پدرم با ذكر «ياحسين» به شهادت رسيد

فرزند شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني گفت: بنده خودم را حاج آقا رساندم و در حاليكه سر او را روي پاي خود گذاشتم، به محاسن و صورتش بوسه زدم و پدرم در حاليكه ذكر «ياحسين» را زمزمه مي‌كرد‌، به شهادت رسيد.

Ashrafi Esfahaniحجت‌الاسلام حسين اشرفي اصفهاني در گفت‌وگو با خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا» با بيان اينكه از سال 1330 تا لحظه شهادت، در كنار پدر بودم، اظهارداشت: آيت‌الله اشرفي اصفهاني از سال 1335 به درخواست آيت‌الله العظمي بروجردي به كرمانشاه رفت‌ و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان نماينده حضرت امام خميني (ره) در اين شهر به فعاليت‌هاي خود ادامه داد كه در همه اين دوران بنده همراه پدر بودم و بعد از انتصابشان به امامت جمعه كرمانشاه توسط امام (ره)، بنده مسئوليت دفتر آيت‌الله اشرفي اصفهاني را بر عهده داشتم.

 

فرزند شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني بيان داشت: به دليل نزديكي زيادي كه با پدر داشتم، در همه ملاقات‌‌هاي او با امام خميني (ره) حضور داشتم و حتي برخي موارد به دستور پدر، موضوعاتي كه لازم بود را بنده خدمت امام عرض مي‌كردم و ايشان نيز مي‌فرمودند كه "بعد از جلسه، مواردي كه عنوان شد را با احمد آقا مطرح كن ".

 

وي گفت: آيت‌الله اشرفي اصفهاني يك روحاني با اخلاص، ساده‌زيست، عاشق، عارف و بي‌آلايش بود؛ او زندگي ساده‌اي داشت و بسيار مهمان‌ دوست بود.

 

فرزند شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني افزود: وقتي مسئولان براي ديدار پدر به منزل ما مي‌آمدند، خودشان در را به روي آنها باز مي‌كرد و اگر تلفن خانه زنگ مي‌زد، مي‌گفت "اينها كه به خانه زنگ مي‌زنند با من كار دارند؛ بگذاريد خودم گوشي را جواب دهم " و حتي اجازه نمي‌داد كه خط تلفن ديگري تهيه كنيم.

 

وي ادامه داد: پدرم معتقد بود كه ملجأ و پناهگاه مردم، روحانيت است و مي‌گفت "در كرمانشاه، من بايد دستگير مردم باشم؛ بنابراين هر فردي كه تماس بگيرد بايد خودم پاسخش را بدهم ".

 

*آيت‌الله اشرفي اصفهاني همواره رسيدگي به مردم را به مسئولان گوشزد مي‌كرد

 

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني مهمترين دغدغه پدر را رسيدگي به مردم و رفع مشكلات آنها خواند و اظهار داشت: پدرم در همه خطبه‌هاي نماز جمعه، رسيدگي به امورات مردم را به مسئولان استان گوشزد مي‌كرد؛‌ در دوران دفاع مقدس نيز كه مهاجرين از قصرشيرين، سرپل ذهاب و گيلانغرب به كرمانشاه مي‌آمدند، پدرم مرتب به مردم توصيه مي‌كرد كه "مهاجرين را اسكان دهيد؛ اين‌ها مهمان‌هاي شما هستند ".

 

وي درخصوص رابطه آيت‌الله اشرفي اصفهاني با حضرت امام (ره) نيز بيان داشت: پيام امام (ره) بعد از شهادت پدرم نشان دهنده عمق علاقه ايشان به آيت‌الله اشرفي اصفهاني بود؛ امام (ره) در اين پيام فرمودند كه "شهيد محراب ِ اين جمعه، يكي از آن شخصيت‌هايي است كه اينجانب يكي از ارادتمندان اين شخص والامقام بوده و هستم و غريب به 60 سال است كه اين عالم متعهد را مي‌شناسم ".

 

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني اظهارداشت: در يكي از اين ملاقات‌ها شهيد محراب به امام (ره) فرمودند "به اين بنده‌زاده گفته‌ام كه 2 ماه يكبار برايم ملاقات بگذارند تا من شما را ببينم "؛ و حضرت امام (ره) نيز فرمودند كه "براي شما دوماه و يك‌ماه مطرح نيست؛ هر زمان و هر روزي كه تصميم بگيريد، اينجا در خدمت شماست ".

 

* شهيد اشرفي اصفهاني شيفته حضرت امام (ره) بود

 

Ashrafi Esfahani01وي با بيان اينكه شهيد اشرفي اصفهاني نيز بسيار دلباخته و شيفته حضرت امام (ره) بود، افزود: آيت‌الله صدوقي، آيت‌الله مدني و پدرم در امام (ره) ذوب بودند و در برابر ايشان، ادعايي نداشتند.

