سیدمحمدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان در سلسله جلسات مدرسۀ مجازی رویش اندیشۀ اندیشکدۀ برهان، به بازشناسی ماهیت و اقدامات گروهک منافقین با موضوع «مروری بر ناگفتههای سال ۶۷» پرداخته است. در ادامه صوت پیاده شدۀ آخرین جلسه تقدیم میشود.
زندان مقر فرماندهی داخلی منافقین
در جلسۀ قبل شرایط شبکۀ نفاق در هماهنگی داخل ایران و اقدامات آنها بیان شد و ذکر شد اگر تشکیلات داخل زندانها نبود، همکاریها و انسجامی که منافقین در داخل کشور بین نیروهایشان از طریق زندان و فرماندهی زندان انجام دادند، تحقق پیدا نمیکرد و خدمات بسیار زیادی که به صدام ارائه شد، محقق و کامل نمیشد. اگر تشکیلات داخل زندان و هماهنگیهای داخل زندان نبود، امکان اینکه عملیات فروغ جاویدان (از دید منافقین) بخواهد محقق شود به مشکل میخورد؛ چون یک مشت نیروهایی به شهرها حمله میکردند که نمیدانستند در داخل شهر چه کار کنند؟ یا چه چیزی محقق و واقع میشود؟ قرار بود این تشکیلات در زندان فرماندهی کار را به عهده بگیرد و شهرها را اداره کند و پس آن با نیروهایشان در زندان، نظم و امنیت شهر را برقرار و اهداف منافقین را محقق کنند. مسعود رجوی به صراحت گفته بود کافی است به شهرها برسید، وقتی به شهرها برسید، نیروهای ما در زندان کاملاً توجیه شده هستند و امورات شهرها را عهدهدار خواهند شد. قرار بود جنایات بسیار زیادی محقق شود. رجوی خائن گفته بود وقتی به تهران رسیدید، همانطور که در شهرهای دیگر عمل کردید، عمل کنید. تا سه روز هر کس هر کاری خواستید میتوانید انجام دهید. بعد از سه روز اعلام آتش بس میکنم و سپس اهدافمان را یکییکی محقق میکنیم. میدانید در پس این حرف چه جنایاتی میتواند محقق شود؟ حداقل دو میلیون انسان کشته میشدند. برای اینکه بتوانند بر اوضاع مسلط شوند و مقاومتها را بشکنند. در دو سه تا شهر و شهرکی که اشغال کرده بودند و با روستاییان، کشاورزان و کسانی که سر راهشان بودند، چنین جنایاتی را انجام دادند. زندان برای آنها لشکر بود. زندان برای آنها مرکز جاسوسی بود. زندان برای آنها مرکز لجستیک بود. جالب است که سیوپنج درصد از کسانی که در حملۀ منافقین در عملیات بهاصطلاح فروغ جاویدان شرکت کرده بودند، کسانی بودند که از زندان آزاد شده بودند. این یعنی تقریباً هیچ کدام از آنها وقتی آزاد شدند، سراغ زندگی عادی خودشان نرفتند؛ تشکیلات زندان اجازۀ چنین کاری به آنها نداد. آنها را وصل کرد. منسجم نگه داشت. کار تشکیلاتی روی آنها کرد. کار ایدئولوژیک روی آنها کرد. انگیزۀ بیشتری به آنها داد. به محض اینکه از زندان آزاد شدند، جذب پادگان اشرف در کشور عراق شدند.
