مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد21

Abbas Jafari من عباس جعفری هستم، متولد تهران. حدوداً 4 سال پیش بود که تلفنی به ما زده شد از سوئد به عنوان کار در سوئد. یکی از نفرات خود سازمان بود که زنگ زد و تلفن هم تلفن یک آرایشگاهی بود که آنها به دست آورده بودند و من به آن آرایشگاه می رفتم که یکی از دوستان من در آن آرایشگاه کار می کرد. بعد من تلفن را از دوستم گرفتم. گفتم که برنامه چیست؟ گفت که یک خانمی زنگ زده در مورد کار در سوئد. من آن شماره را از او گرفتم و زنگ زدم و چک کردم با 118 که شماره ی کجاست؟ گفت که شماره سوئد است. بعد از اینکه من خودم با آن

« قسمت آخر مصاحبه با شاهدان »

Reza Nazary_آقای رضا نظری شما چطور شد سر از آنجا در آوردید؟ والله ما رفتیم ترکیه گیر کردیم می خواستیم برویم کار کنیم گیر کردیم و نتوانستیم برویم و دیگر قصد نداشتیم به ایران برگردیم بعد به تور اینها افتادیم بعد همینطور گفتم بگذار برویم ببینیم چه خبر است. بعد رفتن ما توی عراق همان و آنجا ماندن و اسیر شدن همانا گفتم مرجع تقلیدم آقای بهجت است در قم است من رهبری عقیدتی رجوی را قبول ندارم شاید سیاسی اینجاماندم باشد. من را بردندتوی یک نشستی فرید ماهوتچی بود با سعیدرضا

افشاگری تکان دهنده علی احمدی پیرامون آدم ربایی مجاهدین

Ali Ahmadi4 علی احمدی 33 سال دارد . او که اصالتاً کرمانشاهی است دارای همسر و فرزند است و چند سالی برای کار و امرار معاش مقیم ترکیه بوده است . وی که از جمله رهایی یافتگان از چنگال مجاهدین است دایی دو جدا شده از فرقه رجویها ، شهرام و روناک دشتی میباشد . در ترکیه در تور سرپلهای سازمان می افتد . صدیقه مجاوری (کشته شده در خودسوزی در اروپا) چندین مرحله با وی تماس تلفنی برقرار میکند و در شرایط خاص تنگنای مالی وی را جذب به همکاری مینماید . سازمان در مقابل تأمین اندک مالی وی ، از او میخواهد تا با قرار گرفتن بر سر

حسد منافقین از جایگاه عزتمند زنان ایران

Polوضعیت زنان ، یکی از اصلی ترین برنامه ی تبلیغاتی ،ضدایرانی – اسلامی ، محافل صهیونیستی است . این برنامه برآن است که با هتک حرمت زن شرافتمند ایرانی ، تصویری حقیرانه و مادن انسانی از آن تصویر کند. آتش بیار این معرکه ی ننگین و غیر انسانی ، اپوزیسیون منفور و بخصوص سازمان خائن و وطن فروش منافقین است . در حالی که زنانی که در گروه منافقین زندگی می کنند ، همچون موجودات عقب مانده از دسترسی به هر گونه زندگی انسانی و شرافتمندانه محروم هستند و از کمترین استعدادهای زنان

« فرار به قیمت مرگ »

Oudzade سخنرانی محمود عوده زاده ، بازگشت به ایران سال 83 بابل، 11/10/83: با عرض سلام خدمت یکایک شما ، من با این که از قبل جنگ آمریکا به دلیل این که خانواده ام را ندیده بودم ، هیچ وقت حتی لحظه ای برایم پیش نیامده که به خانواده ام فکر کنم . من از ایران به دلیل این که یک رفیق نابابی داشتم و به عنوان خارج رفتن مرا برد و سر از سازمان در آوردیم موقعی که رفتم خودم متأهل بودم بچه بزرگم 6 ساله بود و بچه دوم من حدوداً دو سالش بود و یک بچه هم داشتم که هنوز در راه بود .

« نجات برای نجات»

Sad سخنان غلامحسین صادقی گردهم آئی انجمن نجات در بابل 11/10/83 بازگشت به ایران آذر سال 83: مدت 17 سال نزد منافقین در عراق بودم، بعد این چند سال تصمیم گرفتم از سازمان خارج بشوم، ولی هر بار که این موضوع مطرح می شد سریع می گفتند: دو سال خروجی بعد از 2 سال هم 8 یا 9 سال زندان ابوغریب. خوب به دلیل ترس از زندان ابوغریب و چون زندان ابوغریب را تقریباً می شناختم که هر کس برود توی زندان معلوم نیست زنده بیاید یا نه! تصمیم گرفتم در سازمان بمانم، نفراتی که فرار می کردند را از پشت می زدند، مثلاً در دوران

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد20

Afshar من حسین افشار هستم اهل قزوین. در سال 1380 از ایران خارج شدم و برای کار به ترکیه رفتم، از آنجا که می خواستم به یک کشور اروپایی بروم، موفق نشدم. سپس با یکی از رابطهای سازمان آشنا شدم و سر یک سری مسائلی که پیش آمد، مجبور شدم به سازمان بروم. من را به عراق بردند و آنجا بعد از اینکه به عراق رفتم، در قرارگاه اشرف به پذیرش رفتم و آنجا آموزشهای عقیدتی و تشکیلاتی و ایدئولوژیک را دیدم، بعد آموزشهای نظامی را دیدم و حدود 13 ماه توی پذیرش بودم، بعد از آن یک سری چیزها را درک کردم و فهمیدم که برایم خیلی

« بدتر از هیتلر »