 

فرزند شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني گفت: هر يك از اين علماي بزرگوار، امام منطقه خود بودند و از لحاظ درجات علمي نيز از امام (ره) كمتر نبودند؛ اما نسبت به ايشان ادعايي نداشتند و پدرم نيز مي‌گفتند كه "امروز، امام خميني محوريت اسلام است و حفظ اسلام به ايشان بستگي دارد ".

 

وي ادامه داد: پدرم جايگاه امام (ره) را همانند جايگاه رسول‌الله (ص) مي‌دانست و به صراحت مي‌‌گفت كه "بر هر انساني حتي بر فقها و مجتهدين واجب است كه از امام تبعيت كنند و بايد از ايشان اطاعت محض داشته باشند ".

 

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني گفت: شهداي بزرگ محراب، امام (ره) را به عنوان ولي‌فقيه مطلق مي‌دانستند و معتقد بودند كه در راه امام (ره)، چيزي نيستند كه اين امر نشانه ولايت‌مداري اين علماي بزرگوار است.

 

*اين آخرين ملاقات من با امام است

 

وي با بيان خاطره‌اي از آخرين ملاقات شهيد اشرفي اصفهاني با حضرت امام (ره) اظهار داشت: روز چهارشنبه 20 مهر، حاج آقا با حضرت امام ملاقات داشت؛ امام (ره) قبل و بعد از آن ديدار، تمام قامت ايستادند و پدرم را در آغوش گرفتند؛ وقتي از اتاق ايشان خارج شديم، پدرم به بنده گفت "بچه‌! من فكر مي‌‌كنم اين آخرين ملاقات من با امام بود؛ چون ايشان دوبار من را در آغوش گرفت ". اين حرف پدر در ذهن من بود تا اينكه دو روز بعد در نماز جمعه به شهادت رسيد.

 

وي با اشاره به روز شهادت آيت‌الله اشرفي اصفهاني ادامه داد: روز 23 مهر پيش از ظهر، حاج آقا صيغه عقد مراسم ازدواج يكي از برادران سپاه را خواندند؛ مهريه عروس خانم هم يك كلام‌الله مجيد، رساله امام خميني (ره) و يك عدد سكه تعيين شده بود. پدرم بعد از عقد رو كردند به محافظانشان و گفتند كه "اگر شما هم چنين مهريه‌اي درنظر بگيريد، مهريه‌هاي همه را من تقبل مي‌كنم و همين امسال براي شروع زندگي مشترك كمكتان مي‌كنم ".

 

*شهيد اشرفي اصفهاني با ذكر «ياحسين» به شهادت رسيد

 

فرزند اين شهيد محراب افزود: بنده پيش از شروع نماز به محل نماز جمعه رفتم؛ يكي از مسئولين كشور سخنران پيش از نماز جمعه بود؛ تعدادي از اسراي عراقي كه در عمليات مسلم‌بن عقيل به اسارت رزمندگان در آمده بودند نيز در دو صف جلوي نماز جمعه نشسته‌ بودند.

 

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني بيان داشت: وقتي حاج آقا آمدند، كنار من نشستند و طرف ديگر ايشان هم استاندار كرمانشاه آقاي رحماني نشسته بود؛ بعد از اينكه شعارهاي مردم كمي خوابيد، منافقي كه در كمين حاج آقا بود به همراه دو نفر ديگر زماني كه پدرم مي‌خواست براي ايراد خطبه‌هاي نماز جمعه به جايگاه برود، به سمت حاج آقا هجوم آورد و در حاليكه لباس رزم پوشيده بود، حاج آقا را در آغوش گرفت.

 

وي گفت: در كمتر از 30 ثانيه ضامن نارنجكي را كه به كمر بسته بود، كشيد كه صداي عجيبي از اين انفجار بلند شد و تركش‌هاي آن نارنجك به اطراف برخورد كرد.

 

فرزند شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني با بيان اينكه ذكر "يا حسين " آخرين عباراتي بود كه از دهان پدرم شنيدم، ‌افزود: بنده خودم را حاج آقا رساندم و در حاليكه سر او را روي پاي خود گذاشتم، به محاسن و صورتش بوسه زدم و پدرم در حاليكه ذكر «ياحسين» را زمزمه مي‌كرد‌، به شهادت رسيد.

 

*شهيد اشرفي اصفهاني رزمندگان را بسيار مورد تفقد قرار مي‌داد

 

وي در خصوص حضور آيت‌الله اشرفي اصفهاني در دوران دفاع مقدس نيز بيان داشت: پدرم در 5 ـ 4 عمليات حضور داشتند و حتي رمز عمليات فتح‌المبين كه يا «زهرا (س)» بود، به پيشنهاد حاج آقا انتخاب شد؛ شهيد صياد شيرازي پيش از اين عمليات به ديدار آيت‌الله اشرفي اصفهاني آمد و گفت كه عمليات مهمي در پيش داريم؛ آقا هم گفتند كه نام حضرت زهرا (س) را حتماً در ذهن داشته باشيد.

 

وي افزود: بعد از اين عمليات، آيت‌الله اشرفي اصفهاني براي 16 ـ‌ 15 هزار اسير عراقي صحبت كردند؛ پدرم در عمليات‌هاي مسلم بن عقيل، ‌آزادسازي قصرشيرين و تنگه چذابه نيز حضور داشت و در جبهه غرب نيز به مرتباً سر مي‌زد.

