گروهک تروریستی حرکت‌النضال به‌دنبال حقوق مردم عرب بود یا کشتار بی‌گناهان

SAAMAAN

تشکیلات نظامی و تروریستی حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز و شاخه نظامی آن موسوم به محی‌الدین ‌آل‌ ناصر، از اواسط سال 1376 با هدف مقابل با جمهوری اسلامی و تجزیه خوزستان فعالیت خود را آغاز نمود. این گروه که بازوی نظامی جبهه ‌التحریر، جنبشی نظامی که در عراق مستقر بوده است آشکارا شیوه مسلحانه و تروریستی را برگزید. افراد این گروه نژادپرست اعتقاد دارند که باید مبارزه مسلحانه تا نابودی فارس‌ها (غیر عرب‌ها) و آزادی عربستان(استان‌های خوزستان، بوشهر و هرمزگان و جزایر خلیج فارس!) بی‌رحمانه ادامه داشته باشد. جزایر سه‌گانه ابوموسی و تنب را نیز بخشی از خاک اعراب می‌دانند و علاوه بر آن در نقشه‌های خود عنوان خلیج عربی را به جای خلیج فارس برگزیده‌اند. این گروه به مشی مسلحانه اعتقاد دارند. به شدت ضد ایران و ضد غیر عرب هستند در حالیکه دیگران را نژادپرست و فاشیست می‌دانند، خود نژادپرست بوده و به شدت روشی فاشیستی دارند.

بمب‌گذاری‌های سال 1384 در اهواز نیز از اقدامات خشن این گروه است. این گروه با بی‌رحمی تمام، از این جنایات از جمله بمب‌گذاری در فرمانداری اهواز که به شهادت بیش از 11 تن و زخمی شدن بیش از 87 تن از هم‌میهنانمان انجامید و بمب‌گذاری در ساختمان منابع طبیعی اهواز فیلم برداری کرده و در اینترنت منتشر کردند.

تشکیلات تروریستی مذکور اقدام به بمب‌گذاری در فرمانداری اهواز، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، سازمان مسکن و شهرسازی، شرکت طرح توسعه نیشکر خوزستان، چاه شماره179، خطوط لوله نفت آبادان به استان خوزستان، بانک سامان منطقه کیان‌پارس، شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی استان، فرمانداری‌های آبادان و دزفول نمودند. در اثر این عملیات‌ها تعداد 14نفر از هموطنان مظلوم و بی‌گناه شهید و بیش از 150 نفر نیز زخمی شدند و خسارات مالی بسیار هنگفتی نیز به اماکن دولتی و خصوصی وارد شد.

از دیگر جنایات این گروه بمب‌گذاری23مهر در خیابان نادری در ماه رمضان و در شلوغ‌ترین زمان ممکن، ساعتی پیش از اذان مغرب بود که به کشته شدن 6 نفر و مجروح شدن بیش از 100تن انجامید. اوج بی‌شرمی و بی‌رحمی این گروه آنجا بود که ابتدا یک بمب صوتی و هنگامی که مردم در محل جمع شدند بمب اصلی منفجر شد. در بین کشته‌شدگان و زخمی‌ها تعداد زیادی عرب نیز وجود داشت! علی عفراوی متهم اصلی این بمب‌گذاری‌ها در اعترافاتش که از تلویزیون خوزستان پخش شد، ارتباط با طاهر آل‌نعمه در کانادا، موسوی در حزب ‌النهضه و ابوبشار و محمود احمد، رئیس جبهه دموکراتیک خلق عرب در انگلیس را عامل تحریک و انجام این جنایت تروریستی دانسته بود.

پس از انجام این عملیات‌های تروریستی با اقدامات نیروهای امنیتی تعدادی از اعضای این گروه بازداشت شدند و 7 نفر از اعضای اصلی آن به نام‌های حبیب نبگان، احمد نیسی، هانی نیسی، حاتم نیسی، یعقوب نیسی، عادل نیسی، حبیب فرج‌الله چعب به خارج از کشور متواری و در کشورهای هلند، دانمارک و سوئد مستقر شدند. در حال حاضر این افراد در برخی از تجمع‌های تجزیه‌طلبانه در خارج از کشور شرکت دارند و هنوز دست از اقدامات کور و مسلحانه خود برنداشته‌اند.

