اسدالله لاجوردی (9)

با شناختی که لاجوردی از سازمان منافقین پیدا کرده بود ، سعی می کرد سایر زندانی ها رانسبت به انحراف گروه آگاه سازد و آنان را از گرایش به عقاید انحرافی سازمان دور نگه دارد. این در حالی بود که منافقین هم سعی می کردند جو زندان را به نفع خودشان نگه دارند

(غلامعلی پاشازاده)

Lajevardi03• محکومیت چهار ساله

وقتی ساواک از شناسایی شیخ حسن نصیری عاجز ماند و هیچ یک از اظهارات لاجوردی را نیز مقرون به حقیقت ندید ، در تحلیل بازجویی خود چنین آورد :

" اسدالله لاجوردی که اصولاً فرد ناراحت و آشوبگری بوده و سوابق قبلی او مؤید این امر است ، طی مدتی که در زندان به سر برده به اصطلاح آبدیده تر شده و نسبت به افکار قبلی خود راسخ تر گشته است و پس از آزادی از زندان جسورانه تر از قبل دست به فعالیت های خلاف قانون زده و با تحریک عده ای از جوانان و در اختیار گذاردن وسایل و امکانات ، درصدد ایجاد بلوا و آشوب در مملکت بوده و سماجت او در انکار حقایق ، معرف افکار انحرافی و عملیات ضد مملکتی او می باشد . اینک که پرونده ی اتهامی مشارالیه تکمیل گردید ، در صورت تصویب جهت هرگونه اقدام قانونی به اداره ی دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی احاله گردد ." (1)

 

در هجدهم خرداد 1349 این حکم اجرا شد و ساواک دستور انتقال لاجوردی را به زندان شهربانی صادر کرد . چند ماه بعد یعنی در دی ماه همان سال ، دادگاه ارتش برای رسیدگی به وضع چهارده نفر از متهمان به اقدام علیه امنیت کشور که در جریان تطاهرات علیه شرکت اسرائیل در مسابقات جام باشگاه های آسیا و تخریب در مؤسسه ی هواپیمای ال.عال و پخش اعلامیه علیه ورود سرمایه گذاران آمریکایی به ایران ، شرکت داشتند تشکیل جلسه داد .

لاجوردی نیز یکی از متهمان این محاکمه بود و فردی به نام بخش علیان وکالت او را بر عهده داشت ، اما بنا بر گزارش ساواک تنها موردی که در جلسه ی دادگاه مورد اعتراض این وکیل قرار گرفت ، نظریه ی مندرج در بازجویی ساواک بود که سماجت لاجوردی را در بازجویی ها دلیل شرکت در گروه مورد نظر ذکر می کرد . (2)

 

دادگاه ارتش ، لاجوردی را به چهار سال حبس مجرد محکوم کرد . در حالی که سید به دلیل شکنجه های ساواک ، وضعیت بد غذا و بهداشت در زندان و اوضاع اسفبار سلول ها به شدت بیمار بود . نقص چشم چپ ، درد شدید کمر ، ناراحتی های عصبی ، سرگیجه و ناراحتی معده توان او را تحلیل برده بود ، اما هیچگونه رسیدگی از طرف مسئولان زندان صورت نمی گرفت .

تقاضاهای مکرر لاجوردی برای معالجه به هزینه ی شخصی ، توسط یکی از پزشکان بیرون زندان نیز تا مدت ها بدون جواب ماند ،(3) تا این که بعد از گذشت یک سال از محکومیتش ، سرانجام در 8/10/1350 با تقاضای او موافقت و توسط دکتر محسن زاده مورد معاینه قرار گرفت . (4)

 

بررسی اسناد ساواک نشان می دهد در این زمان ، لاجوردی به رغم بیماری های گوناگون و فشارهای مختلف روحی و روانی ، از قرآن و نهج البلاغه برای آرامش فکری خود بهره می برد و در آن شرایط دشوار بارها در بازجویی هایش اذعان می دارد تنها نگرانی او آتیه ی فرزندانش است و این که آیا در محیط فاسد جامعه ی آن روز می توانند مسلمانی به تمام معنا شوند.(5)

 

او به خاطر علاقه ی مفرطی که به اسلام داشت ، در وصیتنامه اش که در همین تاریخ در زندان نوشته شده بود ، ثلث اموال خود را برای مصرف در راه اسلام و مسلمین در نظر گرفت و در مورد نحوه ی مصرف آن سفارش کرد :

