دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران (21)

باید توجه داشته باشیم که هر چه سازمان مجاهدین خلق قوی تر می شد، حاکمیت باند رجوی در سازمان بیشتر تثبیت می شد. شاید بازکاوی ارتباط باند رجوی با آمریکا نیاز به یک پژوهش جدی داشته باشد و البته اسنادی نیز وجود دارد که حکایت از همکاری رجوی با ساواک دارد

Terorism

عملیات تروریستی سازمان مجاهدین خلق

اما موج دوم و گسترده مهم ترورهای پس از انقلاب از تیر ماه 1360 آغاز شد. برای روشن تر شدن شرایط باید به دو مدل رفتاری در سیاست خارجی ایالات متحده در خصوص ایران برگردیم.

واقعیت آن بود که الگوی پیشنهادی وزارت امور خارجه مبنی بر مساعدت به نیروهای متمایل به آمریکا و یاری رساندن به آنها در سوار شدن بر موج انقلاب روز به روز کارایی خود را از دست می داد و اتفاقاً نیروهایی که در این مسیر با انقلاب همراه شده بودند، هر کدام به نوعی از گردونه انقلاب و اعتماد مردم خارج شدند.

نکته جالب توجه این است که بسیاری از این نیروهای سیاسی توسط رقبای سیاسی آنها از میدان به در رفتند و صد البته هوشمندی امام خمینی در شناخت این عامل و به میدان آوردن آنها و نهایتاً طرد آنها توسط مردم بسیار مؤثر و در خور توجه است. پدیده ای که در جای خود یک تحقیق ویژه و جدی را می طلبد.

اشغال لانه جاسوسی آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام، عملاً بخش قابل توجهی از امید آمریکایی ها در بهره مندی از نیروهای سیاسی متمایل به ایالات متحده را ناامید کرد. استعفای دولت موقت و کناره گیری جمع زیادی از کسانی که اسناد همکاری آنان با آمریکایی ها بر ملا شد، باعث شد تا عرصه فعالیت های سیاسی آمریکا در ایران روز به روز تنگ تر شود و فضای سیاسی به طرف حذف بیشتر چهره های غرب زده شتابان تر شود .

اما این امر هیچگاه به منزله بسته بودن فضای سیاسی نبود و در مسیر طبیعی حرکت انقلاب نیروهای غیر فعال و غیر انقلابی عملاً از گردونه انقلاب خارج می شدند و خود این امر به تشدید فضای خصومت در ایران علیه آمریکا دامن می زد، که اقدامات آمریکا علیه ایران به گستره آن افزود.

هم زمان با سیاست تحریم اقتصادی ایران، ایالات متحده دو اقدام مهم دیگر را بر ضد ایران سامان داد: اولین آن سازماندهی کودتاهای نظامی بر ضد انقلاب و رهبری آن بود که یکی از این عملیات ها به «کودتای نوژه» معروف شده است. البته کودتای نوژه در زمره معروف ترین اقدامات داخلی نظامی علیه ایران است. در غیر این صورت بحث از بحران های منطقه ای و تشویق کاملاً آشکار گروه های چپ گرا در به راه انداختن شورش های منطقه ای بسیار واضح است.

شاید آشکار شدن دخالت کنسول سیاسی سفارت آمریکا در جریان بازداشت چند تن از اعضای جامعه سوسیالیست ها در اهواز (که در اسناد لانه جاسوسی توضیحات آن آمده است) و همچنین حضور فعال آنها در کردستان ایران همراه عوامل کاملاً آشکار سیا و آمریکا و اسرائیل و شخص اسحاق رابین در شهر وان ترکیه که با کردهای معارض انقلاب اسلامی همکاری می کردند و رهبری آنها را ارتشبد غلام علی اویسی و ارتشبد بهرام آریانا و شعبان جعفری به عهده داشتند ، که اقداماتی نظیر حمله به کشتی تبرزین و تصرف آن بر عهده داشتند، از موارد بلا تردید این همکاری ها و حمایت های آمریکا از عناصر تروریست و ضد انقلاب است. (1)

کودتای نوژه که توسط افسران ارشد نیروی هوایی که در ارتباط با سیا و شاپور بختیار اتفاق افتاد شناسایی و خنثی شد و بلاشک اگر کودتا به وقوع پیوسته و به پیروزی می رسید، تجاوز عراق به ایران شکل دیگری پیدا می کرد. زیرا عراق فاز بعد از کودتا بود که در صورت شکست عملیات کودتا به ایران حمله نماید.

