شيطان پرستي

پژوهشي درباره شيطان پرستان و شيطان پرستي در غرب و ايران(1)

 

Opssion

الف) آشنايي با شيطان پرستي :

سال هاي پس از رنسانس را مي توان به سال هاي افسار گسيختگي جهان غرب در تمامي ابعاد فردي ، اجتماعي و جنبه هاي متعدد روابط انساني توصيف كرد . پس از برداشته شدن يوغ تعاليم متعصب كليساي كاتوليك از گردن انسان غربي ، چند كنش مهم فكري و فلسفي شكل گرفت كه از جمله آنها رويكردهاي متفاوت به مسئله انسان و رابطه او با خداست كه زمينه هاي شكل گيري بسياري از جريان هاي فلسفي را فراهم آورد .

قرن ها بعد يعني در سال هاي آغازين قرن بيستم برخي عناصر فاسد الاخلاق با اتكا به گرايش ها و نظريات توراتي و پروتستاني به طور مخفيانه جريان شيطان پرستي را با ويژگي هايي همچون گناه گرايي ، قتل ، تجاوزات جنسي ، نابود كردن اصول اخلاقي ، بي توجهي به مسائل توحيدي و ... پايه گذاري كردند .

اگر چه فطرت خداجوي انساي عامل باز دارنده در تمايل يافتن تعداد زيادي از افراد به اين جريان شده ، ولي استفاده از موسيقي هاي جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارق العاده و دور از ذهن ، تهي شدن انسان غربي و عصر جديد از معنويت و اتصال به منبع فيض ، موجبات گرايش افراد اندكي را به اين گروه ها فراهم آورد .

نكته حائز اهميت آن است كه با وجود عدم استقبال عمومي از عضويت در گروه هاي شيطان پرستي، آموزه ها و تعاليم گمراه كننده اي توسط ايشان و به وسيله ابزارهايي كه از سوي قدرت هاي بزرگ سياسي در اختيارشان قرار گرفته ، منتشر شده و مي شود و اين گروه ها در سراسر جهان همواره به عنوان كانون هاي فساد و فحشا شناخته مي شوند .

سال 1960 را مي توان به طور جدي آغاز دور جديد حيات و فعاليت شيطان پرستان در آمريكا دانست ، يعني زماني كه يك جريان خاص شيطان پرستي مسيحي به طور رسمي در كشور آمريكا فعاليت خود را به عنوان يك فرقه و مكتب آغاز كرده است . نكته قابل توجه نقش جدي يك مأمور شناخته شده سازمان مركزي جاسوسي آمريكا در شكل گيري جريان ياد شده است .

شيطان پرستي ديني :

اين كه اساساً آيا مي توان شيطان پرستي را ديني خواند ، محل سؤال جدي است ، اما با توجه به اين كه در بيشتر كشورها چنين دسته بندي اي ارائه شده است ، از عنوان " شيطان پرستي ديني " عيناً استفاده مي شود .

مبناي بنيادين اين نوع گرايش به شيطانيسم ، پرستش يك نيروي ماوراء الطبيعه اساطيري يا چند خدايي است و بيشتر پيروان آن به " خدايان " روم باستان ، الهه هاي شرقي و ... گرايش دارند . اما ركن اصلي اين نوع شيطان پرستي نيز مانند ديگر انواع آن ، تأكيد بر پرورش استعدادهاي شخصي انسان و در حقيقت خود پرستي است .

شيطان پرستي فلسفي :

اين نوع گرايش عبارت است از اين كه محور و مركز عالم ، انسان است . اين شاخه از شيطان پرستي به پايه گذار اين فرقه به نام آنتوان لاوي نسبت داده مي شود . اين نوع شيطان پرستي نيز مانند دو نوع ديگر يعني ديني و گوتيك از مبناي اعتقادي يهوديت نشأت گرفته است .

