گفت و گو با دکتر حسین بانک

Bank

* زمینه های خانوادگی و نخستین کانون های تعلیم و تربیت شما از چه ویژگی هایی برخوردار بودند ؟

_ من در سال 1331 در خانواده ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمدم ، پدرم ناظم داخلی کارخانه ای بود و هیچ وقت هم زندگی آرامی نداشت و به رغم این که امکان به دست آوردن مال و اموال فراوانی را هم داشت ، به علت تدین و ایمان بالا ، همیشه وضعیت مالی خانواده در حد متوسط بود .

برادر و خواهرهای من همه مذهبی و مقید بودند ، مادرم متعلق به یکی از خانواده های سرشناس اصفهان بودند که اجداد ایشان به تدین شهرت داشتند ، دوره دبستان و دبیرستان را در مدرسه هراتی اصفهان گذراندم ، من خودم هم تمایلات شدید مذهبی داشتم و از کودکی در جلسات مذهبی شرکت می کردم .

* جلسات خاصی را می توانید ذکر کنید ؟

_ کانون فرهنگی جهان اسلام در ذهنم شاخص تر است که از قم اساتیدی می آمدند ، از جمله مرحوم علامه جعفری ، آیت الله ناصر مکارم شیرازی ، آقای سبحانی و آقای پرورش که در جلسات حسینیه عماد هم می آمدند و تأثیر ویژه ای روی من داشتند .

* اولین بارقه های مبارزه سیاسی در چه سنی در ذهن شما زده شد ؟

_ شاید دوازده ساله بودم که بحث 15 خرداد پیش آمد و من در راهپیمایی دروازه دولت شرکت کردم و نیروهای امنیتی تعقیب مان کردند ، در آن زمان خودم هم جلساتی می گذاشتم و افراد خانواده و دوستان در آن شرکت می کردند ، این جلسات تا وقتی بزرگ شدم ادامه داشت .

یادم می آید اعیاد و مراسم مذهبی را در محله مان می گرفتیم و همه اهل محل در آن شرکت می کردند ، مثلاً جشن نیمه شعبان که در آن نمایشنامه هم اجرا می کردیم ، همه این کارها پیرنگ سیاسی داشتند و در جهت روشنگری اذهان انجام می گرفتند .

* از فعالیت های دوره دانشجویی خاطراتی را نقل کنید .

_ من در سال 52 در رشته دارو سازی دانشگاه مشهد قبول شدم ، از همان ابتدا با شهید دیالمه آشنا شدم که روی تفکر و شیوه های مبارزاتی من تأثیر زیادی گذاشت . همراه با ایشان و سایر دانشجویان جلسات خوبی داشتیم ، شهید دیالمه هوش سرشار و سر پر شوری داشت و وقایع را به دقت عالمانه ای تحلیل می کرد .

ما با رهبری ایشان گروه های خاصی را تشکیل دادیم ، با گروه های دیگری هم آشنایی داشتیم ، اما نحوه کارمان طوری بود که اگر اتفاقاً یک نفر شناسایی می شد ، اعضای دیگر گروه لو نمی رفتند .

* وظیفه شما چه بود ؟

_ من مسئول توزیع کتاب ها و جزوات و اعلامیه های مذهبی بودم ، معمولاً هم دو محل را اجاره می کردم ، یکی برای زندگی خودم و دیگری برای نگهداری کتاب ها .

* این شیوه را از کجا یاد گرفتید ؟

_ من در دوره دبیرستان هم همین طور عمل می کردم و کمتر پیش می آمد که کتاب و جزوه ای را نزد خود نگه دارم ، برای همین هم هیچ وقت به شکل جدی گرفتار ساواک نشدم. فقط یک بار یکی از افرادی که به او کتاب دادم دستگیر شد و مرا لو داد که موضوع خیلی جدی نشد ، شهید دیالمه هم کار گروهی زیاد کرده بود و بسیاری از نکات ظریف را به ما گوشزد می کرد .

* عمدتاً چه کتاب هایی بودند ؟

_ جزوات و اعلامیه های حضرت امام (ره) ، کتاب های دکتر شریعتی و کتاب های شهید مطهری که شهید دیالمه از شاگردان شان بود .

* در تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین در سال 54 در مجامع دانشجویی بحران عجیبی به وجود آمد ، شما و گروهی که با آن کار می کردید چگونه با این پدیده مواجه شدید ؟

_ گروه های چپ بسیار فعال بودند و با تغییر ایدئولوژیک آن سازمان تمام کسانی که از نظر مبانی عقیدتی پایه و اساس محکمی نداشتند در مقابل مارکسیست ها کم آوردند و تغییر عقیده دادند .

گروه ما و امثال ما به علت مطالعات و به ویژه مطالعه دقیق آثار امام (ره) و شهید مطهری از استحکام خوبی برخوردار بودند و لذا پیشاپیش پادزهر آن افکار التقاطی را فراهم آورده بودند . جلسات و گروه های بسیار پر باری بودند که هنوز هم بعضی از آنها را ادامه می دهیم .

شهید دیالمه در این میان نقش بسیار تأثیر گذاری داشت ، او در اوایل انقلاب گرفتار ساواک شد و با وجود شکنجه های زیادی که به او دادند ، کلمه ای حرف نزد ، انصافاً سخنرانی های پر جاذبه ای داشت .

در جریان انقلاب و پس از آن یکی از بهترین شیوه های ارتقای فکر جوانان به خصوص دانشجویان ، مناظره هایی بود که با گروه های معاند صورت می گرفت و به اعتقاد من یکی از بهترین پادزهرها در مقابل افکار التقاطی و انحرافی بود که نمی دانم چرا این سنت فرخنده ادامه پیدا نکرد .

در هر حال ما در سال 54 در سطح کل دانشکده های دانشگاه مشهد دست به روشنگری می زدیم و اولین روشنگری ها را درباره سران تغییر ماهیت داده مجاهدین خلق مطرح کردیم و پرده از ترور سران مخلص که به دست گروه جدید ترور شده بودند برداشتیم و از همان جا بذر خصومت مجاهدین را به به حق نام منافقین به خود گرفتند ، نسبت به خود کاشتم که نهایتاً به سوء قصد آنها به من و معلولیتم منتهی شد .

بچه های گروه ما حراست دانشگاه را به عهده داشتند و فعالانه همکاری می کردند و آنچه را که برای انقلاب ضرورت داشت انجام می دادند ، گروهک ها نمی خواستند دانشگاه ها باز باشند و بچه های ما ایستادگی کردند و نگذاشتند دانشگاه بسته شود .

بعد هم که انقلاب فرهنگی پیش آمد و جریان را پیش بردند ، به این شکل که در انتخاب رؤسای دانشگاه ها و تأیید یا عدم تأیید صلاحیت رؤسای قبلی ، نقش داشتند چون در طول انقلاب این افراد را با دقت شناسایی کرده بودند .

* از روزهای انقلاب خاطره شیرینی را به یاد دارید ؟

_ شیرین ترین خاطره که نیست ، ولی یکی از مهم ترین اتفاقاتی بود که پیش آمد ، قرار بود که حضرت امام (ره) بیایند ، شهید دیالمه در تهران بود و من در مشهد بودم ، همراه با عده دیگری از دوستان در نزدیکی بیمارستان امام رضا (ع) گروه از ارتشی ها را مشاهده کردیم که به ما پیوستند ، من حس عجیبی داشتم و فکر می کردم که این پیوستن جمعی و به آن شکل یک جور تاکتیک است و ضربه خواهیم خورد .

با شهید دیالمه تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم و پرسیدم چه حدس می زنید ؟ گفت : هیچ چیزی بعید نیست ، هوشیار باشید و به برادرها بگویید حواسشان را جمع کنند . حدس من درست بود و ارتشی ها به مردم هجوم بردند ، منتهی چون از قبل آمادگی داشتیم ماجرایی که می توانست تبدیل به یک فاجعه به تمام معنا شود ، با تلفات اندکی خاتمه پیدا کرد .

