« حرف ، حرف شماست . » این 4 – 5 ساله مردی شده بود واسه خودش . عادت كرده بودیم به حرف شنویش .
|
نام پدر: غلامحسین
تاریخ تولد: 1368/3/29
شغل: دانش آموز
شهادت:۱۳۸۷/۱/۲۴
نحوه شهادت: در حال نماز خواندن
مکان شهادت:حسینیه سیدالشهدای شیراز
گروه تروریستی:انجمن پادشاهی(تندر)
****
ـ « كاش زمان جنگ و جبهه بودیم . مامان ! جنگ شد و آقا دستور جهاد دادن من می رما ! » عادت كرده بودم از علی این حرفها رو بشنوم . هیچ زیارتی به اندازه شلمچه براش دلنشین نبود . با حسرت فیلمهای شهداء رو نگاه می كرد و آه می كشید . آرزوش شهادت بود و بس !
ـ « مامان ! علی ، مواظب خودت باش . با عجله از خیابون رد می شی برای اذان خطرناكه » مكبر مسجد امام حسن مجتبی(ع) بود و مظلومیتش رو از ایشون گرفته بود . بعد از شهادتش جلسات هفتگی مسجد چند برابر شده بود . جوونهایی كه شاید كسی باور نمی كرد توی هیئت ببیننشون . اما بركت خون علی خیلی ها رو از خواب غفلت بیدار كرد .
منبع : نشریه ی پرواز ؛ ویژه نامه ی چهلم شهدای واقعه بمب گذاری حسینیه سید الشهدای کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز