بازخوانی کارنامه فرقان و فرقان گونگی در تاریخ انقلاب

فرقان گونگی پیشینه ای به دراز نای تاریخ دارد و عجیب آن که در هر مسلکی از آن نشان توان یافت . ادیان ، مذاهب و نحله ها به هر میزان که فراگیر شوند همان قدر نیز بدین آفت گرفتار خواهند آمد .

Bookroom.ir File 5711

* فاصله روشنفکری تا خشونت *

•سر مقاله :

هنگامی که اکبر گودرزی ، سرکرده گروه موسوم به فرقان ، در سوم خرداد ماه 1359 به جوخه اعدام سپرده شد ، بسیاری بر این باور بودند که پرونده فرقان گونگی در ناظم نوپای اسلامی بسته شد ، لیک از آن رو که بانیان و حامیان در سایه این گروه دریافته بودند ، بهترین راه مقابله با نظام پوشاندن پوستین وارونه بر قامت دین است ، رقم زدن اندیشه های فرقان گونه را وجه همت خویش ساختند و از این رو فرقانی گری نه به عنوان جریانی که کارنامه آن به تاریخ سپرده شده ، بلکه به عنوان یک پنداره و کردار جاری در تاریخ سه دهه پس از پیروزی انقلاب ، خودنمایی می کند .

اما محمل این اندیشه کژتاب چیست ؟ و چه عواملی موجب گردیدند که فرقان گونگی سر برآورد و به حیات خویش ادامه دهد ؟

* * * * *

فرقان گونگی پیشینه ای به دراز نای تاریخ دارد و عجیب آن که در هر مسلکی از آن نشان توان یافت . ادیان ، مذاهب و نحله ها به هر میزان که فراگیر شوند همان قدر نیز بدین آفت گرفتار خواهند آمد .

فرقانی گری در ذات خود در پی رقابت با تفسیر اصولی از مکاتب است ، زیرا ارائه و اشاعه چنین تفسیری را با بقای خود در تضاد می بیند . فرقانیان بضاعتی جز جهل و بی پروایی ندارند و همواره با این دو حربه به مصاف علم و تقوا رفته اند . این جماعت هماره سعی داشته اند با ادعای پیشرو بودن در فهم دین و بازسازی اندیشه دینی ، چنته خالی خود از دانستنی های مذهبی را پنهان نگه دارند .

مأموریت تاریخی این جریان ، پوشاندن لباسی به رنگ دین بر اندیشه های مسلط در هر زمان ، یا سخنان روز پسند است . از این رو همواره واسطه ای بین دینداری و الحاد بوده اند . در سال های صدر اسلام و به ویژه قرن اول ، این جماعت عملاً به دکان داری در برابر بسط و نشر معارف اهل بیت (ع) پرداختند .

آنان آلت فعل دولت ها یا جریانات بی اعتقاد به دین و حتی معاند با آن بودند ، از این روی اندیشه فرقانی در طول نشو و نمای خویش ، عده پرشماری را به اردوگاه الحاد گسیل داشته است .

* * * * *

در روزگار ما ، اما کار این جماعت در قالبی نوین ، با مشروطه آغاز شد و گسترش یافت . روزگاری که های و هوی مبارزه با استبداد موجب تداوم آن در شکلی نوین گردید . گذشته از آن که مشروطه ایرانی در خجالت تهدید استبداد ماند ، از در ستیز با هویت ملی و دینی مردمان این دیار نیز برآمد و در دو جبهه بیش از همه خودنمایی کرد .

اول رویارویی آشکار با مبانی اعتقادی و مذهبی مردمان این مرز و بوم ، بدون هیچ گونه پرده پوشی و دیگر رویارویی بطئی با این باورها با لعاب دینی و با تظاهر به دلسوزی برای دین و دینداران !

