در جلساتی که با «بسم‌الله» آغاز نمی‌شد، سخن نمی‌گفت

7647

او مردم‌دار بود

علی مردم‌دار بود. خاطرم هست، همسایه‌ها برای برقکاری خانه‌هایشان از او کمک می‌گرفتند. روزی یکی از همسایه‌ها 2بار به دنبال علی آمد تا برقکاری خانه‌اش را انجام دهد. او خانه نبود. هنگامی که به خانه رسید، شروع به غذا خوردن کرد؛ اما وقتی موضوع را به او گفتم، بلافاصله دست از غذا خوردن کشید و برای کمک به خانه همسایه رفت.

مادر شهید علی نوروزی

شوق جبهه

در بسیج محله فعالیت می‌کرد و با ورود به بسیج، شور و اشتیاق رفتن به جبهه در درونش به وجود آمده بود. گفت: «بابا می‌خواهم به جبهه بروم.» گفتم: «هنوز به سن قانونی نرسیده‌ای.» دیدم شناسنامه‌اش را آورد. وقتی شناسنامه را مشاهده کردم، دیدم سنش را تغییر داده است.

به رمضان گفتم: «نه! من راضی نیستم.»

 دو سال بعد دوباره گفت: «اگر اجازه ندهید در آن دنیا خجالت زده می‌شوید.»

پدر شهید رمضان معتمدی‌بیرانلو

شروع هرکاری با نام خدا

اوایل جنگ بود. در جلسه‌ای بنی‌صدر بدون «بسم الله» شروع به حرف زدن کرد، نوبت که به صیاد رسید، به نشانه اعتراض به بنی‌صدر که آن زمان فرمانده کل قوا بود، گفت: «من در جلسه‌ای که اولین سخنرانش، بی آنکه نامی از خدا ببرد، سخن بگوید، هیچ سخنی نمی‌گویم.»

دوست شهید علی صیاد شیرازی

 

 

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31