جمهوری اسلامی انتقامجو نبود
اگر کشورمان قصد انتقامجویی داشت، این انتقامجویی را از اول انجام می داد. شاید پیش از این شرایط بیشتر فراهم بود. وقتی شهید بهشتی و هفتاد و دو نفر به شهادت رسیدند، مردم چه خشم و کینهای از اینها در تمام شهرها به دل داشتند؟ به خیابانها ریخته بودند و با چه عصبانیتی با این موضوعات مواجه میشدند! وقتی شهید رجایی و باهنر به شهادت رسیدند، چه لشکر عظیمی، چه جمعیت عظیمی در سراسر کشور به خیابانها ریختند! اما چنین اتفاقاتی نیفتاد. کسی درصدد انتقامگیری نبود. صبح روزی که شهادت شهید بهشتی اتفاق افتاد، فرزند امام مرحوم حاجسیداحمد آقای خمینی به دادستانی زنگ زده بود و از قول حضرت امام گفته بود امروز هیچ کس را محاکمه نکنید؛ هیچ یک از منافقین امروز در هیچ جای کشور محاکمه نشود. چرا که نکند این عصبانیت و این خشمی که از شهادت شهید بهشتی و یارانش ایجاد شده در اجرای حکم و دادن حکم به آنها تأثیر بگذارد.
بسیاری از ترورها توسط زنان منافق صورت میگرفت
سال ۶۷ وقتی که منافقین لشکروار حمله کردند، شرایط جدیدی به وجود آمد. بسیاری از زندانیانی که در طول سالهای 60 تا 67 از زندان آزاد شدند، دست به اقدامات گستردهای علیه کشور زدند. وقتی که زندانی، مدت زندانیاش تمام میشد، غالباً مجدد جذب منافقین میشد. همۀ اینها به خاطر هدایتها و سازماندهیها و تشکیلاتی بود که از داخل زندان فرماندهی میکرد. کسانی که توبهنامه نوشتند، کسانی بودند که اغلب وقتی آزاد میشدند، بسیاری از ترورها را انجام میدادند. در عین حال باعث نشد که بگویند هر کسی با منافقین است، حکمش اعدام است! اصلاً چنین چیزی نبود. آن زندانی به خاطر جرمش دستگیر و اعدام میشد. چون دست به قتل زده بود. همانطور که عرض کردم سیوپنج درصد لشکری که در عملیات فروغ جاویدان حمله کرد، کسانی بودند که زندانیشان تمام شده بود و آزاد شده بودند و بعد از آزادی مجدداً جذب منافقین شدند. چقدر انسان کشتند؟ چند نفر را به شهادت رساندند؟ حدود پنجاه درصد از لشکریانشان خانم بودند. بعضی برای خانمها دلسوزی میکردند! که خانمها اعدام نشوند، یا دختران اعدام نشوند؛ پنجاه درصد لشکر خانم بودند. بسیاری از عملیاتهای ترور توسط خانمها انجام میشد. بمبگذاری بمبهای سوختی و بمبهای آتشزا در داخل اتوبوسها توسط خانمها انجام میشد. در اتوبوسهای شهری برای رعب و وحشت بین مردم، بمب آتشزا میگذاشتند. بعد چند دقیقه مانده بود که این بمب منفجر شود، یک مرتبه اعلام میکردند که در اتوبوس بمب گذاشته شده است؛ اتوبوس میایستاد و اینها فرار میکردند و بمب منفجر میشد. اینها را دخترها انجام میدادند. شهید دستغیب به شیوۀ انتحاری توسط گوهر ادبآواز به شهادت رسید. یک نوجوان. خودش تکهتکه شد و شهید دستغیب را هم به شهادت رساند. شورای فرماندهی منافقین همه خانم هستند! یک مرد در میانشان پیدا نمیشود. همانطور که عرض کردم نصفی از لشکریانشان خانم بودند. حال ملاحظه کنید آقای منتظری در سال ۶۷ میگوید چرا خانمهای اینها اعدام میشوند؟! مگر فرق می کند کسانی که دست به قتل زدند خانم باشد یا آقا؟ جوان مردم را کشته، در اتوبوس بمب گذاشته است. بگوییم چون تو خانم هستی، تو هیچ جرمی نداری و تو آزاد هستی. یک استدلال از یک فقیه!! بسیاری از این کشتارها توسط اینها انجام شد. هر چند تواب، هر چند توبه کرده، هر چند زندانی تمام شده، بهخاطر نقش سازماندهی و فرماندهی زندانها، مجدداً جذب منافقین شدند و این تشکیلات را حفظ کردند. بنابراین زندان مقری عادی نبود. زندان مرکز تشکیل بسیاری از هستههای ترور منافقین در اقدامات بعدی بود. این چنین نبود که بگوییم این زندانی دوران زندانش را میگذراند.
