر و پشتیبان آزادی ملتهاست و نباید مورد قهر و دشمنی قرار گیرد. کاری که تروریستها در روز
بنلادن مرد، ولی افسوس که... مرگ اسامه بنلادن، فردی که برای مبارزه با دشمنانش خشونت را انتخاب کرده بود، از بسیاری جهات تحول مثبت به شمار میرود. اما افسوس که آمریکا برای کشتن بنلادن به جنگ همهجانبه علیه «تروریسم» متوسل شد. جنگی که در راستای آن آمریکا به غلط عراق را به القاعده و بنلادن ربط داد و سپس با ائتلاف متحدینش، بدون موافقت سازمان ملل، به این کشور حمله کرد، که در نتیجه آن ششصد هزار نفر کشته و میلیونها نفر بیخانمان شدند. درد و رنج بیاندازه ملت عراق یکی از شرمآورترین قسمتهای شکار بنلادن است.
افغانستان، 11 سال بعد، آیا ارزشـش را داشت؟ هفتم اکتبر 2012 (شانزدهم مهر1391) مصادف بود با یازدهمین سال تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان، جنگی که تاکنون بیش از 2هزار سرباز آمریکایی در آن کشته شدهاند. در 11سپتامبر2001، 2هزار و977 نفر در نیویورک کشته شدند. حدود 700 نفر از این تعداد، فقط از کارکنان یک شرکت («کانتورفیتز جرالد») بودند. 343 آتشنشان و امدادگر و همچنین 60 افسر پلیس در این حمله جان خود را از دست دادند. فقط 291 جسد «سالم» پیدا شد. به بیش از نیمی از خانوادههایی که عزیزانشان را در آن روز از دست داده بودند، تکهای از اجساد هم
دروغهایی از جنگ افغانستان اینکه دخالت غرب در افغانستان با حوادث 11سپتامبر2001(20شهریور1380) آغاز شد. افغانستان، در بخش اعظم تاریخ خود، کانون توجه ناخوشآیند قدرتهای امپریالیستی بوده است. بریتانیا سه بار در قرن نوزدهم به افغانستان حمله کرد و در هر بار این کشور را کاملاً مورد تاختوتاز قرار داد. بریتانیا انگیزههای گوناگونی برای این حملات داشت که کماهمیتترین آن کنترل مزارع سودآور خشخاش بود. منبعی که بعداً، مانند امروز، به بزرگترین محل تأمین هروئین جهان تبدیل شد. تریاک یکی از ابزارهای بریتانیا برای بسط کنترل
پیشینه «جنگ علیه تروریسم» امروزه تصور این واقعیت دشوار است که پیش از 11 سپتامبر، «تروریسم» در سیاست داخلی کشورها و در سیاست بینالمللی، نگرانی نسبتاً اندکی را برانگیخته باشد. پیش از 11 سپتامبر، موارد اندکی قوانین «مقابله با تروریسم» وجود داشت یا سازمانهای معدودی را به نام مقابله با تروریسم تشکیل داده بودند. پیش از اوایل دهه 1970، تروریسم تقریباً در گفتار دولتمردان[آمریکا] غایب است، مگر اینکه بر حسب موقعیت، در مواردی از آن برای اهریمنی توصیف کردن نیروهای ضد استعماری استفاده کرده باشند. از زمان پایان جنگ سرد و
سودای صهیونیستی پایگاه تی.بی.آر چه کسانی از حادثه یازدهم سپتامبر سودهایی هنگفت برای خود اندوختند ؟ از 26 آگوست تا 11سپتامبر2001 ، گروهی از بورسبازان که مقامهای امنیتی آمریکا ماهیت آنان را اسرائیلی میدانند، بهسرعت فهرستی از 38 نوع سهام را که قاعدتاً با وقوع چنین حادثهای با افت ارزش همراه میشد، در بورس فروختند. این بورسبازان که در بازارهای تورنتو و فرانکفورت به عرضه سهام خود پرداختند، سودی میلیونی نصیب خود ساختند. همه شواهد حکایت از آن داشت که در بازارهای مختلف بورس
