حوادث غمانگیز 11سپتامبر2001 آغاز نقطه عطفی اساسی در تاریخ آمریکا است؛ نقطه عطفی سرنوشتساز و بحرانی. میلیونها نفر از مردم سراسر جهان در رابطه با علل و عواقب 11سپتامبر فریب خوردهاند.
11سپتامبر2001 آغاز دوران بحران، تلاطم و نظامیشدن جامعه آمریکاست.
در پی 11 سپتامبر، دکترین نظامی آمریکا اساساً و به مدت نامعلوم دستخوش تغییر شد.
پس از 11 سپتامبر، آمریکا و متحدینش در ناتو، جنگ متجاوزانه بیپایانی را تحت پوشش انسانی «مبارزه با تروریسم» در مقیاس جهانی به راه انداختند.
11سپتامبر همچنین سکوی پرشی بود برای لغو بیامان آزادیهای مدنی، نظامی کردن اجرای قانون و افتتاح «کشور پلیسی آمریکا».
صبح روز یازدهم سپتامبر، ساعت یازده نشده بود که دولت بوش اعلام کرد القاعده مسئول حملات به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون است. این ادعا پیش از آنکه پلیس تحقیقات مفصل خود را آغاز کند، مطرح شده بود.
«جرج تنت»(2)، رئیس وقت «سیآیای» در صبح همان روز اعلام کرد که «اسامه بنلادن» توانایی لازم را برای «طرحریزی حملات متعدد بدون هشدار قبلی» داشته است.
«کالین پاول»(3)، وزیر خارجه[آمریکا]، حمله به برجهای دوقلو را «اقدام جنگی» توصیف کرد و در عصر روز حادثه، رئیسجمهور بوش در یک برنامه زنده تلویزیونی به ملت اطمینان داد که از نظر وی «بین تروریستهایی که این حملات را مرتکب شدهاند و آنهایی که به این تروریستها پناه دادهاند، فرقی وجود ندارد.»
«جیمز ولسی»(4)، رئیس پیشین «سیآیای»، بدون اینکه به افغانستان اشاره کند، از «حمایت دولتی» از حمله به مرکز تجارت جهانی خبر داد و بهطور ضمنی ادعای مشارکت یک یا چند کشور در اجرای حملات را مطرح کرد.
در ساعت 21:30 همان شب، «کابینه جنگی» مرکب از مسئولین رده بالای اطلاعاتی و مشاوران ارشد نظامی، در کاخ سفید تشکیل شد. در ساعت 23 و در پایان این جلسه تاریخی، «جنگ با تروریسم» رسماً کلید خورد.
وقایع غمانگیز 11سپتامبر وجهه «انسانی» لازم را برای بهراه انداختن جنگ علیه افغانستان فراهم کرد؛ بهطوری که این جنگ با حمایت کامل افکار عمومی جهان و تأیید «جامعه جهانی» آغاز شد. چندین تن از «روشنفکران چپ» [آمریکایی] برای «اقدامات تلافیجویانه علیه تروریسم» دلایل اخلاقی و معنوی اقامه کردند. این روشنفکران لزوم توسل به راهحل نظامی در جایگاه پاسخ مشروع به 11سپتامبر را تأیید کردند.
درپی حادثه 11 سپتامبر، جنبش ضدجنگ کاملاً منزوی شد. اتحادیههای کارگری و سازمانهای جامعه مدنی دروغ رسانهها و تبلیغات دولتی را باور کرده، جنگ تلافیجویانه علیه افغانستان را پذیرفته بودند.
افسانه «دشمن بیرونی» و تهدید تروریستهای مسلمان اساس دکترین نظامی دولت بوش و بهانه تهاجم نظامی به افغانستان و عراق بود. در این مدت از لغو آزادیهای مدنی و دولت مشروطه در آمریکا سخنی به میان نمیآمد.
با وجود اسناد فراوان، جریان رسانهای غالب در آمریکا به ندرت به این واقعیت اشاره میکند که القاعده را «سیآیای» طی جنگ شوروی در افغانستان به وجود آورد. وابستگی القاعده به آمریکا واقعیت شناختهشدهای بود که منابع بسیاری از جمله اسناد رسمی کنگره آن را تأیید میکردند؛ بااینحال، جریان رسانهای غالب تصمیم داشت آن را رد کند یا نادیده بگیرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا بارها و بارها به حمایت از بنلادن اعتراف کرده بود؛ اما ادعا میکرد پس از جنگ سرد «اسامه بنلادن علیه آمریکا شده است.»
گزارش «کمیسیون 11سپتامبر»، که القاعده را سازمان طراح حملات به مرکز تجارت جهانی معرفی کرد، تا حد زیادی افسانهپردازی «دشمن بیرونی» را تأیید کرد.
روایت رسمی آمریکا از 11سپتامبر نهتنها دلایل سقوط ساختمان مرکز تجارت جهانی را تحریف کرد، بلکه با ایجاد این توهم که آمریکا و «تمدن غربی» در معرض تهدید است، سابقه تاریخی حمایت پنهانی آمریکا از تروریسم بینالمللی را هم محو نمود.
بدون دشمن بیرونی، جنگ با تروریسم وجود نخواهد داشت. (در این صورت) تمام برنامههای امنیت ملی نقشبرآب میشود و جنایتکاران جنگی که در موقعیتهای کلیدی (حکومت) قرار گرفتهاند شانس موفقیت نخواهند داشت.
پس از 11سپتامبر، کمپین دروغپراکنی رسانهها نه تنها بر حقیقت حادثه سرپوش گذاشت، بلکه بیشتر شواهد تاریخی را که نشان میداد القاعده چگونه ساخته شده است از بین برد و (بدین ترتیب) این «دشمن بیرونی» توهمی به دشمن شماره یک تبدیل شد.
پی نوشت
- پروفسور مایکل چسودوفسکی، استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه «اتاوا» (آمریکا) و مدیر «مرکز تحقیقات جهانیشدن»، مستقر در کانادا.
- در ساعت 8:46:30 نخستین هواپیما با برج شمالی و در ساعت 9:03:02 دومین هواپیما با برج جنوبی مرکز تجارت جهانی برخورد کرد.
- Michel Chossudovsky.
- George Tenet.
- Colin Powell.
- James Woolsey.