Hashemi سخنرانی محسن هاشمی ، بابل ، 11/10/83 بازگشت به ایران سال 81 : سلام می کنم خدمت خانواده های محترم ، عرض می کنم سالیان سال با سازمان آشنا بودم ، دستگیری در ایران داشتم دو سال در اصفهان زندان بودم ، بعد از آزادی در سال 71 یا 72 بیرون رفتم و فعالیتم را با سازمان ادامه دادم و به عراق رفتم . و آنجا پس از مدتی اعدام جدایی کردم که بعد از نزدیک به 13 ماه حبس در خود اشرف مرا به زندان ابوغریب فرستادند و به مدت 5 سال در آنجا بودم ، حالا شاید گفتنش عذاب آور باشد برای خودم حداقل خاطرات قشنگی برای من

« در جستجوی عاطفه ها »

Babolقسمتهای برگزیده ای از جلسه انجمن نجات در بابل 11/10/83   قسمت اول   قسمت دوم

« بر علیه تبلیغات مسموم »

Jalilan سخنان طالب جلیلیان گردهم آئی انجمن نجات در بابل 11/10/83 بازگشت به ایران سال 80 : ابتدا از وضعیت خودم خدمت شما عرض می کنم تا خانواده های محترم کاملاً متوجه شوند که بچه هایشان چقدر نیاز به کمک آنها دارند ، چون کسانی که آنجا هستند با سیم خاردار محصورند ولی سیم خاردار واقعی آن سیم خارداری است که بر ذهن آنها کشیده شده است . من واقعاً دچار همین حصار ذهنی بودم و همین حصار ذهنی باعث شد که من سه الی چهار سال در زندان ابوغریب سخت ترین و شدیدترین مشکلات را تحمل

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد19

Anooshirvan Riahi من انوشیروان ریاحی اهل فیروز آباد فارس هستم برای کار رفته بودم دبی. به هر صورت آنجا هر کس که می رود از اول نه خانه ای دارد، نه زندگی دارد، نه اول می رود سرکار، در همین گیر و دار بودم و مشکلاتی داشتم که اینها آمدند از این نقطه ضعف من سوءاستفاده کردند و من را با وعده وعیدهایی که بهم دادند که می برند کشورهای اروپایی، فقط تنها چیزی که بود، بهم گفتند سه تا چهار ماه باید آموزش سیاسی نظامی ببینی، بعد ما دفترهایی داریم تو را می برند آنجا، توی آن دفترها شرکتهای زیادی داریم زیر دستشان، آنجا کار می کنی

« برزخی بین زمین و هوا »

Ebi15 سخنرانی ابراهیم خدابنده بابل، 11/10/83: به نام خدا و با سلام خدمت خواهران و برادران ، من ابراهیم خدابنده هستم ، سال 1350 از ایران خارج شدم بعد از گرفتن دیپلم رفتم به انگلستان برای ادامه تحصیل و در انگلستان فوق لیسانس مهندسی برق گرفتم و از همان دوران انقلاب در انجمن اسلامی کار می کردم در خارج از کشور . بعد حدود سال 59 _ 58 جذب سازمان شدم و از آن به بعد عملاً در بخش امور روابط بین المللی سازمان فعالیت داشتم ، آخرین مأموریتی که داشتم فروردین سال 82 بود که

« همه شما آزادید دنبال زندگی و کسب و کار خودتان بروید»

Besmele بسم الله الرحمن الرحیم خوشحالم که خداوند این توفیق را به من عنایت کرد که در جمع صمیمی شما عزیزان افتخار حضور داشته باشم ، از زمانی که به بنده اعلام کردند که چنین برنامه ای را در استان مازندران از طرف انجمن نجات شاخه استان مازندران و گلستان داریم ، باور بفرمایید که از صمیم قلب خوشحال شدم . شاید سؤال بفرمایید که یک مسئول قضایی در استان مازندران چرا باید اینگونه سخن بگوید ؟ همه عزیزان از کشور عزیز ایران هستید ، بالاتر از آن مسلمانید ، اسلام اختیار کردید و

«مجاهدین به منافع عالی مردم ایران خیانت می کنند»

Meshkinfam* لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگوئید که از چه سالی به سازمان مجاهدین پیوستید؟ _من بساط علی مشکین فام هستم از اسلام آباد غرب اواخرسال 67 بعد از عملیات مرصاد فریب گروهک تروریستی رجوی را خوردم بعد از اینکه وارد عراق شدم وارد پایگاههای آنها شدم بعنوان هوادار تا سال 74 در جریان بحث نفوذی و بازداشت به ماهیت واقعی این گروهک تروریستی پی بردم بعد از آن تصمیم گرفتم که از سازمان خارج شوم ،اما به دلیل محدودیتهای شدیدی که در سازمان وجود دارد نتوانستم این کار را انجام بدهم و مجبور شدم تا زمانی که آمریکا

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد17

Jafar Zade با سلام افشین جعفرزاده هستم متولد شهرستان ارومیه. در سال 1376 برای کار به ترکیه رفتم و بعد از 4 سال که آنجا به خاطر مشکلات خانوادگی که توی ایران برایم بوجود آمد، خواستم به ایران برگردم و این هواداران مجاهدین بودند که توی ترکیه از وضعیت من اطلاع پیدا کردند و با ارتباطی که با من برقرار کردند در عرض 48 ساعت من را جلب خودشان کردند و با حرفها و وعده و وعیدهایی که از سازمان مجاهدین در عراق می دادند و قولهایی که به من دادند که دروغی بیش نبود، ما به این باور رسیدیم که اینها حرفهایشان درست است و قبول
فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31