نجمه قاسمپور جمعه 12 اسفند1357 کمیقبل از اذان ظهر در شیراز به دنیا آمد. نامش را بخاطر ارادت خانواده اش به خاندان اهل بیت همنام با نام مبارک مادر امام رضا )علیه السلام( نجمه نهادند؛ که بعدها جزو شیفتگان این بارگاه گردید.
در بحبوحه انقلاب و تظاهرات، نجمه با عشق به نماز و شهدا بزرگ شد و روز به روز سعی میکرد عشق به عبودیت و شهادت را در خود رشد دهد. از همان کودکی حیا در او دیده میشد و هر چه میگذشت حساسیتش به این امر بیشتر میشد. نجمه پس از اتمام دروس متوسطه، دیپلم خود را گرفت، تصمیم او بعد از اتمام دوره متوسطه بر این شد که به دانشگاه علوم قرآنی غدیر برود تا عطش تمامنشدنی روحش را با کلام وحی در رشته امامشناسی برطرف کند. او از اعضای ثابت جلسات کانون فرهنگی رهپویان وصال بود که بعد از گذشت اندک زمانی وارد کادر و مجموعه انتظامات شد. او مزد خادمی خود را در 24 فروردین1387 پس از بازگشت از مشهد و دریافت مهر قبولی از امام رئوف بر اثر حادثه بمبگذاری گروه تروریستی تندر در حسینیه سیدالشهداء واقع در شیراز به دست اربابش دریافت کرد و به فیض شهادت نائل آمد.
آنچه در ادامه میآید حاشیهنگاری تیم سرگذشتپژوهی بنیاد هابیلیان از دیدار با خانواده این شهید بزرگوار است:
بعد از آنکه تلفنی زمانی را برای مصاحبه با خانواده شهید مشخص کردیم هماهنگیهای لازم را پیگیری کردیم و آماده رفتن به حضور مادر بزرگوار این شهید شدیم. از همان ابتدای ورودمان به منزل شهید، سیمای آرام و مهربان مادرش، شخصیت نجمه را در برابرمان ترسیم و عطش ما را بیشتر کرد. به همین دلیل صحبت را اینگونه آغاز کردیم:
به عنوان مادر شهید در یک نگاه نجمه را برایمان به عنوان یک الگو معرفی کنید.
«نجمه علاوه بر اینکه در جایگاه یک فرزند بود، برای من و بقیه افراد خانوادهمان یک مادر و یک رفیق صمیمی نیز بود. نجمه دلسوز بود تا جایی که دوست داشت همه طعم دوستداشتنی باخدابودن را آنگونه که خود میچشید، بچشند و لذت ببرند. مصداق این امر بیشتر در زیارتهای نجمه آشکار بود. برنامه هرسالهاش بود که زمان تحویل سال در بارگاه نورانی امام رئوف (علیه السلام) باشد. اصرار همیشگیاش این بود که ما هم، چنین توفیقی را از دست ندهیم.
نجمه این اواخر بیشتر از رفتن و نماندن حرف میزد و تمام رفتارش بوی رفتن میداد. همیشه میگفت: «باید به یاد خدا باشیم؛ نعمتهایش را به خاطر آوریم و شاکر باشیم. اعمال و رفتار را فقط برای خدا خالص کنیم. دنیا میگذرد و این آخرت است که ماندنی و برقرار است.»