نام كامل بنيانگذار اين فرقه " آنتوان شزاندر لاوي " است . وي در 11 آوريل 1930 ميلادي در شيكاگوي آمريكا متولد شد و همراه خانواده اش به سانفرانسيسكو عزيمت كرد و تا زمان مرگش در آنجا ساكن بود . وي شخصيتي ناهنجار و ناسازگار داشت و در 17 سالگي ضمن فرار از تحصيل ، به عنوان دلقك به يك سيرك پيوست . لاوي در سال 1950 ميلادي در دايره جنايي پليس امريكا به عنوان عكاس مشغول به كار شد كه تأثير زيادي از كارش گرفت .

آنتوان در سال 1952 با كارول لنسيگ ازدواج كرد ، اما بنا به دلايلي از جمله التزام نداشتن به اصول اوليه اخلاقي و پايبندي به روابط خانوادگي و شيفتگي به زن ديگري به نام داين هگارتي از همسر اولش جدا شد و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعي را با وي آغاز كرد . لاوي ، صاحب فرزندي نامشروع از هگارتي شد كه هرگز با وي ازدواج نكرده بود .

وي همچنين علاقه وافري به نوازندگي پيانو داشت و طبق اطلاعات موجود در همين سال ها روابط جدي و پر دامنه اي را با برخي عناصر سازمان CIA همچون مايكل آكينو برقرار كرد . اين فرد مرتبط با سازمان جاسوسي امريكا در 30 آوريل 1966 در حالي كه براي جمعي از اعضاي حلقه هاي سري دايره اسرار آميز با سري تراشيده سخن مي گفت ، مدعي بنيانگذاري كليساي شيطان شد .

لاوي كتابي را با عنوان " انجيل شيطان " و كتاب ديگري نيز با نام " آيين پرستش شيطاني " به چاپ رساند . روز مرگ لاوي با نام هالووين در امريكا شناخته مي شود .

شيطان پرستي گوتيك :

اين نوع شيطان گرايي نيز مانند دو نوعي كه در قبل اشاره شد ، نوعي از شر پرستي با اشاره به تاريكي است و از كثيف ترين فرقه هاي انحرافي به شمار مي آيد . در موسيقي متاليكا نيز سبكي به نام گوتيك وجود دارد .

كثيف ترين اعمال مانند خوردن نوزادان ، تجاوزات جنسي و ... به اين گروه نسبت داده مي شود ؛ (گرچه براي تمام گروه هاي شيطاني اين اعمال از واجبات به حساب مي آيد!‌) ميل و درخواست به برگشت تاريكي در اين شاخه بارز است . همانند اعضاي گروه آكنكار كه با لباس هاي تيره به غارها و تاريكي ها براي فرياد كشيدن پناه مي برند .

ب) صهيونيسم و شيطانيسم :

در اينجا رابطه ميان صهيونيسم و يهوديت و ارتباط آن با شكل گيري و دوام شيطانيسم را بررسي مي كنيم . بسياري معتقدند ، متون ديني يهود ، مهم ترين عامل ايجاد اين نحله فاسد فلسفي بوده است .

1. متون :

از منظر متون يهودي و نقش آنها در شكل گيري شيطان پرستي ، چند نكته زير قابل توجه است :

*بر اساس آموزه هاي يهودي و عبراني ، شيطان نه يك موجود بد ، بلكه فرشته اي خادم براي آزمايش انسان هاست.

*در مكاشفات نيز به عدد 666 (عدد مقدس شيطان پرستان) اشاره هايي شده است و آن عدد وحش توصيف شده كه بايد شمرده شود .

*خواه ناخواه ، متون يهودي منبع برداشت براي مسيحيان نيز قلمداد مي شوند و نگاه خاص يهوديت به شيطان ، تأثيرات فراواني را بر مسيحيت داشته است .

تصوف يهودي (كابالا) :

كابالا يا قبالا يا همان تصوف يهودي ، آييني است كه به نوع خاصي از رياضت هاي شيطاني يهوديت دلالت دارد . طبق نظر كارشناسان ملل و نحل ، اين فرقه تحت تأثير عرفان و تصوف اسلامي و بر اثر همنشيني مسلمانان آندلس با برخي يهوديان تشكيل شده است .

كابالا ، بخش رمز آلود و بسيار سري دين يهودي در 500 سال اخير به شمار مي آيد و عمده تحولات جهان از سوي كاباليست ها دنبال مي شود .

