نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت پنجم)

از نظر گاه اين سازمان و ماركسيستها كه عمل را ملاك صحت شناخت مي دانند نمي توان اين اصل و نه هر اصل ديگر را به عنوان يك اصل عمومي در جهان تلقي كرد ، زيرا عمل هيچگاه نمي تواند بي نهايت را در نوردد ، بلكه همواره محدود به شرايط زماني و مكاني خاص مي باشد ، لذا پاسداري از اصل « عمل ملاك شناسائي صحيح است » اقتضا دارد از پذيرش هر اصل يا قانون به عنوان يك اصل عمومي و همگاني خودداري شود ، وگرنه پذيرش هر اصل همگاني و جهاني اعترافي به نارسائي آن اصل كلي خواهد بود

Shenakht

1- حركت و تغيير

خلاصه اي از آنچه در اين فصل آمده است

« در طبيعت همه چيز در حال حركت است ، و هر يك از بخش هاي مختلف جهان تغييرات خاصي دارند ، حركات مختلف پديده ها به ترتيب پيدايششان عبارتند از مكانيكي ، فيزيكي ، شيميائي ، آلي ، بيولوژيك ، فكري اجتماعي » و در حركت اجتماعي نيز جامعه بشر را بهمان شيوة ماركسيستي به مراحل اوليه و بردگي ، و فئوداليسم ، و بروژوازي تقسيم نموده و سپس مي گويد « عصر كنوني را عصر مبارزه با امپرياليسم ميخوانند عصري كه در آن اراده و مقاومت خلقهاي انقلابي مي تواند غول تكنولوژي زمان را به زانو در آورد ».

نقد : اصل حركت عمومي را اصلي صحيح ميدانيم ولي توجيه و تفسير اين را بدين گونه كه در اين كتاب آمده كه همان شيوه ماركسيستي در تفسير حركت است نمي پذيريم ، ايرادهاي بسياري بر مطالب بالا متوجه است ، ولي براي اختصار به آنچه در ذيل مي آيد بسنده مي كنيم .

1- تمام آنچه دربارة سير حركت در جهان گفته شده است جز فرضيه هائي ذهني چيز ديگري نيست ، هيچيك از مطالب بالا عملا به اثبات نرسيده است ، و هيچ دليل علمي و تجربي بر صحت مطالب بالا در دست نيست . . . هيچ انساني مسير حركتي و پويائي جهان را از آغاز تا كنون مشاهده نكرده است ، تنها كاري كه در اين زمينه امكان دارد فرضية دادن است ، البته هر چه مدارك و شواهد بيشتري آنرا تاييد كند درجه احتمال صدق آن بالاتر خواهد رفت .

متد شناختي كه عمل را ملاك صحت شناخت مي داند چگونه بر فرضيه اي كه عمل صحتش را تاييد نكرده – و نمي تواند بكند – تكيه مي كند ؟

2- از نظر تاريخي هيچ دليل بر صحت مرحله بنديهاي بالا در دست نيست ، بلكه آنچه از نظر تاريخي آنرا تاييد مي كنند بطلان نظرية فوق است . . . خاصه آنچه راجع به مراحل حركت اجتماعي در طول تاريخ بيان شده است . در اينجا فرصتي نيست كه به تفصيل اين مطلب بپردازيم ، كتابهاي زيادي كه در اين زمينه نگاشته شده ما را از دخول در اين موضوع بي نياز مي كنند .

3- متحرك بودن يا ساكن بودن جهان در متد شناخت نمي تواند دخلي داشته باشد ، متد شناخت بايد روشي براي شناخت صحيح ارائه دهد كه جهان را آنچنانكه هست – خواه ساكن يا متحرك – نشان دهد . متد شناخت يعني روشي كه مي تواند ما را به شناخت صحيحي دربارة آنچه هست برساند ، اينكه آنچه هست چگونه است ، پس از بكار بستن روش شناخت بايد بدست آيد .

- اصل تاثير متقابل ( همبستگي پيشرفتها )

خلاصه اي از آنچه در اين فصل آمده است :

« بنابر اصل تاثير متقابل ، حركت و تغيير هر پديده وابسته به تغييرات پديده هاي ديگر است ، تاثير متقابل پديده ها تاثير متقابل ارگانيك است نه مكانيك ، يعني فقط در كنار هم مي توانند به موجوديت خود ادامه دهند ، و موجوديت هر پديده اي مشروط است به وجود پديده هاي ديگر . . . از آنجا كه تعداد پديده ها بينهايت مي باشد روابط بين اشياء نيز سر به بينهايت مي زند و ظيفة علم عبارت است از كشف اين روابط در طول زمان بي نهايت .