منافقین توبه کرده اعدام نشدند
وقتی در سال ۶۷ منافقین حمله کردند، هماهنگی با داخل زندان و فرماندهی زندان از داخل کشور، جرم جدیدی است. لذا امام فرمودند بخشی از زندانیانی که در هماهنگی با لشگر منافقین بودند، در این مقطع جزئی از لشکر منافقین هستند. حکم جدیدی آمده. حکم را چه کسی تعیین می کند؟ حاکم کلی. حاکم کلی در نظام جمهوری اسلامی ولیفقیه است. به حاکمان شرع از سوی ولیفقیه تفویض اختیار میشود. ولیفقیه که نمیتواند تمام ادارات و محکمهها را اداره کند. طبیعتاً حکم را تفویض کرده به حاکم و حاکم برای اینکه بتواند حکم را تشخیص دهد از طریق دادستانی و تشکیل دادگاه حکم را کشف میکند. ولی فقیه به عنوان حاکم، حکم داده که کسانی که در این مقطع در هماهنگی با لشکر فروغ جاویدان یا عملیات مرصاد اقدام کردند، حکمشان حکم همان کسانی است که در آن مقطع حمله کردند. چنانکه ستاد فرماندهییشان یکی بود. همزمان که منافقین حمله را از مرزها شروع کردند، بعضی از زندانیها اغتشاشات را از داخل زندانها شروع کرده بودند. در بعضی از شهرها زندانها را به آتش کشیدند. شروع کردند به جنجال کردن. شروع کردند زندانها را به اغتشاش کشیدن، به این امید که حمله از آن طرف شروع شده و از داخل زندان هم به زودی قرار است ستاد فرماندهی را تشکیل دهند. این جرم مشخص و محرز و جدید است و طبیعتاً حکم جدید میطلبد. در عین حال امام باز هم حکم را فقط بر کسان خاصی داده بودند. افرادی را مشخص کردند. سه بخش متخصص. فرمودند یک هیئت تشکیل شود متشکل از سه نفر. حاکم شرع، دادستان و نمایندۀ وزارت اطلاعات. این سه فرد تشخیص دهند هر زندانی که همچنان بر موضع قبلیاش هست و پافشاری میکند، حکمش اعدام است. اگر به اختلاف خوردند، ببینند اکثریت این سه نفر چه میگویند. کسی که هنوز بر سر مواضعاش ایستاده، حکمش اعدام است. با تجربیاتی که قبلاً هم وجود داشت، حتی در مورد زندانیان توبه کرده، حتی در مورد زندانیانی که زندانیشان تمام شده بود. همانطور که گفته شد سیوپنج درصد از لشکریان لشکر فروغ جاویدان، لشکریانی بودند که توبه کرده و زندانشان تمام شده بود. با توبه کرده بودند یا زندانشان تمام شده بود و مجدداً به منافقین ملحق شده بودند. طراح ترور شهید صیاد شیرازی، زهره قائمی است. او عضو فرماندهی شورای رهبری سازمان منافقین بود. اگر آن موقع بر او سخت گرفته بودند، امروز شهید صیادشیرازی را داشتیم.
