شهید زینب کمایی در ۸خرداد۱۳۴۶در شهر مقاوم آبادان به دنیا آمد. پدرش کارگر و مادرش خانه دار بود.زینب از همان کودکی نسبت به اطرافیانش روحیه متفاوتی داشت. او قبل از سن تکلیف نماز میخواند و روزه میگرفت. او از همان سنین کودکی باتوجه به تربیت آگاهانه مادرش حجاب اسلامی را انتخاب کرد.زینب پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حضور در مسجد محله به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی عراق زینب و خانوادهاش مجبور به ترک شهر آبادان شدند. آنها به شاهین شهر اصفهان مهاجرت کرده و پس از استقرار در این شهر زینب فعالیتهای فرهنگی از جمله شرکت در کلاسهای اعتقادی و عضویت در بسیج و فعالیتهای تربیتی در مدرسه را آغاز کرد. او پس از گذشت شش ماه از حضورش در شاهین شهر به علت فعالیت فرهنگیش توسط سازمان منافقین شناسایی شد و در شب اول فروردین ۱۳۶۱ در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط اعضای این گروه ربوده شده و به شهادت رسید.
سرگذشت پژوهی تیم بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) با خواهر شهید زینب کمایی:
بعد از اینکه هماهنگیهای لازم با خواهر شهید به عمل آمد وقت مناسبی برای مصاحبه تعیین شد.
خانم مینا کمایی خواهر شهیدش را اینگونه روایت کرد:
«زینب از همان کودکی نسبت به اطرافیانش روحیه متفاوتی داشت. او قبل از سن تکلیف نمازش را میخواند و روزه میگرفت. زینب ارادت خاصی به خانم فاطمه زهرا (س) داشت وهمیشه از ایشان سخن میگفت. او به خاطر علاقه زیاد به ائمه نام خود را از میترا به زینب تغییر داد و فقط هنگامی که او را زینب صدا میکردند پاسخ میداد. دوران قبل از انقلاب را به یادگیری قرآن و خود سازی خود مشغول بود. زینب علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت و دیدگاههای حضرت امام تاثیر عمیقی در نوع نگاه زینب به زندگی و ادامه فعالیتهایش بر جای گذاشت.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران او با خرید گل و کتاب به دیدار مجروحین جنگ میرفت و با آنها مصاحبه میکرد و پیام مجروحین را به شکلهای مختلف به دوستانش میرساند.
زینب اعتقاد داشت که سرشت انسانها هیچگاه بد نخواهد بود و افرادی که به بیراهه کشیده شدهاند، نیاز به راهنمایی دارند. او هیچگاه نماز شبش را فراموش نمیکرد و همیشه در اتاقی تنها برای اینکه دیگران متوجه نشوند نماز میخواند. او برنامهٔ خود سازی امام را اجرا میکرد و به همین دلیل هر دوشنبه و پنج شنبه روزه بود.
علاقه خاصی به گلزار شهدای اصفهان داشت وشبهای جمعه بر سر مزار شهداهای گمنام میرفت، او میگفت شهدا به گردن ما حق بسیاری دارند ونباید بگذاریم خونشان پایمال شود.
۷مهر۱۳۶۱ خودش را برای رفتن به مسجد آماده کرد، قبل از رفتن به مسجد غسل شهادت کرده بود و در دفاترش نوشته بود: «خانه خود را ساختم، اینجا، جای من نیست باید بروم، باید بروم.»
زینب چهارده سال داشت و دانش آموز سال اول دبیرستان بود که در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط اعضای گروهک منافقین به شکل مظلومانهای به شهادت رسید.
میخواهم از منافقین بپرسم «بای ذنب قتلت؟» به کدامین گناه دختر ۱۴سالهای که هیچ مسئولیتی در نظام نداشت را به شهادت رساندند؟»