براي درك نتايج عملي اين اصل ذكر چند مثال ضروري است : الف- تاثير متقابل علت و معلول بر هم كه در شناسائي جامد تاثير متقابل اين دو در نظر گرفته نمي شد . ب- تاثير متقابل فرد و اجتماع . ج- تاثير متقابل شكل و محتوي بر هم ».

نقد : اصل تاثير متقابل موجودات را مي پذيريم و معتقديم كه جز بر مباني فلسفي مكتب ما قابل توجيه و تفسير نيست ، ولي آنچه در اينجا در مورد اين اصل آمده كه رونوشتي از منابع ماركسيستي است نادرست است ، وجه نادرستي آنرا ذيلا بطور خلاصه بيان مي كنيم .

1- اصل تاثير متقابل بدين گونه كه اينجا و در كتابهاي ماركسيستها آمده است ارزش شناخت بشري را از بين مي برد . . . طبق اصل مذكور نبايد ذهن تنها پذيرندة انعكاسهاي خارجي باشد ، بلكه بايد خود در اين انعكاسها تصرف كند و آنرا از آنچه هست به شكل ديگر در آورد ، زيرا همة حقايق جهان با يكديگر در تاثير متقابل هستند ، و هيچگاه تاثير و عمل يكطرفه نيست ، بنابراين آنچه در ذهن ما از حقايق جهان منعكس مي شود بايد تحت تاثير عمل ذهني ما قرار بگيرد .

نتيجه اين طرز برداشت سلب اطمينان از كليه شناسائي ها و دريافتهاي ذهني است ، هر چند در عمل و آزمايش بارها درست از آب در آمده باشند ، زيرا نتايج اين آزمايشها از كانال ذهن به دست ما خواهد رسيد ، و در نتيجه از اعمال تصرف ذهن در امان نخواهد بود – بلكه حتما تحت تاثير تصرفات ذهني قرار گرفته اند -.

2- از نظر گاه اين سازمان و ماركسيستها كه عمل را ملاك صحت شناخت مي دانند نمي توان اين اصل و نه هر اصل ديگر را به عنوان يك اصل عمومي در جهان تلقي كرد ، زيرا عمل هيچگاه نمي تواند بي نهايت را در نوردد ، بلكه همواره محدود به شرايط زماني و مكاني خاص مي باشد ، لذا پاسداري از اصل « عمل ملاك شناسائي صحيح است » اقتضا دارد از پذيرش هر اصل يا قانون به عنوان يك اصل عمومي و همگاني خودداري شود ، وگرنه پذيرش هر اصل همگاني و جهاني اعترافي به نارسائي آن اصل كلي خواهد بود .

3- رابطة ارگانيك موجودات جهان را با يكديگر چگونه مي توان اثبات نمود ؟ اگر با روش علمي و تجربي پيش برويم تنها رابطه اي كه علم مي تواند براي ما كشف كند همان رابطة مكانيكي است كه در مكتب ماركسيسم و سازمان مجاهدين خلق بشدت مورد انتقاد قرار گرفته است ، ادعاي رابطه ارگانيك تمام اجزاي جهان با يكديگر يك ادعاي صرفا متافيزيكي است كه با روش علمي ادعائي اينان قابل اثبات نيست .

4- منظور از تاثير متقابل علت و معلول در يكديگر چيست ؟

اگر منظور اين است كه همانطور علت وعلول را وجود مي دهد معلول هم مي تواند علت را وجود دهد پس چرا در همين كتاب در چند سطر بعد اينچنين مي خوانيم « بايد علل مختلفي را كه در ايجاد موانع و مشكلات دخالت دارند بررسي كرد و سپس علت اصلي را يعني علتي كه مستقيما مشكل را ايجاد كرده و ساير عوامل به آن بستگي دارند تشخيص داد ، بعد سعي در از بين بردن آن نمود »

اگر علت و معلول تاثير متقابل در يكديگر دارند چرا براي از بين بردن معلول به سراغ علت مي رويم ، و چرا به عكس نمي كنيم كه براي از بين بردن علت معلول را نابود كنيم ، آيا براي نامفهومي و بي مايگي اصل تاثير متقابل علت و معلول همين يك مثال كافي نيست ؟

در اين زمينه سخن بسيار مي توان آورد ولي براي روشن انديشان مختصر اشارتي بس است.

نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت چهارم)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31