اندیشه فرقانی با فعال شدن در دومین میدان ، از آن تاریخ تا کنون بس پر کار بوده و در مسیر دستیابی به اهداف خویش ، دستاویزهای فراوان از پنهان شدن پشت سر سیدین و چهره های موجه دینی در صدر مشروطه تا دمیدن بر کوره نحله سازی های مذهبی و نیز ادعای بازسازی اندیشه دینی و تجددگرایی مذهبی با چاشنی وهابی مآبی و از همه مهمتر تلاش بی وقفه و همه جانبه برای کاستن از وجاهت روحانیت به عنوان متولیان اصلی و طبیعی تبیین دین را برگزیده است .

بی نیاز از تذکار است که نیل به واپسین هدف ، همواره مطمح نظر آنان بوده و آن را به اشکال گوناگون ، از جمله ایجاد تضییقات مستقیم و در سال های بعد با اشاعه عنوان بی مسمای روشنفکری دینی از سوی افرادی با تخصص ترمودینامیک ، مهندسی ماشین های بخار ، بیولوژی و جامعه شناسی پس گرفته است .

ادعای ناکارآمد آمدی روش فقها در تبیین دین ، ناآشنایی آنان با حوادث زمانه ، طرح پرتستانتیسم اسلامی و ارائه تز اسلام منهای روحانیت همگی محملی بود ، برای رشد جریانات فرقان گونه و التقاطی که ستیز با اسلام فقاهتی و اجتهاد در اصول را مد نظر داشتند.

* * * * *

از سوی دیگر ، فرقانی گری نیمه ناپیدای روشنفکری ایرانی ، به ویژه در دوران پس از مشروطه به شمار می رود . منورالفکران در آغاز با دعوی مدارا ، تساهل و تحمل به میدان آمدند ، اما برخی از آنان به شاخص ترین و در مواردی خشن ترین فجایع تاریخ معاصر دست یازیدند . آنان از مشروطه تا کنون از پیشگامان ترور شخصیت و سپس ترور شخص متفکران و مبارزین دینی و ملی بوده اند .

بسیاری از تحلیل گران در تبیین منش فرقانیان ، آنان را با خوارج مقایسه کرده اند ، این قیاس که از جنبه ای چندان هم دور از واقع نیست ، نشان می دهد که روشنفکری با خوارج گونگی فاصله ای قریب دارد .

پافشاری بر فرآورده ها و در مواردی پس ماندهای فرهنگی فرنگ ، بارها آنان را به ورطه تعصبات کور و خشونت های کلامی و عملی سوق داده و از سوی دیگر خروجی و بازده تمامی این خشونت ها در سبد دولت های استعماری خارجی قرار گرفته است . این مهم شاهدی روشن بر همگرایی و هم پیمانی خواسته و ناخواسته این جریان با آنهاست .

روشنفکر این مرز و بوم از آن رو که غالباً در پی تخریب هویت بومی و مذهبی مردم بوده است، همواره حساسیت دینداران و به ویژه متولیان دین را برانگیخته و در مقام پاسخ گویی ، جز حزو و گلوله در چنته نداشته است .

از مشروطه به این سو ، از ترور شیخ فضل الله نوری توسط کریم دواتگر گرفته تا اعدام او به دست متظاهرین به مشروطه خواهی و نیز ترور سید عبدالله بهبهانی و مرگ مشکوک آخوند خراسانی و قتل سید حسن مدرس ، ترور گسترده شخصیت آیت الله کاشانی ، توطئه 28 مرداد ، اعدام فدائیان اسلام ، سرکوب گسترده قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی ، فعالیت مدام ماشین دستگیری ، شکنجه و اعدام مبارزین در طول 15 سال مبارزات ملت ایران از 15 خرداد 42 تا پیروزی انقلاب ، دمیدن در کوره تجزیه طلبی و سهم خواهی گروه های جدایی طلب پس از پیروزی ، ترور گسترده تئوری پردازان نظام اسلامی در سال های پس از پیروزی انقلاب ؛