كريستف كلمب و همكارانش همگي كاباليست بودند و از فنون جادوگري كابالايي و منجمان آن براي پيدا كردن قاره امريكا بهره بردند . كابالا عميقاً بر برخي باورهاي خرافي همچون جادوگري استوار است و رسماً آن را مقدس مي داند و اين عمده ترين نقطه اشتراك شيطان پرستي در گذشته و حال است .

هم اكنون اصطلاح كابالا ، وصف كننده تمرين آيين و دانش محرمانه يهود است . مهمترين منابع و كتاب هاي كاباليستي كه به عنوان ستون فقرات و پايه اصلي آيين كابالا در آمدند ، شامل مجموعه كتاب هاي عبري بهير (به معناي كتاب روشنايي) و هيچالوت (به معناي كاخ ها) مي شوند كه به قرن اول ميلادي باز مي گردند و نهايتاً در قرن 13 ميلادي كتاب زوهار نوشته شد كه تفكر و شكل كنوني آيين كابالا را تشكيل داد .

دكتر عبدالله شهبازي ، نويسنده مجموعه كتاب هاي زرسالاران يهودي و پارسي و متخصص تاريخ در پايگاه خود درباره فرقه كابالا مقاله جامعي دارد و ديدگاه هاي وي با آنچه در دانشنامه و يكي پديا آمده ، متفاوت است .

شهبازي در قسمت نخست مقاله خود درباره تعريف كابالا مي نويسد : كابالا نامي است كه بر تصوف يهودي اطلاق مي شود و تلفظ اروپايي كباله عبري است به معني قديمي و كهن .

اين واژه به شكل قباله براي ما آشناست . پيروان آيين كابالا يا كاباليست ها اين مكتب را دانش سري و پنهان خاخام هاي يهودي مي خوانند و براي آن پيشينه اي كهن قائلند .

براي نمونه ، مادام بلاواتسكي ، رهبر فرقه تئوسوفي مدعي است كه كابالا (قباله) در اصل كتابي است رمز گونه كه از سوي خداوند به پيامبران ، آدم ، نوح ، ابراهيم و موسي نازل شد و حاوي دانش پنهان قوم بني اسرائيل بود .

به ادعاي بلاواتسكي . نه تنها پيامبران ، بلكه همه شخصيت هاي مهم فرهنگي و سياسي و حتي نظامي تاريخ چون افلاطون ، ارسطو ، اسكندر و ... دانش خود را از اين كتاب گرفته اند . مادام بلاواتسكي برخي از متفكران غربي چون اسپينوزا ، بيكن و نيوتون را از پيروان آيين كابالا مي داند .

شهبازي در رد اين ادعا مي گويد : " اين ادعا نه تنها پذيرفتني نيست بلكه براي تصوف يهودي به عنوان يك مكتب مستقل فكري پيشينه جدي نمي تواند يافت . "

شهبازي ، ديرينه مكتب كابالا را به اوايل سده سيزدهم ميلادي محدود كرده و ما قبل آن را گرته برداري يهوديان از مكتب فيلو اسكندراني در فرهنگ هلني و فلسفه يوناني و كپي برداري از آموزه هاي عرفاني مكتب اسلام مي داند .

وي در قسمت دوم مقاله خود مي نويسد : " سر آغاز طريقت كابالا به اوايل سده سيزدهم ميلادي و به اسحاق كور (1160 – 1235) مي رسد . او در بندر ناربون (جنوب فرانسه ) مي زيست و برخي نظرات عرفاني بيان مي كرد . "

وي در جايي از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف يهود پيش از ظهور كابالا مي نويسد : : مشاركت يهوديان در نحله هاي فكري راز آميز و عرفاني به فيلو اسكندراني در اوايل سده اول ميلادي مي رسد . "

سپس مي افزايد : " در دوران اسلامي نيز چنين است . نحله هاي فكري گسترده عرفاني راز آميز كه در فضاي فرهنگ اسلامي پديد آمد ، بر يهوديان نيز تأثير گذاشت و برخي متفكران يهودي آشنا با مباحث عرفاني پديد آمدند كه مهمترين آنان ابويوسف يعقوب اسحاق القرقساني (سده چهارم هجري / دهم ميلادي) است . "

