او اهل ریا نبود
پسرم اهل ریا نبود. خاطرم هست یکبار که از جبهه آمد، پایش زخمی شده بود. من او را به بیمارستان بردم و گفتم پای پسرم در جبهه زخمی شده است، از بیمارستان که آمدیم، احساس کردم کمی ناراحت است. او گفت: «پدر نیاز نبود که بگویی در جبهه زخمی شدم.»
پدر شهید علی شیروانی
رسیدگی به امور مردم
روزی سر مزار او بودم که خانمی ناآشنا، کنارم آمد و بلند بلند گریه کرد. به او گفتم: « خانم! اینطور بالای سر مزار شهید زار و ضجه نمیزنند.» من هم لهجه شمالی نداشتم و آن خانم من را نشناخت. گفت: «شما از تهران آمدهاید و نمیدانید که این شهید چقدر مهربان بود، در چه حد به ما رسیدگی میکرد و چقدر کارهای ما را انجام میداد. دشمن همین ویژگیهایش را شناخت و او را حذف کرد.»
همسر شهید علی انصاری
مسئولیتپذیری در برابر پدر و مادر
احترام زیادی برای پدر و مادرم قائل بود، در زمینههای مختلف به آنها کمک میکرد و همیشه خودش را در برابر آنها مسئول میدانست. گاهی که با او درباره ازدواج صحبت میکردیم، میگفت: «تا خیالم از مادر و پدر راحت نشود، تا آن آسایش و آرامشی که باید را برایشان فراهم نکردم، ازدواج نمیکنم.»
برادر شهید امدادی