مواضع همگرانه برخی از آنان با دشمن متجاوز یعنی در طول 8 سال جنگ تحمیلی ، تلاش گسترده در جهت اشاعه اندیشه های لیبرالیستی در دوران پس از جنگ با استفاده از امکانات دولتی ، ایفای نقش پررنگ در پیدایش دولت موسوم به اصلاحات و تحمیل هزینه های گسترده فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی بر ملت در این دوره تا برنامه ریزی گسترده برای براندازی نظام اسلامی در قالب حاکمیت دوگانه ، همه و همه از جمله رفتارهای خشونت باری هستند که یا برخی از روشنفکران بانی و حامی آن بوده اند و یا از سوی آن دسته از دولت های استعمارگر رهبری شده اند که مخدوم و کعبه آمال این جماعت محسوب می شوند .

این مقوله جای پژوهش فراوان دارد که چگونه منادیان تسامح و تحمل و مدارا ، هم به بارزترین خوشنت ها در تاریخ معاصر دست یازیده اند و هم پایه گذار و محرک خشونت بوده اند !

* * * * *

باقی داستان را در جای جای این دفتر خواهید خواند . مسلماً پس زا مروری اجمالی بر آنچه پیش روی شماست ، تصدیق خواهید کرد که فراهم آوردن چنین مجموعه ای ، گذشته از تلاش گسترده و در مواردی پیگیر و شبانه روزی ، به زمانی در حدود یک سال نیازمند بوده است .

از این تأخیر پوزش می طلبیم و در عین حال امیدواریم دفاتر آینده را در زمان کمتری به حضورتان عرضه داریم . والسلام

سردبیر

 

* روایت امام خمینی از اندیشه ، انگیزه و آثار ترور فرقانیان *

از رفتار این قشر فاسد ، اسلام تأیید شد

درآمد :

آنچه در پی می آید گزیده ای از پیام ها و بیانات امام خمینی به مناسبت ترورهای گروه فرقان است که تاریخ عمده آنها به سال های 58 و 59 باز می گردد . در این متن ، تنها واکنش های ابتدایی آن راحل عظیم نسبت به این ترورها آمده و از آوردن سایر مطالبی که ایشان در سالگرد شخصیت هایی که توسط گروه فرقان به شهادت رسیدند ، احتراز شده است .

علت اصلی این گزینش ، نمایان ساختن نگاه نافذ و ژرف امام به ماهیت عاملان این ترورها در مقطع انجام آن است ، چیزی که گذر زمان و دستگیری عاملان و آمران این ترورها ، آن را به نیکی نمایان ساخت .

* * * * *

• شهید مطهری :

بسم الله الرحمن الرحیم ، انا لله و انا الیه راجعون .

اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبرز ایران ، ضایعه اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری ، قدس سره ، را تسلیت و تبریک عرض می کنم .

تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجروی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود .

من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ، ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .

و تبریک در داشتن این شخصیت های فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها نور می افشانند ، به اسلام بزرگ ، مربی انسان ها و به امت اسلامی تبریک می گویم .

من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد . مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود ، رفت و به ملاء اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود .

تروریست ها نمی توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند ، آنان بدانند که به خواست خدای توانا ، ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر می شود . ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند .

اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تا کنون بر شهادت توآم با شهادت بود . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است ، " ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان."

اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند ، یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند ، بد گمان کرده اند . از هر موی شهیدی از ما و از هر قطره خونی که به زمین می ریزد ، انسان های مصمم و مبارزی به وجود می آید .