برای هماهنگی بین این دو جریان کافی است که توجه نماییم که افسران کودتا برای انجام عملیات کودتا نیازمند به هواپیماهای آماده حمله و نبرد بودند که آماده سازی و جاگذاری بمب ها و موشک ها در آن زمان، چهل و پنج دقیقه طول می کشید که این مسئله در شرایط طبیعی کشور عملاً ناممکن بود، زیرا باید تا آخرین سلسله مراتب فرماندهی همه در جریان قرار می گرفتند.

برای طبیعی نشان دادن مسئله، عراق با هماهنگی سیا به یاری کودتاچیان آمد، عراق هر از گاهی حملات محدودی به مناطق مرزی انجام می داد تا در پی آن ایران برای دفاع ناچار باشد هواپیماهای شکاری آماده به حمله داشته باشد و همین امر کار را برای کودتا آسان می کرد و تک حمله های عراق توجیهی برای مهمات گذاری هواپیماها شده بود.

هر چند کودتا شکست خورده و شناسایی شد، اما فاز دوم عملیات به مرحله اجرا در آمد که آغاز جنگ و اشغال سرزمین ایران توسط عراق بوده است . (2)

هر چند جنگ به صورت عاملی اصلی، ضرورت ختم بحران گروگان ها را ایجاب کرد ، ولی مناسبات ایران انقلاب اسلامی و آمریکا به سمت خصومت بیش از پیش سوق داده شد . خاصه آن که در شرایط جنگ و دفاع از کشور توسط نیروهای اسلام گرا، کشمکش و بحران سازی نیروهای سیاسی لیبرال ها ملی گرا و چپ گرا و مجاهدین خلق، که بعدها حمایت آمریکا از آنان روشن تر شده بود، با نیروهای انقلابی حزب الله بر سر اداره کشور و روش های مدیریت آن تداوم یافت و به خوبی شاهد هستیم که گروه های چپ تندرو نظیر مجاهدین خلق و راست گرایان لیبرال مرحله به مرحله به یکدیگر نزدیک شدند .

و جالب توجه است که سازمان سیاسی نظامی گسترده ای چون منافقین، که به ابزار و امکانات تبلیغی و تسلیحاتی گسترده ای تجهیز شده بود و با تشکیل میلیشیای نظامی عملاً یک ارتش قابل توجه برای خود تأسیس کرده بود، در اوج بحران جنگ، به جای دفاع از کشور به مقابله با نیروهای حزب الله به خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته و با شعار ضرورت انحلال ارتش و ایجاد ارتش خلقی در تلاش بود تا میدان را از رقبای نظامی مسلح خالی کند تا بدین طریق عرصه برای سیطره همه جانبه آن فراهم آید .

باید توجه داشته باشیم که هر چه سازمان مجاهدین خلق قوی تر می شد، حاکمیت باند رجوی در سازمان بیشتر تثبیت می شد. شاید بازکاوی ارتباط باند رجوی با آمریکا نیاز به یک پژوهش جدی داشته باشد و البته اسنادی نیز وجود دارد که حکایت از همکاری رجوی با ساواک دارد، مع ذلک پروسه تلفیق و هماهنگ شدن رجوی و بنی صدر یک موضوع جدی برای تحقیق است .

 

پی نوشت:

1. شعبان جعفری، همان، ص 354

2. کودتای نوژه ، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، تهران 1370 ، ص متعدد

 

دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران (۲۰)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31