شهبازي درباره نمونه تأثيرات فرهنگ اسلامي بر تصوف يهود مي نويسد :

« بسياري از مفاهيم آن [ كابالا] شكل عبري مفاهيم رايج در فلسفه و عرفان اسلامي است . در واقع انديشه پردازان مكتب كابالا به دليل زندگي در فضاي فرهنگ اسلامي و آشنايي با زبان عربي به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامي دست زدند و با تأويل هاي خود به آن روح و صيغه يهودي دادند . اين كاري است كه يهوديان در شاخه هاي متنوع علوم و دانش انجام دادند .

براي نمونه بايد به مفاهيم هوخمه (حكمت) ، كدش (قدس) ، نفش (نفس) ، نفس مدبرت (نفس مدبره) ، نفش سيخلت (نفس عاقله) ، نفش حي (نفس حيات بخش) ، روح و ... در كابالا اشاره كرد.

مكتب كابالا نيز به 2 بخش حكمت نظري و حكمت عملي تقسيم مي شود . در تصوف كابالا ، بحث هاي مفصلي درباره خداوند و خلقت وجود دارد كه مشابه عرفان اسلامي است به ويژه در تأكيد فراوان آن بر مفهوم نور و مراحل تجلي آن .

اين استاد تاريخ در انتهاي بحث خود مي افزايد :

" آنچه از زاويه تحليل سياسي حائز اهميت است ، شيطان شناسي و پيام مسيحايي اين مكتب است و دقيقاً اين مفاهيم است كه كابالا را به عنوان يك ايدئولوژي سياسي ، معنادار مي كند . "

مناسك جنسي در فرقه كابالا :

مساله ديگر در فرقه كابالا ، مناسك جنسي اين فرقه است كه از نيمه سده هجدهم و بر اساس آموزه هاي فردي به نام يعقوب بن يهودا ليب ظهور كرد ، كه با نام ياكوب فرانك ( 1719 – 1726) شهرت دارد .

ياكوب فرانك شاخه " فرانكسيت " فرقه كابالا را بر بنياد ميراث شاخه هاي متعلق به شابتاي زوي و ناتان غزه اي بنا نهاد . وي كه به يك خانواده ثروتمند تاجر و پيمانكار يهودي ساكن اوكراين تعلق داشت و همسرش نيز از يك خانواده ثروتمند بود در جوانب به طريقت كابالا جذب شد .

فرانك كتاب " ظُهر " كتابي كه موسي بن شم تاولئوني در سال هاي 1280- 1286 ميلادي نوشت و با تدوين اين كتاب تصوف راز آميز كابالا به صورت يك نظام فكري و عملي سازمان يافته و منسجم در آمد ، را خواند و به عضويت شاخه شابتاي زوي در آمد .

در دسامبر 1755 وي از سوي سران فرقه دونمه براي تصدي رياست اين فرقه در لهستان همراه دو خاخام راهي زادگاه خود شد . فرانك در رأس فرقه شابتاي در پودوليا قرار گرفت ، ولي كمي بعد در ژانويه 1765 كارش به رسوايي كشيد .

زماني كه فرانك و پيروانش در خانه اي در بسته مشغول اجراي مناسك جنسي فرقه شابتاي بودند ، به علت باز شدن تصادفي پنجره ها ، مردم مطلع شدند و ... يكي از مواردي كه توانسته كابالا به شيطان پرستي راه يابد ، نماد پنتاگرام يا ستاره پنج پر است . اين نماد مانند ابزاري براي جادوگران كاباليست مورد استفاده قرار مي گرفته است .

گفتني است ، بخش عمده اي از بازيگران و خوانندگان فحشا در جهان همچون مدونا كاباليست هستند . مدونا در سال 2005 به طور رسمي عضويتش را در گروه هاي كابالا اعلام كرد و نام يهودي " استر " را بر خود نهاد .