از دیگر خاطرات شیرین من در اوایل انقلاب ، بحث وحدت حوزه و دانشگاه بود . شهید دیالمه در این زمینه هم انصافاً خیلی زحمت کشید ، یادم هست چند ردیف دانشجو و روحانی دست به دست هم یکی در میان ایستاده و پلاکاردهایی را با مضامین وحدت حوزه و دانشگاه بالا می بردند . این گردهمایی تأثیر بسیار خوبی بر محیط دانشجویی داشت ، البته این پلاکاردها هم برای خودش قصه ای دارد .

* چطور ؟

_ ما این پلاکاردها را در زیر زمین بزرگ منزل مان در مشهد نگهداری می کردیم ، منافقین به این خانه حمله کرده و در غیاب ما هشت کوکتل مولوتف را در خانه انداخته بودند که منجر به آتش سوزی شد .

* کسی هم صدمه دید ؟

_ خوشبختانه چون هیچ کس در خانه نبود ، صدمه جانی ندیدیم ، ولی به هر حال قسمت هایی از خانه سوخت .

* و خاطره دیگر ؟

_ راه اندازی جلسات دعای کمیل شب های جمعه بود که غالباً خودم می خواندم و گمانم جزو اولین جلسات کمیل پس از انقلاب باشد که در صحن امام خمینی حرم مطهر برگزار می شد .

* ماجرای سوء قصد منافقین به خود را بیان کنید ؟

_ بعد از جریانات خرمشهر و آبادان ، ماجرای 7 تیر پیش آمد که شهید دیالمه هم جزو شهدای آن فاجعه بود ، گمان می کنم ماه رمضان بود و شب ها معمولاً تا سحر جلساتی داشتیم و بعد به منزل می رفتیم . خانه ما شناسایی شده بود و همان طور که گفتم هشت تا کوکتل مولوتف هم در آن انداخته بودند .

اواخر ماه رمضان بود و من قرار بود به خانه یکی از دوستان بروم ، روش منافقین این بود که دم در خانه کشیک می دادند و چون از حضور فرد مورد نظر مطمئن می شدند در می زدند و سراغ او را می گرفتند و چون دم در می آمد به او سوء قصد می کردند ، آنها از همین شیوه برای ترور من استفاده کردند و وقتی دم در آمدم مرا به رگبار بستند و چند تا تیر به من خورد .

* آیا پس از اخذ دکترا به تحصیلات و تحقیقات ادامه دادید ؟

_ خیر ، مشغله های اداری این فرصت را به من نداد . مدتی سرپرست بهزیستی مشهد بودم ، بعد مدیر کل اداره کار و معاون دارو و درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودم و در حال حاضر هم که قائم مقام مدیر عامل سازمان بیمه خدمات درمانی کشور هستم .

* شما با انسان های والایی سر و کار داشتید ، دلتان برای کدام یک خیلی تنگ شده است ؟

_ غیر از حضرت امام (ره) غالباً برای شهید دیالمه و شهید بهشتی خیلی دلتنگ می شوم . با شهید دیالمه که سابقه دوستی طولانی داشتم ، شهید بهشتی هم که دائماً زیر بمباران افترائات و شایعات بودند و ما همیشه در گروه های دانشجویی برای دفاع از ایشان بحث داشتیم ، ایشان به نظر من نمونه کامل صبر ، متانت ، علم و مدیریت و خوش فکری بود .

* آیا خاطره ای از ایشان دارید ؟

_ جریانات بنی صدر بود و من مدارک فراوانی را در مورد او بردم خدمت ایشان ، در این مدارک مواضع افرادی را که به اصل ولایت فقیه و لایحه قصاص اعتراضی داشتند بررسی کردم و به این نتیجه رسیده بودم که به رغم تفاوت رویه ها ، همه دارند یک کار خاص را انجام می دهند . همراه با شهید دیالمه در این مورد و در مورد سفر بنی صدر به اسرائیل و مورد استقبال قرار گرفتن او از سوی دولت اسرائیل مدارکی را حضور شهید بهشتی دادم که واقعاً تعجب کردند .

ذکر این نکته را هم ضروری می دانم که همراه با دوستان در ابتدای انقلاب در مشهد مجمع احیای تفکرات شیعی را راه اندازی کردیم که تعدادی از دانشجویان در آن آموزش عقیدتی دیدند و بعدها جزو نظریه پردازان به نام شدند .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31