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید ، و الا ترور فرد هر چه بزرگ باشد ، برای اعاده چپاولگری سودی ندارد . ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته ، با این تلاش های مذبوحانه عقبگرد نمی کند ، ما برای فداکاری حاضر و برای شهادت در راه خدا مهیا هستیم . (1)

* * * * *

یکی از فرق های مکتب اسلام و مکتب توحید با مکتب های انحرافی و الحادی این است که رجال این مکتب شهادت را برای خودشان فوزی عظیم می دانند ، " یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیما " ، از شهادت استقبال می کنند ، چون قائل هستند به این که ما بعد این عالم طبیعت ، عالم های بالاتر و نورانی تر از این عالم است . مؤمن در این عالم در زندان است و بعد از شهادت از زندان بیرون می رود .

این یکی از فرق های بین مکتب ما ، مکتب توحید ، با سایر مکتب هاست . جوان های ما شهادت را می طلبند ، علمای متعهد ما برای شهادت پیشقدم می شوند . آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند و به روز جزا ، آنها باید بترسند از موت ، آنها باید از شهادت بترسند ، ما و شاگردان مکتب توحید از شهادت نمی هراسیم ، نمی ترسیم . بیایند امتحان کنند ، چنان که امتحان کردند .

یکی از نکته هایی که موافق حدیث تحقق پیدا کرد ، این است که در حدیث است که " لایزال یؤید هذا الدین بالرجل الفاجر " با مردهای فاجر به اراده خدا دین ما تأیید می شود . محمدرضا ، مرد فاجر ، خواهی نخواهی این دین به واسطه او تأیید شد ، برای این که هر چه ظلم بیشتر باشد و هر چه ستمکاری بیشتر باشد ، دین عدل بیشتر تأیید می شود .

ظالم با اعمال ظالمانه خودش دین عدل را تأیید می کند ، " ولا یزال " این طور بوده است . فرعون با فرعونیت و طغیانش دین موسی را تأیید می کند و ابوسفیان با طغیان ، دین رسول اکرم را تأیید می کند و محمدرضا با طغیان و عصیان و جور و ستم ، دین اسلام را تأیید می کند .

خدای تبارک و تعالی می فرماید همان طوری که دین اسلام و دین خدا از قشر متفکرین روحانی تأیید می شود ، از قشرهای فاسد و از رجل فاسد هم تأیید می شود و آن به همین معناست که گفتیم ، نه آن که تأیید می کند ، بلکه تأیید می شود .

" لا یزال یؤید هذالدین باالرجل الفاجر " ، این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت ، تأیید کرد دین خدا را ، یعنی خدا دین خودش را به واسطه او تأیید کرد ، با ریختن خون عزیز ما تأیید شد انقلاب ما .

این انقلاب باید زنده بماند ، این نهضت باید زنده بماند ، ماندنش به این خونریزی هاست . بریزید خون ها را ، زندگی ما دوام پیدا می کند ، بکشید ما را ، ملت ما بیدارتر می شود ، ما از مرگ نمی ترسیم و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید ، دلیل عجز شماست که در سیاهی شب متفکران ما را می کشید ، برای این که منطق ندارید ، منطق شما ترور است ! منطق اسلام ترور را باطل می داند ، اسلام منطق دارد ، لکن با ترور شخصیت های بزرگ ما ، اسلام تأیید می شود .

نهضت ما زنده شد ، تمام اقشار ایران باز زندگی از سر گرفتند . اگر ملت یک سستی و ضعفی پیدا کرده بود ، زنده شد . اگر نبود شهادت این مرد بزرگ و اگر مرده بود این مرد بزرگ در بستر خودش ، این تأیید نمی شد ، این موج بر نمی خاست . الان در همه دنیا ، همه دنیایی که به اسلام علاقه دارند ، موجی بلند شده است ، در سایر کشورها همین همین طور .

برادران من ! نترسید از موج ، آن که مردن پیش چشمش تهلکه است ، نهی « لا تلقوا » بگیرد او به دست ، مردن تهلکه نیست ، مردن حیات است . آن عالم حیات است ، این عالم مرده است . از مردن نترسید و نمی ترسیم . آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن می دانند ، هلاک و فنا می دانند .

