تقریباً یک دهه پس از حملات 11 سپتامبر، جنگ با تروریسم همچنان با سر و صدای فراوان ادامه دارد. با وجود هزاران میلیارد دلاری که دولت آمریکا ظاهراً در واکنش به حادثه یازده سپتامبر تاکنون هزینه کرده، اشخاصی پیدا شدهاند که از اساسِ آنچه که آمریکا از مبارزه با تروریسم تعریف کرده است، پرسش ميکنند. تعریف دولت آمریکا از تروریسم تقریباً متضمن این نکته است که آنچه «جنگ علیه تروریسم» خوانده ميشود، برای همیشه به شکست ميانجامد. نهادهای دولتی آمریکا مجموعهای از تعاریف از «تروریسم » ارائه دادهاند.
وزارت دفاع آمریکا تروریسم را «استفاده غیرقانونی یا تهدیدآمیز از زور و یا خشونت توسط سازمانی رادیکال علیه افراد یا اموال، به قصد ارعاب و اجبار دولتها و جوامع، اغلب با اهداف سیاسی یا ایدئولوژیک » تعریف ميکند.
دفتر تحقیقات فدرال آمریکا تروریسم را « استفاده غیرقانونی و یا تهدیدآمیز از زور و یا خشونت توسط سازمانی رادیکال علیه افراد یا اموال، به قصد ارعاب دولتها و جمعیت غیرنظامي یا بخشی از آن، در پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی» تعریف ميکند.
وزارت امور خارجه آمریکا تروریسم را «استفاده یا تهدید به استفاده از زور برای مقاصد سیاسی در نقض قوانین داخلی یا بینالمللی» تعریف ميکند.
از آنجا که در قانونی بودن استفاده دولتی از زور (بر اساس احکام دولتی و مصونیت حاکمیتی) تقریباً تردیدی وجود ندارد، طبق تعاریف فوق، دولتها نميتوانند مرتکب اقدامات تروریستی شوند. نمایندگان ایالات متحده در سازمان ملل برای دههها اصرار داشتند که «تروریسم دولتی» تقریباً غیرممکن است.
خودروهای شخصی حامل دینامیت بد هستند، در حالی که موشکهای هدایت شونده توسط جتهای جنگی دولتی که خودروی افراد مظنون به اقدامات تروریستی را، بدون توجه به اینکه هنگام «حمله جراحی» چند کودک در صندلی عقب نشستهاند، مورد هدف قرار ميدهند، خوب هستند.
هنگاميکه مجمع عموميسازمان ملل متحد در سال 2002 سعی داشت تا با تصویب کنوانسیونی به پیشبرد جنگ بینالمللی علیه تروریسم کمک کند، این تلاشها به علت درگیری بر سر نحوه تعریف تروریسم فلج شد.
روزنامه لس آنجلس تایمز در تاریخ 16 آوریل سال 2002 گزارش ميدهد: « ایالات متحده با حمایت اکثر کشورهای اروپایی اعلام ميکند که این کنوانسیون نباید به هرگونه درخواست برای اقدام قانونی علیه نیروهای نظاميدولتهای مشخص، به علت مورد هدف قراردادن افراد غیر نظامی، منجر شود، مادهای که با مخالفت شدید دولتهای عربی و سایر دولتهایی روبهرو شد که خواستار برخورد قانونی با تروریسم دولتی نیز هستند.»