نقطه ديگر اشتراك كابالا با شيطان پرستي ، ديدگاه جنسي اين دو فرقه است به اين معنا كه در هر دو نحله فاسد ، لذت جنس در اولويت قرار دارد . بنيانگذاران كابالا همان افرادي هستند كه نهضتي را با عنوان " پرستش زنان " تشكيل دادند كه مي توان به صراحت آن را يك جريان شهوت محور خطاب كرد .

اين گروه ، جرياني را پي گرفت تا رابطه جنسي نه مانند يك عمل براي تداوم نسل ، بلكه در جهت هدف انسان در زندگي به آن نگاه شود . برخي كارشناسان بر اين باورند كه كاباليست ها ذائقه جنسي مردان و زنان را در سراسر عالم دستخوش تغيير و تحول كرده اند و به سمت توحش برده اند ، مانند تغيير جنسيت مايكل جكسون و ...

اگر چه آوردن ديگر توضيحات مناسب اين نوشتار نيست ، ولي يادآوري اين نكته ضروري است كه يهوديان و صهيونيست ها به شدت از سخن راندن درباره كابالا پرهيز دارند و امروز تنها يك كتاب فارسي در اين خصوص موجود است و در صفحات مقالات اينترنتي نيز تا دو سال قبل بجز كابالا شدن مدونا خبري در دسترس عموم قرار نداشت .

ج) نماد ها :

در بررسي نمادهاي متعلق به شيطان پرستي ، خط بسيار روشني از ارتباط صهيونيسم و شيطانيسم به وضوح ديده مي شود . در ذيل برخي از نمادها كه به عنوان نگين انگشتر ، گردنبند ، تصاوير روي دست بندها ، پيراهن ، شلوار ، كفش ، ادكلن ، ساعت و ... درج شده و به ايران اسلامي نيز راه يافته است ، مورد بررسي و معرفي قرار مي گيرد :

اگر نوشته وسط نماد يعني ((Satanism به معناي شيطان گرايي را همراه دايره حذف كنيم ، آن وقت يك ستاره 5 ضلعي مي ماند كه همان نشانه ستاره صبح يا پنتاگرام (Pentagram) است . اين نشانه سمبل پنتاگرام است كه به شكل 5 ضلعي وارونه (Snvertedpentagram) و گاهي به شكل (Buphomet) در ميان نمادهاي شيطان پرستان به چشم مي خورد .

گفتني است ، برخي از شيطان گرايان ، محدوده جغرافيايي تحت سلطه اين نماد و در واقع منطقه نفوذ شيطان گرايي را در نقشه اي توصيف مي كنند . (محدوده اي در ايسلند و اروپا ) كه آن هم مشابه ستاره 5 ضلعي است .

در ميان پنتاگراهاي قبلي ، تصوير سر يك بز تعبيه شده است كه اقدامي ضد مسيحي و به اين معناست كه مسيحيان معتقدند ، مسيح همچون يك بره براي نجات ايشان قرباني شده است و با توجه به اين كه مسيحيان بز را نماد شيطان و در برابر بره مي دانند ، شيطان پرستان اين آرم را انتخاب كرده اند .

666 : سمبلي است كه با عنوان شماره تلفن شيطان از سوي گروه هاي هوي متال ، وارد ايران اسلامي شده ؛ اما در حقيقت علامت انسان و نشانه جانور در ميان شيطان پرستان تلقي مي شود از سال هاي پيش تا كنون اين عدد با اشكال مختلف روي ديوار شهرهاي بزرگ مشاهده مي شود .

صليب وارونه (Upside pown cross) اين نماد حكايت از وارونه شدن مسيحيت دارد و عمدتاً استهزا و سخره گرفتن اين دين است . صليب وارونه در گردنبندهاي بسياري ديده شده و خوانندگان راك ، انواع مختلف آن را همراه خود ، دارند .

نماد صليب شكسته يا چرخ خورشيد (Swastika or sun wheelc) چرخ خورشيد نمادي باستاني است كه در برخي فرهنگ هاي ديني همچون كتيبه هاي بر جاي مانده از بودايي ها و مقبره هاي سلتي و يوناني ديده شده است . گفتني است اين علامت سال هاي بعد توسط هيتلر به كار رفت ، اما برخي با هدف به سخره گرفتن مسيحيت ، اين سمبل را وارد شيطان پرستي كردند .

