در بین قاب عکس شهدا، یک جای خالی برای خودش گذاشته بود

7865

انتظار شهادت

انگار به جواد الهام شده بود که به شهادت می‌رسد. این را از رفتارها و برخی از صحبت‌هایش می‌شد فهمید. روزی در مسجد توکلی قاب عکس شهدا را تمیز می‌کرد، بین قاب‌ها یک جای خالی گذاشت. پرسیدم جواد چرا اینجا را خالی گذاشته‌ای؟

گفت: «اینجا جای عکس خودم است.»

مادر شهید محمدجواد یاقوت

شجاعت و اطمینان از راه

داریوش در راه و کارش هیچگونه ترسی به خود راه نمی‌داد. یک روز تلفن همراهش زنگ خورد. داریوش دستش بند بود و به من گفت: «ببین چه کسی است؟» دیدم نوشته است «مشکوک». گفت: «ولش کن. جواب نده. چند روزی است که زنگ می‌زند و از من اطلاعات می‌خواهد.» با نیشخند ادامه داد: «رقم خوبی هم پیشنهاد می‌دهد.» این روزهای آخر مرتب تماس می‌گرفت و دیگر خبری از پیشنهاد رقم‌های بالا نبود. فقط تهدیدش می‌کرد.

همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد

دقت در کار و مال

مصطفی در رعایت بیت‌المان مخصوصا درکارش بسیار دقت می‌کرد. یکی از ارگان‌های نظامی دنبال نیروهای فنی_مهندسی بود. مصطفی داوطلب شد و رفت. او روی سوخت ماشین کار می‌کرد. بعضی از افراد آن سازمان تخصص نداشتند، روش‌هایی که به کار می‌بردند، غیر علمی بود. مصطفی با آن‌ها بحث می‌کرد. رئیس و مسئول وکارمند ساده هم برای اوتفاوتی نمی‌کرد. به آن‌ها می‌گفت: «شما مانند جنگ جهانی کار می‌کنید.»

می‌دید بیت‌المال را هدر می‌دهند، هنوز به 1سال نکشیده بود، از آنجا بیرون آمد.

همسر شهید مصطفی احمدی روشن

 

 

 

 

 

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31