چرا مسلمین از موت بترسند ؟ چرا علما از موت بترسند ؟ این مکتب باقی است ، مکتب اسلام باقی است . این نهضت باقی است تا وقتی که این ریشه های گندیده هم زیر خاک بروند ، تا زمانی که این ریشه های گندیده هم قطع بشوند و تا این توطئه های ضعیف هم خنثی بشوند . (2)

* * * * *

• حجت الاسلام آقای رضی شیرازی :

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای رضی شیرازی دامت افاضاته :

خبر ناگوار سوء قصد به جنابعالی از طرف عناصر فاسد رژیم منحط سابق ، موجب نگرانی و تأثر گردید . در این موقع که نهضت اسلامی با قاطعیت به راه خود ادامه می دهد و بدخواهان را به یأس و نومیدی می کشد ، با این حرکات مذبوحانه می خواهند به خیال فاسد خودشان ایجاد وحشت در ملت مسلم کنند .

غافل از آن که ملتی که جوانان نورس شان از شهادت در راه هدف که همان اسلام است ، استقبال می کند ، از سوءقصدها و ترورها نمی هراسد ، سوء قصد به اشخاصی که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشته اند ، اراده آنان را مصمم تر و حقانیت مکتب را واضح تر می نماید .

گروهی که به اسم اسلام ، فرزندان اسلام را ترور می کنند و به اسم خلق ، زندگی خلق را به تباهی می کشند ، می توان آنها را جزو هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست ، از خداوند تعالی سلامت و بهبودی جنابعالی را خواهانم . (3)

* * * * *

• شهید مهدی عراقی :

من ایشان (شهید مهدی عراقی) را حدود بیست سال است که می شناسم ، مهدی عراقی یک نفر نبود ، او به تنهایی بیست نفر بود . حاج مهدی عراقی برادر و فرزند خوب و عزیز من بود ، شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود .

اما آنچه مطلب را آسان می کند ، آن است که در راه خدا بود ، شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد ، او می بایست شهید می شد ، برای او مردن در رختخواب کوچک بود . (4)

* * * * *

 

• شهید قاضی طباطبایی :

با کمال تأسف ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد ، حجت الاسلام و المسلمین ، آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبایی رحمة الله علیه ، را به عموم مسلمانان متعهد و علمای اعلام مجاهد و مردم غیور مجاهد آذربایجان و خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم .

ملت عزیز برومند ایران و آذربایجان غیرتمند عزیز باید در این مصیبت های بزرگ که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانی و خودباختگی آنان است ، هر چه بیشتر مصمم باشد و در راه هدف اعلای اسلام و قرآن مجید ، بر مجاهدات خود افزوده و از پای ننشینید تا احقاق حق مستضعفین را از جباران زمان بنمایند .

عزیزان من ! در انقلابی که ابرقدرت ها را به عقب رانده و راه چپاول گری آنان از کشور بزرگ بسته است ، این ضایعات و ضایعات بالاتر ، اجتناب ناپذیر است ، ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است ادامه دهیم .

شهادت در راه خداوند زندگی افتخار آمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت هاست . ملت های مسلمان باید از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف مقدسه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم ، سد استثمار را بشکنند و به پیش بروند . (5)

* * * * *

باید مهیا باشید برای مصیبت ها ، یکی بعد از دیگری ، شما یک انقلابی کردید و یک سدی را شکستید که در دنیا نظیرش کم یا نبوده است . منتظر نباشید که بعد از شکستن این سد و کوتاه شدن دست ابرقدرت ها از خزاین شما و رفتن خائنین از این کشور و کوتاه شدن دست استفاده جوها ، مطلب به این سادگی بگذرد .

ما باید مهیا باشیم که باز شهید بدهیم ، چنان چه دیشب یکی را دادیم ، مرحوم آقای قاضی رحمة الله به شهادت رسید ، قبل از او هم بوده است و بعد از این هم خواهد بود ، لکن این شهادت ها باید اراده های شما را مصمم تر کند .