چشمي در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) چشم در برخي نمادهاي روشنفكري نيز به كار مي رود . اما شيطان پرستان اعتقاد دارند چشم بالاي هرم ، چشم شيطان است و بر همه جا نظارت و اشراف دارد .

اين علامت در پيشگويي ، جادو كردن ، نفرين گري و كنترل هاي مخصوص جادوگري مورد استفاده قرار مي گيرد ، در ضمن اين نماد روي دلارهايي امريكايي نيز به كار رفته است . اين نماد ها به انگليسي (Ankh) انشا مي شود و سمبل شهوت راني و باروري است . اين نمادها به معناي روح شهوت زنان نيز تعبير مي شود . امروزه نماد فمنيسم در واقع نمادي برداشت شده از سمبل هاي شيطان است .

پرچم رژيم صهيونيستي ؛ رژيم صهيونيستي علاوه بر حمايت هاي آشكار و پنهان ، حتي از قرار گرفتن ، نماد رسمي كشور نامشروعش در كانون علائم شيطان گرايان نيز پرهيز ندارد .

ضد عدالت (Anti justica) با توجه به اين كه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار مي آمده است ، شيطان پرستان تبر رو به پايين را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پيمودن مسير تاريك ، انتخاب كرده اند .

همچنين گفتني است كه فمنيست ها از 2 تبر رو به بالا به معني مادر سالاري باستاني استفاده مي كردند .

سر بز (Goat Head) بز شاخدار ، بز مندس (mendes) (همان بعل خداي باروي مصر باستان) ، بافومت ، خداي جادو ، (Scapegoat) (بز طليعه يا قرباني) اين يكي از راههاي شيطان پرستان براي مسخره كردن مسيح است زيرا گفته مي شود كه مسيح ، مانند بره اي براي گناهان بشر كشته شد . همان طور كه در توضيح نمادهاي اول اشاره شد ، اين نماد تصوير كاملي از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام است .

هرج و مرج (Anarchy) اين نماد به معناي از بين بردن تمام قوانين است و دلالت بر اين امر دارد كه " هر چه تخريب كننده است ، تو انجام بده " . اين نماد عمدتاً مورد استفاده گروه هاي هوي متال است .

چشم شيطان (Aye of satan) اين نماد نيز به معناي چشم شيطان و نظارت و اقتدار است و كمتر شناخته شده است . اين دو نماد (عكس) نيز به عنوان سمبل هاي شيطان پرستي در زيورآلات و ... به كار مي رود .

د ) سياست اسرائيل :

رژيم اشغالگر قدس كه سلامتي اخلاقي ، روحي و رواني انسان ها را همواره به منزله تهديدي جدي براي منافع ملي خود مي بيند در اقداماتي گوناگون و پياپي مبادرت به ساخت جريان هاي مسموم فرهنگي كرده است و اين جريانات مسموم را به رگ هاي حياتي جوامع از طريق جاذبه هاي مجازي تزريق مي كند .

در نگاهي جامع ، ارتباط رژيم صهيونيستي و نقش آن در سازماندهي گروه هاي شيطان پرست در محورهاي زير قابل اشاره است :

الف) اين گروه ها به لحاظ داشتن فلسفه اوليه و بسترهاي معرفتي دامنه وسيعي از ارتباط با اين رژيم داشته و خواهند داشت .

ب) نحله هاي مختلف شيطاني از سوي 2 سازمان مهم جاسوسي يعني CIA و موساد سازماندهي ، هدايت و تغذيه مي شوند .

ج) بودجه ، نظارت و پشتيباني ، شيطان پرستان فعال در جمهوري اسلامي ايران به صورت مستقيم از سوي سازمان موساد تأمين شده و اين سلسله اقدامات با اهداف امنيتي دنبال مي شود .

د) رژيم صهيونيستي از اعضاي گروه ها براي مقاصد شوم سياسي و جاسوسي بهره مي برد ، به گونه اي كه انجام خشونت بارترين اعمال به اين گروه ها واگذار مي شود .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31