" امیدوارم که مصالح روز مسلمین را در نظر داشته و در راهی که بیشتر مورد نیاز جامعه ی مسلمین است ، مصرف نمایند . مثلاً اگر زمانی بود که هنوز مبارزه ی چریک های غیور ، شرافتمند ، مبارز و مسلمان عرب با اعدای عدو دین و بشریت ، اسرائیل پلید و صهیونیسم پایان نیافته ، حتماً ثلث آن را به آن رادمردان بپردازید و در تقویت آنها بکوشید ." (6)

 

لاجوردی در زندان نیز دست از مبارزه بر نمی داشت . هنوز مدت زیادی از محکومیت او نگذشته بود که گزارش های پی در پی از اقدامات لاجوردی مبنی بر " ایجاد بی نظمی در زندان ، اغوا و اغفال کردن سایر زندانیان ، تحریک افکار آنان و ایجاد تشنج و ناراحتی در زندان " داده شد .

گویا در این فعالیت ها افرادی چون ناصر کاخساز ، محسن فرحزاد ، هوشنگ تیزابی ، محمد علی هاشم بیک لشکری ، شکرالله پاک نژاد ، رحیم سلیقه عراقی و فرج آقازاده نیز با او تشریک مساعی کردند ، لذا مقامات زندان برای چاره جویی تقاضای تبعید آنها را مطرح کردند و خواهان انتقال لاجوردی به زندان دیگری شدند . (7)

 

دو ماه پس از درخواست زندان مبنی بر تبعید لاجوردی ، ساواک موافقت خود را اعلام کرد و در تاریخ 24/8/1351 لاجوردی محکوم شد که باقیمانده ی حبس خود را در زندان مشهد بگذراند. رئیس اداره ی زندان ها ، پس از معرفی او به شهربانی مشهد درخواست کرد ترتیبی دهند تا با زندانیان عادی در تماس نباشد ، ملاقاتش با بستگان درجه یک زیر نظر مأمور انجام گیرد و نسبت به مکاتباتش با ساواک محل مشورت نمایند ، (8) با این توصیه ها دو روز بعد لاجوردی به زندان مشهد تحویل داده شد . (9)

 

Lajevardi07• برخورد با خط نفاق

برجسته ترین رویداد این دوره از حبس لاجوردی ، مواجهه ی او با افراد وابسته به سازمان مجاهدین خلق بود . پیشینه ی سازمان مجاهدین به دهه ی 1340 باز می گشت ، در سال 1344 سه نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه تهران ، یعنی محمد حنیف نژاد ، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان که از اعضای پیشین نهضت آزادی بودند ، هسته ی اولیه ی گروه را بدون آن که نام خاصی داشته باشد ، تشکیل دادند و از همین زمان با تشکیل کلاس های آموزشی ، سیاسی و نظامی شروع به فعالیت گروهی کردند . (10)

 

آنها در طول دهه ی چهل برای استفاده از تجارب دیگر انقلابیون جهان با سازمان الفتح فلسطین تماس برقرار کردند و تعدادی از افراد خود را برای آموزش به آنجا فرستادند ، با وجود این تا سال 1350 سازمان بیشتر مشغول امور ایدئولوژیکی بود و اقدامی علیه رژیم پهلوی انجام نداد .

نخستین اقدام مسلحانه هم زمان با جشن های 2500 ساله ی شاهنشاهی انجام گرفت ، اما ضعف اطلاعاتی و عملیاتی در همان زمان آنها را به دام ساواک انداخت و عده ی کثیری از ایشان اعدام یا به حبس های طولانی محکوم شدند . (11) به این ترتیب تشکیلاتی که می خواست توده های مردم را به قیام مسلحانه علیه رژیم برانگیزد ، قبل از هر اقدامی متلاشی شد .

 

حیات جدید سازمان از بیستم بهمن 1350 آغاز شد ، دستگیر شدگان سازمانی که تا کنون نامگذاری نشده بود ، این بار با نام " سازمان مجاهدین خلق ایران " اعلام موجودیت و نخستین اعلامیه ی خود را منتشر کردند .

در این دوره ضمن تأکید بر عملیات نظامی، بازسازی و سازماندهی مجرد در اولویت قرار گرفت. عملیات نظامی سازمان در این زمان اقداماتی چون حمله به یک پایگاه پلیس در تهران ، بمب گذاری در اداره ی اطلاعات مرکزی آمریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس را شامل می شد که در فاصله ی سال های 1351 – 1352 انجام گرفت . (12)

 

در 26 بهمن 1350 رژیم اولین دادگاه نظامی رسیدگی به اتهامات سران سازمان مجاهدین را تشکیل داد و پنج نفر از اعضای سازمان را به جوخه ی آتش سپرد . به تدریج و با گذشت زمان ، بنیانگذاران و اعضای مذهبی سازمان از صحنه کنار رفتند و جای خود را به کسانی دادند که فساد اخلاقی و نفاق ، برجسته ترین خصوصیت شان بود و از رویه ی هدف وسیله را توجیه می کند ، پیروی می کردند .