شما در یک راهی قدم برمی دارید که در این راه شهادت های بسیار از مردان بزرگ واقع شده ، راه اسلام است . برای اسلام و برای حق قیام کردید و کسی که برای حق قیام کند ، برای اسلام قیام کند ، همه چیز باید پیش او سهل و آسان باشد .

شهادت یک هدیه ای است از جانب خدای تبارک و تعالی برای آن کسانی که لایق هستند و به دنبال هر شهادتی باید تصمیم ها قوی تر بشود . (6)

* * * * *

چهار نفر آدم آمده اند و می خواهند بر تمام شانزده میلیون جمعیت حکومت کنند ! ما دیکتاتوری می کنیم یا شما ؟ شما به دموکراسی خودتان عمل می کنید ، به آن حرفی که دیگران تو دهنتان انداختند عمل می کنید ، یا ما که دو دفعه برای مردم رأی قرار می دهیم ؟ همه دنیا یک دفعه است ، ما دو دفعه به رأی عمومی مردم قرار می دهیم ، این دیکتاتوری است ؟

شما که سر نیزه را برداشته و تفنگ ها را کشیده اید و می روید فلان جا تلویزیون آنجا را می گیرید و می آیند با شماها بیعت می کنند و تلویزیون را می گیرند ؟ و عرض می کنم که آن چریک های فدایی همین اشخاصی که همه تان می شناسید ، چه اشخاصی اند به شما ملحق می شوند .

و آن فرقانی که آقای مطهری را ، خدا رحمتش کند ، کشته است و سرلشکر قرنی را کشته است و آقای هاشمی را تیر زده است و خواسته ترور کند ، آقا قاضی را کشته ، آنها هم به اینها ملحق شده اند ، شما بفهمید چه وضعی است این . بدانید که چه کسانی هستند که با هم مجتمع شده اند ، آنها هم که مجتمع شدند ، یکیش را که دیدید ، پرونده های او در آمد ، باقیش هم کم کم شاید پیدا بشود . (7)

* * * * *

• شهید مفتح :

آنگاه که منطق قرآن ، آن است که ما از خدائیم و به سوی او می رویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا (ع) ، شهادت را یکی پس از دیگری به ارث می برند و جوانان متعهد ما برای نیل به شهادت در راه خدا ، درخواست دعا کرده و می کنند ، بدخواهان ما که از همه جا وامانده ، دست به ترور وحشیانه می زنند ، ما را از چه می ترسانند ؟

آمریکا خود را دلخوش می کند که با ایجاد رعب در دل فرزندان ما که سربازان قرآنند ، می تواند وقفه ای در مسیر حق و عقب گردی از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد کند ، غافل از این که ترس از مرگ برای کسانی است که دنیا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدی و جوار رحمت ایزدی بی خبرند .

اینان از کوردلی صحنه های شورانگیز ملت عزیز و شجاع ما را در هر شهادتی پس از شهادتی که پیش چشمان خیره آنان منعکس است ، نمی بینند " صم بکم عم فهم لایعقلون " ، اینان می بینند که هزار و سیصد سال بیشتر از صحنه حماسه آفرین کریلا می گذرد و هنوز خون شهیدان در جوش و ملت عزیر ما در حماسه و خروش است .

جناب حجت الاسلام ، دانشمند محترم ، آقای مفتح و دو نفر پاسدار عزیز اسلام رحمة الله علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروخته تر و جنبش قیام ملت را متحرک تر کردند .

خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد ، امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهره ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره ها برداریم . من شهادت را به این مردان برومند اسلام ، تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت می دهم ، سلام بر شهیدان راه حق . (8)

* * * * *

اینها نمی خواهند که یک فردی مثل آقای مطهری و مثل آقای مفتح را از بین ببرند . اینها وسیله است برای این که نهضت را سست کنند و حماقت شان این است که دیده اند اینها که هر فردی را که اینها ترور می کنند ، مردم ایران برای نهضت بیشتر وارد میدان می شوند .