استاندارد دوگانه
تعریف رسمي ایالات متحده از تروریسم - که تروریسم جرمي است فردی، نه دولتی - تصویر ذهنی آمریکا از درگیریهای سالیان اخیر خاورمیانه را ترسیم ميکند. روزنامه نیویورک تایمز در هفتم آوریل سال 2002 به این نکته اشاره ميکند که « ایالات متحده، همانطور که مسئولان این کشور بارها تکرار کردهاند، اسرائیل ( رژیم صهیونیستی ) را، از منظر حقوق بینالملل، در نرم بالایی از دموکراسی ميداند. تأثیر عملی این اعتقاد این است که تنها فلسطینیان، که - از منظر آنها - فاقد دولت هستند، برچسب تروریست ميخورند. »
بیل کلینتون، رئیسجمهور سابق آمریکا، در سال 2009 کاملاً از این استاندارد دوگانه پوچ حمایت ميکند: «ترور به معنای قتل و سرقت و تهدید توسط افرادی است که مقام دولتی نداشته باشند و بحثی فراتر از مرزهای ملی است. » این همان معیاری است که به آن استبدادگران و رژیمهای دیکتاتوری در طول تاریخ استناد کردهاند. چند سال پیش، پس از حمله خشونتآمیز دولت اتیوپی به معترضان، وزیر اطلاعات این کشور هشدار داد: «هر کسی که به خشونت دامن بزند با قانون روبهرو ميشود، به جز اشخاص مورد صلاحدید.»
همین استاندارد دوگانه به طرز فکر طبقه حاکم بر این کشور هم سرایت کرده است. چند روز پس از بمبگذاری سال 1995 اوکلاهاما، دولت کلینتون تلاش زیادی کرد تا بر اقدام دو سال پیش خود در واکو سرپوش بگذارد. هنگاميکه یک روزنامه نگار در آوریل سال 1995 در سیانان اظهار داشت که از نظر وی حمله سال 1993 مأموران فدرال به فرقه داودیان یک عمل تروریستی است، رابرت رایش، دبیر سیانان، به سرعت اعلام کرد که اقدام مأموران فدرال در واکو، مسئلهای است غیر از بمبگذاری در اوکلاهما: «ما درباره اقدامات خشونتآمیزی صحبت ميکنیم که آنها را دولت تأیید نکرده است، یعنی مجاز نیستند.»
پیدایش این عقیده که «دولتها نميتوانند تروریست باشند»، حداقل به اوایل قرن بیستم برميگردد. جامعه ملل در سال 1937 تروریسم را «طراحی اعمال جنایتکارانه علیه یک دولت، با قصد یا برنامهریزی برای ایجاد حالت ترس و وحشت در اذهان افراد خاص و یا عموم مردم» تعریف ميکند. تلاش جامعه ملل برای ایجاد اجماع بینالمللی علیه تروریسم فردی پس از حمله هیتلر به چکسلواکی و لهستان پایان یافت. تروریستها نميتوانند در قتل عام مداوم و آزادانه مردم، با دولتها رقابت کنند. باز گذاشتن دست دولتها برای مبارزه با تروریسم مانند باز کردن قفس شیر در باغ وحش است، به این امید که شیر برخی از سنجابهای مزاحم را ببلعد. اگر سنجابهاری دارد، باید نابود شود، اما راههای بهتری هم برای سرکوب چنین تهدیداتی وجود دارد.
متأسفانه دولت آمریکا مدام در حال خلق تعاریف جدیدی از تروریسم است تا آنهایی را که مورد علاقهاش نیستند، راحت تر تعقیب کند. قانون پاتریوت ایالات متحده آمریکا جرم جدیدی را با عنوان «تروریسم داخلی» تعریف کرده است که عبارت است از اقدامات خشونت آمیز و یا تهدیدهای فردی به قصد «تأثیرگذاری در سیاستهای دولت با ارعاب یا اجبار».
با این تعریف، وقوع تنها چند نزاع ميتواند عدهای معترض را به گروهی تروریست تبدیل کند. اجازه دادن به سیاستمداران برای تعریف کردن شر، این خطر بزرگ را به همراه دارد که آنها در قبال جرایم خود هیچ تعهدی قائل نميشوند.
شانزده سال پیش، لوئیس فری، مدیر افبیآی اعلام کرد: «تروریسم کار دستهای از افراد و گروههاست که به دنبال پیشبرد اهداف خود از طریق ایجاد ترس و ارعاب ميباشند.» اگر آمریکاییها قائل به چنینی تعریفی بودهاند، بنابراین اقدامات وحشت آفرین آنها از یازده سپتامبر تا به امروز نیز جزو جرایم تروریستی محسوب ميشود.