چه کسانی از«11 سپتامبر» نفع بردند؟ «لری سیلورستین»(1)، میلیاردر یهودی، مالکیت مجموعه مرکز تجارت جهانی را دو ماه پیش از حمله 11 سپتامبر خریداری کرده بود. مجموعه مرکز تجارت جهانی را خانواده «راکفلِر» تأسیس کرده بودند و مالکیت آنرا برعهده داشتند و در تاریخ 33 سالهاش اولین بار بود که تغییر مالکیت میداد. «لری»، رئیس «استیناف همگانی یهودیان»، بزرگترین سازمان صهیونیستی که در آمریکا به جمعآوری پول برای اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و پشتیبانی از آن میپردازد، بود. «لوئیس آیزنبرگ»(2)، رئیس سابق «اداره بنادر نیویورک» و فردی که شخصاً
آمریکا را از فریب گریزی هست؟ داستان 11 سپتامبر آمریکا غیرواقعبینانهترین تئوری توطئه در روزگار معاصر است. بیمعنایی داستان آمریکا از این قرار است: چند عرب سعودی بدون اینکه از پشتیبانی دولت یا یکی از سرویسهای اطلاعاتی برخوردار باشند نه تنها «سیآیای» و «افبیآی» بلکه تمام شانزده آژانس اطلاعاتی آمریکا، حتی آژانس اطلاعات دفاعی و سازمان امنیت ملی و آژانسهای اطلاعاتی همه متحدان آمریکا در ناتو و موساد اسرائیل (رژیم صهیونیستی) را فریب میدهند. این سعودیهای زبون، همچنین در آنِ واحد
یازدهمین 11 سپتامبر حوادث غمانگیز 11سپتامبر2001 آغاز نقطه عطفی اساسی در تاریخ آمریکا است؛ نقطه عطفی سرنوشتساز و بحرانی. میلیونها نفر از مردم سراسر جهان در رابطه با علل و عواقب 11سپتامبر فریب خوردهاند. 11سپتامبر2001 آغاز دوران بحران، تلاطم و نظامیشدن جامعه آمریکاست. در پی 11 سپتامبر، دکترین نظامی آمریکا اساساً و به مدت نامعلوم دستخوش تغییر شد. پس از 11 سپتامبر، آمریکا و متحدینش در ناتو، جنگ متجاوزانه بیپایانی را تحت پوشش انسانی «مبارزه با تروریسم» در مقیاس جهانی به
کابینه تبهکاران! بررسی «ترور دولتی» عصر حاضر در میان جوامع دانشگاهی تا حد زیادی مغفول مانده و دانشگاهیان تمایل دارند اصطلاح ترور، مخصوص «دوران ترور»(1) انقلاب فرانسه یا روسیه در زمان استالین باقی بماند. ترور دولتی مفهومی است که به لحاظ نظری مغشوش است و به نظر میرسد بیشتر برای توصیف حوزههای قدیمی شورش تودهها و جنگهای همهجانبه سازگار است. ایده به کارگیری ترس و ترور در مقام ابزار سیاسی از مدتها پیش وارد اندیشه سیاسی غرب شده است. در حالیکه برخی از متفکرین غربی (مونتسکیو)(2) معتقد بودهاند استفاده از ترور
آسیب شناسی تک ابرقدرت الن ری، بیل شاپ ناتو و فراتر از آن مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا در سال 1988، از حملات موشکی به سودان و افغانستان که به اتهام ارتباط با بمبگذاری در سفارت آمریکا در آفریقا انجام شد، با اظهار تأسف به عنوان «جنگ آینده»یاد میکند. از منظری میتوان گفت او از احتمال انتقام نیروهای پرتعداد اسلامگرا و اقدام علیه شهروندان آمریکایی اظهار تاسف میکند. اما همانگونه که آلبرایت هم میداند، این جنگها روی دیگری هم دارند. روی دیگری که فراتر از موشکهایی است
ریاکاری آمریکایی دکتر رضا سیمبر، استاد علوم سیاسی و رئیس دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه گیلان است. ایشان دكتراي علوم سياسي و روابط بينالملل خود را از دانشگاه نيوساوث ويلز، استراليا اخذ کرد و صاحبنظر در حوزه تروریسم بینالملل است. جدیدترین تألیفات او عبارتند از: سیاست و حکومت در خاورمیانه، روابط بینالملل و دیپلماسی صلح در نظام متحول جهانی و تروریسم در نظام بینالملل. تروریسم دولتی را چگونه باید تعریف کرد و