اگر این طور بود که آن وقتی که مرحوم آقای مطهری را ترور کرده بودند ، نیمی از مردم عقب نشینی کرده بودند ، آن وقت برای نیم دیگرش هم مرحوم آقای قاضی را ترور کردند و مرحوم آقای مفتح را و دیگران را ، اما دیدند که هر شخصی را که اینها ترور کردند ، بازار نهضت گرم تر شد و مردم بیشتر به این نهضت اقبال کردند .

اینها چه انگیزه ای دارند که به این جنایت ها دست می زنند ؟ اینها همه برای این است که خدای تبارک و تعالی اینها را کر و کور کرده و از ادراک راه صحیح محروم کرده است ، یعنی خودشان اسباب محرومیت خود را فراهم کردند . خودشان اسباب این شدند که عنایت خدا که باید قشرها را هدایت کند ، اینها خودشان را محروم کردند و بعد از این که خودشان را محروم کردند ، کارهایی را انجام می دهند که بر خلاف مصلحت خودشان است . (9)

* * * * *

من نمی دانم اول باید به شماها ، به شما که آقازاده ایشان (شهید مفتح) ، به بستگان شما ، به خانم ها تبریک بگویم ، برای چنین شخصیتی که داشتید و افتخاری که برای شماها حاصل شد یا تسلیت بگویم ؟

برای این که ما کسی را از دست دادیم که امید این بود که بیشتر از اینها خدمت بکند . در هر حال این شهادت ها دنباله آن شهادت هایی است که در اسلام از اول تا حالا واقع شده است . از اول با شهادت تحقق و با شهادت ادامه پیدا کرده است و امیدوارم که ادامه اش تا آخر و ابد باشد .

انسان که باید از اینجا برود ، هیچ انسانی در اینجا جاودان نیست ، همه باید منتقل بشویم از این راه به مقصد ، بهتر که انسان با شهادت در راه اسلام و خدا منتقل بشود . جاویدان است نام آنهایی که در راه خدا انجام وظیفه می کنند و در حال انجام وظیفه به شهادت می رسند. آنها پیش خدای تبارک و تعالی مقام خاصی را دارند .

شهدا هم مقام خاصی دارند و من امیدوارم که مرحوم آقای مفتح که من سوابق با ایشان دارم ، ملحق بشوند به آن شهدایی که در صدر اسلام بودند . وظیفه ما هم ادامه همین راه است تا بلکه بتوانیم انشاءالله آن طوری که خواست خدای تبارک و تعالی است ، اسلام را در اینجا و سایر مناطق پیاده کنیم . (10)

* * * * *

• ربانی شیرازی :

جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای ربانی شیرازی دامت افاضاته

از سوء قصد به جنابعالی مطلع شدم ، این نحو برخورد با روحانیون متعهد ، برنامه منحرفین بوده و هست . غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است . غافل از آن که به حکم تاریخ ، روحانیون آگاه در تمام صحنه های سیاسی پیشقدم بوده اند و ترور اشخاص نمی تواند آنان را مأیوس و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کند .

بحمدلله جنابعالی از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است بزودی صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید . (11)

 

* * * * *

 

مآخذ :

1. صحیفه امام ، جلد هفتم ، صفحات 178 و 179

2. همان ، صفحات ، 182 – 183 و 184

3. همان ، جلد نهم ، صفحه 86

4. همان ، صفحه 350

5. همان ، جلد دهم ، صفحه 420

6. همان ، صفحه 440

7. همان ، جلد یازدهم ، صفحه 308

8. همان ، صفحات 320 و 321

9. همان ، صفحه 334

10. همان ، صفحه 338

11. همان ، جلد چهاردهم ، صفحه 24


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31