با افزایش دستگیر شدگان وابسته به سازمان ، تغییراتی در وضعیت زندان ها به وجود آمد . محکومان سیاسی که اغلب در زندان های قصر و قزل حصار مجتمع بودند ، تا سال 1350 به دو گروه عمده مسلمان و مارکسیست تقسیم می شدند . برخی از نیروهای ملی هم جزو مسلمانان به شمار می آمدند .

زندانیان مسلمان در یک جمع واحد زندگی می کردند و جز برای مشورت و رایزنی در خصوص ارتباط با مدیریت زندان و پلیس ، رابطه دیگری با مارکسیست ها نداشتند . زندانیان گروه اخیر نیز در جمع های مختلف مانند جمع توده ای ها ، جمع حزبی ها ، جمع پاک نژاد و ... متشکل بودند که نسبت تشکیلاتی آنها را مشخص می ساخت .

با ورود چریک های فدایی خلق (13) و مجاهدین به زندان ها ، هر دو گروه به توافق رسیدند که جمع واحدی داشته باشند . مجاهدین خلق در این زمان شعار وحدت استراتژیک با مارکسیست ها را مطرح کردند و جمع مشترک آنها بر مبنای اعتقاد و عدم اعتقاد به مبارزه ی مسلحانه ، صرف نظر از ایدئولوژی شکل گرفت . به عبارت دیگر همه ی کسانی که به مشی مسلحانه اعتقاد داشتند ، می توانستند وارد این " کمون " شوند .

 

مقارن با این تحولات ، لاجوردی در زندان به سر می برد و در همانجا و در سال 1351 با اعضای سازمان مجاهدین ارتباط برقرار کرد ، اما به زودی متوجه انحراف در افکار و اندیشه های آنها شد . دراین زمان اگر چه عده ای از مجاهدین به مارکسیسم گرویده بودند ، ولی به دستور و صلاحدید سازمان ، تغییر مواضع خود را اعلام نکرده و کماکان رفتار مذهبی از خود نشان می دادند . (14)

 

در ابتدا لاجوردی قصد داشت با بحث و گفتگو آنها را متوجه حقایق اسلام و کفر کمونیستی بنماید ، اما پس از مدتی دریافت که این افراد عناد دارند ، نه این که اطلاع و آگاهی نداشته باشند، (15) به این ترتیب او نخستین کسی بود که پس از امام راحل به وجود التقاط در افکار و عقاید منافقین پی برد ، (16) و دوستانش او را دارای بینشی خاص در تشخیص دوگانگی و نفاق می دانند . (17)

 

با شناختی که لاجوردی از سازمان منافقین پیدا کرده بود ، سعی می کرد سایر زندانی ها رانسبت به انحراف گروه آگاه سازد و آنان را از گرایش به عقاید انحرافی سازمان دور نگه دارد. این در حالی بود که منافقین هم سعی می کردند جو زندان را به نفع خودشان نگه دارند و به ویژه سعی در جذب نیروهای تازه وارد داشتند ، به طوری که هر نیروی انقلابی را که وارد زندان می شد ، می قاپیدند . (18)

 

منافقین در برخورد با افشاگری های لاجوردی نیز تلاش می کردند تا او را منزوی سازند و اجازه نمی دادند زندانیان با او صحبت کنند . لاجوردی خود در بازجویی های بعدی ساواک به این نکته اشاره داشته و گفته است که از طرف منافقین بایکوت شده است . (19)

 

در پی تبعید لاجوردی ، حبیب الله عسگراولادی و حاج ابوالفضل حیدری نیز به زندان مشهد منتقل شدند . در آنجا لاجوردی دوستان خود را از انحراف سازمان منافقین مطلع ساخت . آنان از سران سازمان مجاهدین که در زندان به سر می بردند خواستند تا جزوات سازمان را برای مطالعه در اختیارشان قرار دهند ، ولی منافقین وجود چنین جزواتی را در زندان انکار کردند ، اما حاج حیدری با زیرکی خاص خود از محل اختفای جزوات آگاه شد و آنها با مطالعه ی مطالب آن به حقانیت گفته های لاجوردی پی بردند . (20)

 

از آن پس لاجوردی و دوستانش از هرگونه تماس و ارتباط با منافقین تبری جسته ، حاضر به غذا خوردن با آنها نبودند و نانی را که آنها دست زده بودند ، تناول نمی کردند . (21) حتی با جانماز آنها و یا روی مهر خیس شان نماز نمی خواندند .