امثال اینها فراواناند که از داخل زندان و از افراد داخل زندان، از آدمهای داخل زندان، از توبه کردهها، از آزاد شدهها، دستشان به خون ملت ایران آغشته شد، در صورتی که وقتی که توبه کرده بودند و یا زندانشان تمام شده بود، هنوز دستشان به خون ملت آغشته نشده بود. امام بازهم حکم قطعی برای همه صادر نکردند. فرمودند اگر در آن مقطع کسانی که در داخل زنداناند، این سه نفر تشخیص دادند و اقرار گرفتند آن فرد منافق و اعضای زندانی گروهکها، همچنان بر موضع نفاقشان هستند و صراحتاً اعلام میکنند، حکمشان اعدام است. اگر اظهار توبه میکنند، اظهار برگشت میکنند، حتی ظاهری آزاد هستند. ولو اینکه هنوز از مدت زندانشان باقی مانده باشد. بسیاری از این افراد مجدداً اظهار توبه کردند و اظهار کردند که دیگر بر سر موضعشان نیستند. نوشتند و آزاد شدند. در بعضی از مقاطع این هیئت سه نفره حتی القاء میکردند که تو فقط بیا بنویس که من از این گروهک بیزارم، من دیگر با اینها نیستم. دیگر تشکیلات اینها را قبول ندارم. کسانی که سر موضعشان بودند حاضر نشدند حتی به کذب این را بنویسند. در سال ۶۷ اغلب کسانی که آزاد شدند، اگر نگوییم اغلبشان، ولی بسیاری از آنها مجدد به عراق برگشتند و جذب پادگان اشرف منافقین شدند. باز هم دروغ. آنهایی که ماندند و اعدام شدند، همان دروغ ظاهری را هم حاضر نشدند بگویند. به لجاجت محکم پای ایدئولوژی خودشان و پای اهداف منافقین ایستادند. منافقینی که در صحنه آدم میکشند! اگر این فرد را آزاد کنند معلوم است که چه بلایی سر زن و بچۀ مردم میآورد. کدام عقل میگوید این کار را بکن. تاریخ ما را می بخشید؟ مردم ما را میبخشیدند؟ نظام را میبخشیدند؟ آیندگان نمیگفتند شما اینها را آزاد کردید با وجودی که اصرار بر موضعش داشت. آن هم سازمان و گروهی که در حال کشتار مردم هست! حکم این اقدام مشخص است. هر انسان عاقلی میتواند تشخیص دهد. لازم نیست حاکم شرع باشد تا تشخیص دهد. باز هم احتیاط شد. هیئت سه نفره میگفتند هیچ حکمی را ندادیم جز این که هر سه نفرمان اتفاقنظر داشتیم. بعضاً میدیدند شخصی همچنان بر موضع ایستاده، ولی چون سرپرست خانواده هست اعدامش نکردند.
اگر با منافقین مماشات میکردیم تاریخ ما را نمیبخشید
اگر امروز در امنیت کامل به سر میبریم، اگر ما موفق شدیم کشوری شویم که مثل سوریه نیست، به دلیل حکم امام در سال 67 بود. اگر حکم امام در آن سال نبود، معلوم نیست امروز چه وضعی داشتیم. این تدبیر امام بود که امروز ما در امن و امان به سر میبریم و توانستم ریشۀ نفاق و تروریستها را از داخل کشور بکنیم. اگر چنین اتفاقی نمیافتاد تاریخ ما را محکوم میکرد. تاریخ امام را محکوم میکرد. که با چه تدبیری کسی را که در زندان میگوید من سر موضعام هستم را آزاد کردید. آن کسی که توبه کرده بود، دوباره جذب شد. آن کسی که زنداناش تمام شده بود دوباره جذب شد و آدم کشت. این که به صراحت میگوید همچنان بر سر موضع ام هستم، اگر این را آزاد کنیم مشخص است که زن و بچۀ مردم را تهدید میکند و خواهد کشت. معلوم است که دوباره بمب میگذارد و آدم میکشد. در میدان شوش تهران که میدان امام خمینی (ره) فعلی است، در سال 60 یا 61 کامیونی بمبگذاری شده گذاشتند، چهارصد کیلو تیانتی داخلش بود، میدان را پایین آورد و حدود پانصد نفر کشته شدند. توبه کردهها این کارها را میکنند، وای به روزی که کسی صراحتاً میگوید توبه نمیکنم.