بعد از آشنایی نجمه با کانون فرهنگی رهپویان وصال و ورودش به مجتمع علوم قرآنی، اعتقادات و رفتارهایش روز به روز در او استوارتر و محکم تر میگردید به گونهای که دیگران را هم به این امر تشویق میکرد تا اسلام را همانگونه که هست بشناسند و به دستوراتش عمل کنند. نجمه طالب علم و معرفت بود و از کوچکترین فرصتهایش در این امر استفاده میکرد. میتوان گفت بیش ترین مطالعهاش در حیطه قرآن و مفاهیم آن بود که راه سعادت را در آن یافته بود و توصیه اکید میکرد که با قرآن انس بگیریم. در یک جمله میتوان گفت نجمه کلام وحی را با تمام وجودش در عمل به کار گرفت و نورش را در همه جا منتشر کرد. از خصوصیات بارز نجمه که همه به آن معترفند حیای نجمه و دوری کردن او از غیبت بود. همانطور که گفته شد حیا به گونهای عجیب از کودکی در وجودش نمایان بود و نجمه را در آخرین لحظههای شهادتش برای همیشه ماندگار کرد. طوری که تا به امروز هر کس بخواهد نجمه را بشناسد او را با حیایش میشناسد. به گفته دکتر قاضی پور یکی از شاهدان انفجار در حسینیه از لحظات آخر زنده بودن نجمه اینطور تعریف میکند: «وقتی برای کمک به مجروحان حادثه در قسمت خواهران رفتیم، ابتدا سراغ افرادی رفتیم که ظاهرا وضع وخیمیداشتند. نجمه یکی از آنها بود. به علت ضربه شدیدی که به سرش خورده شده بود، صورتش پر از خون بود؛ اما به محض اینکه حضور ما را بالای سرش احساس کرد، با عجله چادرش را روی تمام بدنش کشید. این آخرین عکسالعملی است که نجمه را برای همیشه ماندگار کرد.
در ادامه مادر شهید با بغضی گلوگیر خاطرهای را بیان نمود:
«نجمه در عمل برای فرزندان خواهرش یک مادر بود، خواهر نجمه با داشتن 3 فرزند بیرون از منزل کار میکرد؛ به همین علت فرصت کافی برای رسیدگی به کارهای منزل و مراقبت از بچهها را نداشت. نجمه تنها کسی بود که در این امور دست راستی برای خواهرش بود. او طوری سعی میکرد به امور خانه و بچهها رسیدگی کند که گویا خود را در نقش یک مادر مهربان میبیند و تلاش میکند.
نجمه به هر آنچه انجام میداد یقین داشت. میگفت: «اگر خدا توان ندهد تو نمیتوانی صبح از خواب بیدار شوی، پاهایت حرکت نمیکند و اینها همه تنها به اراده خداوند است. او همیشه با اعتقاد میگفت: «من، بالاخره شهید میشوم وذکر دائمیاش این بود که:
بنویسید به روی قبر و به روی کفنم عاشق و دیوونه امام رضا منم منم»
درخصوص شهادت مظلومانه شهدای کانون رهپویان وصال و عمل وحشیانه گروه تندر به پای صحبتهای خواهر شهید نشستیم:
«گروهک تروریستی تندر در همه حال به فکر منافع خویش هستند و تلاش میکنند تا آنجا که در توان دارند بر ضد اسلام و شیعه جنایت کنند تا به هدفشان دست یابند.
این گروه تروریستی و امثالش از بعد انقلاب همواره هدفشان نابود کردن اسلام و اتحاد بین مسلمین بوده و هست، آنها از اتحاد مسلمانان ترس دارند به همین دلیل عزیزان ما را به خیال بیهوده خود از میان برمیدارند، اما زهی خیال باطل؛ چرا که شهادت افتخاری است برای عزیزان ما و مفتخریم که خون عزیزانمان در رگ و پوست مردم کشور شوری جدید را برای ادامه راه ولایت و همچنین تنفر روزافزون از دشمنان اسلام به پا میدارد.
این افراد چون ایمان ضعیفی دارند فریب این گروهکها را میخورند و با مال دنیایی ناچیزی وطنفروشی میکنند و دین خود را در معرض فروش قرار میدهند. ما هیچ ترسی از آنان نداشته و نخواهیم داشت. حاضر هستیم تمام خانوادهمان را فدای رهبر و اسلام نمائیم.
و هم اکنون تا جایی که در توان داریم با حضور در مراسمات مذهبی و هیئات مذهبی به آنها نشان میدهیم که ما از جانمان گذشتهایم و سر به فدای رهبر نهادهایم و تا آخرین نفس مشتها را گره کرده و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر ضد ولایت فقیه را با صدای بلند در فضا طنینانداز میکنیم تا مشت محکمی باشد بر دهانشان.»