 

لاجوردی حتی دمپایی خود و یارانش را از آنها جدا کرده و با بستن نخ متمایز نموده بود تا هر گروه برای استحمام و غیره از دمپایی خودشان استفاده کنند و دمپایی ها توسط منافقین نجس نشود.(22) منافقین هم در مقابل در صدد آزار و اذیت بر می آمدند و شب ها نخ دمپایی ها را قیچی می کردند ، ولی لاجوردی بدون هیچگونه برخورد شدید یا فیزیکی که منجر به بهره برداری ساواک شود با صبوری دوباره دمپایی ها را نخ می بست . (23)

 

آنها که از نزدیک شاهد رفتار او با منافقین بودند ، می گویند :

" رفتار ایشان نسبت به منافقین طوری بود که از آن هیچگونه ملاطفتی برداشت نمی شد و کاملاً مشخص بود که خط قرمزی کشیده و بر سر مبانی اعتقادی خودش ایستاده است . " (24)

 

پی نوشت:

1. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 109

2. همان ، ص 113

3. سند شماره ی 6 از مجموعه ی حاضر

4. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 132

5. همان ، ص 135 – 136 و 138

6. از شهید لاجوردی دو وصیتنامه باقی مانده است . مطالب فوق از نخستین وصیتنامه ی ایشان در اواخر دهه ی چهل که در زندان نوشته شده بود اخذ گردیده است . برای اطلاع از متن کامل این وصیتنامه نگاه کنید به یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 121 – 122

7. همان ، ص 123

8. سند شماره ی 8 از مجموعه ی حاضر

9. سند شماره ی 9 از مجموعه ی حاضر

10. محمد صادق علوی ، بررسی مشی چریکی در ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1379 ، ص 13

11. محمد رضا عدالتیان ، نفوذ به درون فرقه ی رجوی ، تهران ، مؤسسه نگرش ، 1374 ، ص 7

12. سید حمید روحانی (زیارتی) ، نهضت امام خمینی (ره) ، ج 3 ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1367 ، ص 638

13. سازمان چریک های فدایی خلق در فروردین 1350 با صدور بیانیه ای وجود خود را اعلام کرد . ایدئولوژی سازمان مارکسیسم لنینیسم و استراتژی و مشی آن سرنگونی رژیم از طریق همگانی کردن مبارزه ی مسلحانه توسط سازمان بود . سازمان چریک های فدایی از اتحاد دو گروه مارکسیستی معروف به گروه جزنی و گروه احمدزاده شکل گرفت . روح الله حسینیان ، پیشین ، ص 485

14. مظفر مهرآبادی ، بررسی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1383 ، ص 159 – 160

15. اسدالله بادامچیان ، اسطوره ی مقاومت ، ص 46

16. در سال 1351 یکی از اعضای سازمان به نام حسین روحانی که اطلاعات دینی زیادی داشت مأموریت یافت تا با امام خمینی در نجف ملاقات کند و ضمن ارائه ی توضیحاتی درباره ی سازمان ، از ایشان تأییدیه بگیرد . وی به نجف اعزام شد و حدود یک ماه روزانه یک ساعت به دیدار امام می رفت . بعد از این جلسات امام فرمودند پشتیبانی من از این گروه نیاز به شناخت بیشتر از اعتقادات مذهبی و خط فکری و برنامه ی دراز مدت آنها دارد و در این باره باید از علما و روحانیان آگاه تحقیق کنم .

ایشان بعدها نیز درباره ی این ملاقات فرمودند : من از مجموعه ی اظهارات و نوشته هایش به این نتیجه رسیدم که این جمعیت به اسلام اعتقاد ندارد ، لیکن چون می دانند که در کشوری مانند ایران که بیش از هزار سال است اسلام در رگ و پی این ملت ریشه دوانیده است ، جز با نام اسلام نمی توان پیشرفت کرد ، اسلام را ملعبه کرده اند و بالای نوشته های خود نام خدا را می گذراند ، لیکن ذیل آن همان حرف ها و بافته های مارکسیست ها و مادیون است . روحانی ، ص 651

17. مصاحبه با احمد قدیریان ، آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با اسدالله بادامچیان ، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، جلسه ی سی ام

18. مصاحبه با قدرت الله علیخانی ، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، جلسه ی تکمیلی

19. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 242

20. اسدالله بادامچیان ، اسطوره ی مقاومت ، ص 48

21. آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با آقای کریمی

22. آرشیو مجتمع فرهنگی شهید بهشتی ، با ابوالقاسم سرحدی زاده

23. همان ، مصاحبه با احمد قدیریان

24. آرشیو مجتمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با ابوالقاسم سرحدی زاده


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31