دشمن میخواهد جای جلاد و شهید را عوض کند
تلاش دشمن این است که موضوع را برعکس کند. روی آدمهای بزرگ کار کردند. روی فردی مثل آقای منتظری کار کردند. او قائم مقام رهبری بود! کار کردند، در سایۀ کار نکردن ما. موفق شدند آقای منتظری را فرد خودشان کنند. تا جایی که حرفهای آنها را بزند. امام در سال ۶۷ فرمود اگر کشور در دست شما بیفتد، شمایی که حرفهای منافقین را تکرار میکنید، فردا کشور را دو دستی تقدیم آنها میکنید. همان شبکۀ نفاق لانه کرده در بیت آقای منتظری مجدد در چند سال پیش حرفهای آقای منتظری را تکرار کرد. موضوع چیست؟ دفاع از این جنایتکاران؟ دفاع از آدمهای روسیاهی که پروندۀ هر چه جنایت و خیانت به کشور، نه تنها انقلاب اسلامی بلکه ایران و ایرانی است را انجام دادند. دین هم اگر نداشته باشید، ملیگرا هم که باشیم، علیه این آب و خاک اقدامی نمیکنید.
دشمن میخواهد اعدام منافقین را به موضوعی حقوقبشری تبدیل کند
سال ۶۷ چنین اتفاقی افتاد. امام ریشۀ تروریسم را کند. آن هم کسی که تروریست هست و با وقاحت ایستاده و میگوید من همچنان تا پای خون ایستادهام. حتی حاضر نیست به دروغ بنویسد. عقل حکم میکرد تا امنیت جامعه را با چنین جانورانی به خطر نیندازیم و اینها را آزاد نکنیم و تکلیفشان را روشن کنیم. این دودوتا چهارتای عقلی است. دشمن تلاش دارد اعدام این جانیان را، اعدام کسانی که به آب و خاک و خون و ناموس این ملت رحم نکردند را به موضوعی حقوق بشری تبدیل کند. بیبیسی موذی تا سه چهار ماه پیش مرتب تبلیغ میکرد و میگفت اعدامهای سال ۶۷، میگفت اعضای سازمان مجاهدین خلق! برای اینکه با توجه به تحولات و بحثهای انتخاباتی، جامعه را به هم بریزد و موضوعات را در این دست و آن دست بچرخاند. این مباحث را در رقابتهای داخلی ما مطرح کند. از چند ماه پیش دیگر نمیگوید اعدام منافقین، چون اگر بگوید اعدامهای سازمان مجاهدین خلق، مردم پیشینۀ ذهنی از جنایت و خیانتهای اینها دارند. مردم میگویند اعدام منافقین است، پس تکلیفشان معلوم است. برای اینکه چنین ذهنیتی ایجاد نشود، مدتهاست و چند ماه است میگوید اعدامهای مخالفین ایران. میگوید اعدامهای مخالفین جمهوری اسلامی؟! تا در ذهن نوجوان و جوانی که چیزی از آن حوادث نمیداند، چیزی از آن مسائل نمیداند، این گونه جا بیفتد که در مقطعی جمهوری اسلامی مخالفینش را در زندانها اعدام کرده! این واقعیات سال ۶۷ بایستی تبیین شود. اگر امروز امنترین کشور خاورمیانه هستیم اگر از امنترین کشورهای دنیا هستیم، این را مرهون تدبیر حضرت امام در سال ۶۷ هستیم. مدیون اندیشه امام. کسانی که این کار را انجام دادند، مجاهدت بزرگی انجام دادند و توانستند آیندۀ کشور و امنیت آن را تضمین کنند. ما بخشی از امنیتمان را مرهون تدبیر حضرت امام و رهبری بسیار هوشمندانه رهبر معظم انقلاب اسلامی هستیم.
پایان جلسۀ پنجم