 

فرزند شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني بيان داشت: با اينكه فرماندهان جنگ مي‌گفتند كه منطقه آلوده است و آقا نبايد در اينجا باشد، پدرم راضي نمي‌شد و مي‌گفت كه من "بايد با اين بچه‌ها صحبت كنم؛ من كه عزيزتر از اينها نيستم " و در همه سنگرها حضور پيدا مي‌كرد و رزمندگان را بسيار مورد تفقد قرار مي‌داد.

 

وي در خصوص رابطه فرماندهان دوران دفاع مقدس با آيت‌الله اشرفي اصفهاني نيز گفت: شهيد بروجري كه فرمانده سپاه غرب بود، مرتب با شهيد اشرفي اصفهاني در ارتباط بود؛‌ شهيد خرازي و شهيد همت نيز با حاج آقا ارتباط داشتند و شهيد صياد شيرازي هم بسيار به منزل حاج آقا رفت و آمد مي‌كرد و بعد از شهادت ايشان نيز هر سال در مراسم‌هاي او شركت مي‌كرد.

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني خاطرنشان كرد: وقتي فرماندهان ارشد سپاه و ارتش براي شركت در عملياتي به ديدار حاج آقا مي‌آمدند، پدرم يك انگشتر به آنها هديه مي‌داد كه همه‌شان انگشترهاي يادگاري حاج آقا را داشتند.

 

*«اميدوارم من چهارمين شهيد محراب باشم»

 

Tabareteror Sanad7 1وي با بيان اينكه شهيد اشرفي اصفهاني آماده شهادت بود، گفت: بعد از شهادت آيت‌الله صدوقي و پيش از عمليات مسلم‌بن‌عقيل، تعدادي از خبرنگاران تلويزيون به ديدار پدر آمدند تا با او مصاحبه كنند.

 

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني ادامه داد: خبرنگاري به من گفت "ما شنيده‌ايم كه بعد از شهيد صدوقي، گزينه مورد نظر منافقين آيت‌الله اشرفي اصفهاني است، مي‌خواهم نظر ايشان را در خصوص اين قضيه بدانم "؛ من اين نكته را به حاج آقا عرض كردم و پدر در پاسخ اين خبرنگار گفت "دو بار به من سوء قصد شد؛ يكبار در مشهد و يك بار در ماه رمضان؛ من در انتظار شهادت هستم و اميدوارم در آن لحظه، اخلاص داشته باشم و با توجه خدا را ملاقات كنم؛ اميدوارم من چهارمين شهيد محراب باشم ".

 

فرزند اين شهيد محراب با بيان اينكه تدبير خوبي براي محافظت از شهيد اشرفي اصفهاني به عمل نيامد، اظهار داشت: بعد از شهادت آيت‌الله صدوقي يك نامه به در منزل ما آمد كه لاك و مهر شده‌ و محرمانه بود. در آن نامه نوشته شده بود كه منافقان قصد دارند همانطور كه آيت‌الله صدوقي را ترور انتحاري كردند، ‌آيت‌الله اشرفي اصفهاني را نيز به شهادت برسانند.

 

وي افزود: اين نامه را آقاي هاشمي رفسنجاني كه آن موقع رئيس مجلس بود،‌ به فرمانداري كرمانشاه، فرمانده سپاه و دادگاه انقلاب فرستاده بودند كه حفاظت آيت‌الله اشرفي اصفهاني را بيشتر كنند.

 

*«اي كاش به سراغ من بيايند كه من براي شهادت آمده‌ام»

 

حجت‌الاسلام اشرفي اصفهاني گفت: من وقتي اين نامه را ديدم، حالم دگرگون شد؛ ‌حاج آقا داشتند ناهار مي‌خوردند كه گفتند نامه چه بود و اصرار كردند كه آن را ببينند؛ وقتي نامه را خواندند، يك نگاه به آسمان كردند و نگاهي هم به مادرم و ما كردند و گفتند "الحمدلله، معلوم مي‌شود كه ما مورد كينه و عداوت منافقين قرار گرفتيم و نسبت به من مصمم هستند؛ من هيچ ترسي از شهادت ندارم و شهادت آرزوي من است؛‌ اي كاش به سراغ من بيايند كه من براي شهادت آمده‌ام ".

 

وي بيان داشت: حضرت امام (ره) نيز وقتي از اين نامه مطلع شدند، به فرمانده كل سپاه آقاي محسن رضايي نامه نوشتند كه "اگر اتفاقي براي آيت‌الله اشرفي اصفهاني بيفتد، من كل سپاه را مسئول مي‌دانم؛ مراجع و مسئولين كشور نيز بعد از شهادت آيت‌الله صدوقي به منزل ما آمدند و محرمانه مي‌گفتند كه مراقب حاج آقا باشيد؛ اما متأسفانه به دليل ضعيف بودن حفاظت ايشان، منافقين به خواسته خود رسيدند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31