در ادامه به معرفی شهدای حادثه انفجار بمب در بانک سامان منطقه کیان‌پارس اهواز می‌پردازیم:

CHAMHEYDARI

شهید محمدعلی چمحیدری

نام شهید: محمدعلی

نام‌خانوادگی: چم‌حیدری

نام پدر: غلام‌رضا

تاریخ تولد: 1مرداد1351

متأهل، دارای 1 فرزند

تاریخ شهادت: 4بهمن1384

زندگی‌نامه شهید

شهید محمدعلی چم‌حیدری در شهرستان اهواز دیده به‌جهان گشود. وی پس از پایان تحصیل در مقطع کاردانی به خدمت سربازی رفته و پس از آن در شرکت خصوصی مولد‌کاران‌ جنوب مشغول به کار شد. وی در 4بهمن1384 در حادثه انفجار بمب در بانک سامان منطقه کیان‌پارس اهواز توسط عناصر گروهک تروریستی حرکه النضال العربی، به درجه شهادت نائل آمد. از او یک فرزند به یادگار مانده است.

CHALENGI

شهید دانیال چالنگی‌زنگنه

نام شهید: دانیال

نام‌خانوادگی: چالنگی‌زنگنه

نام پدر: حاجت‌مراد

تاریخ تولد: 27اردیبهشت1355

متأهل

تاریخ شهادت: 4بهمن1384

زندگی‌نامه شهید

شهید دانیال چالنگی زنگنه در شهرستان اهواز دیده به‌جهان گشود. او پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی رفته و پس از آن در فروشگاه مبل‌فروشی واقع درکیان‌پارس اهواز مشغول به کار شد. وی در 4بهمن1384 در حادثه بمب‌گذاری توسط عناصر گروهک تروریستی حرکه النضال العربی در بانک سامان اهواز، به درجه شهادت نائل شده است.

MAZARI

شهید جاسم مظری‌نژاد

نام شهید: جاسم

نام‌خانوادگی: مظری‌نژاد

نام پدر: عبدالامام

تاریخ تولد: ۱۳۶۱

متأهل، دارای 1 فرزند

تاریخ شهادت: 4بهمن1384

زندگی‌نامه شهید

شهید جاسم مظری‌نژاد در سال ۱۳۶۱ در شهرستان شوشتر دیده به‌جهان گشود. دوران ابتدایی را در مدرسه نورالاسلام منطقه کوت عبدالله اهواز، دوران راهنمائی را در مدرسه حضرت اباالفضل(ع) و دوران دبیرستان خود را در مدرسه شهید بنی‌طُرُف سپری کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم علوم انسانی در سال ۱۳۸۲ شد. شهید بلافاصله به خدمت سربازی رفت و پس از آن موفق شد در شرکت فنی پارای اهواز، تکنسین تعمیرات شود. وی در 6اردیبهشت1382 ازدواج کرده بود و یک ماه‌ونیم پیش از تولد فرزندش، در 4بهمن1384 هنگام تعمیر دستگاه خودپرداز بانک سامان اهواز، طی انفجار بمبی که توسط عناصر تروریست در آن محل کار گذاشته شده بود، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

DANESHIYAN

شهید مریم دانشیان

نام: مریم

نام‌خانوادگی: دانشیان

نام پدر: امام‌بخش

تاریخ تولد: ۱۳۶۸

مجرد

تاریخ شهادت: 4بهمن1384

زندگی‌نامه شهید

شهید مریم دانشیان در سال ۱۳۶۸ در شهرستان لالی دیده به‌جهان گشود. دوران تحصیل خود را از ابتدایی تا سوم دبیرستان در شهرستان اهواز پشت سر گذاشت. او جزء هنرمندان خردسال این استان بوده و در فیلم‌های «سلسله دوستی» و «ترانه دوستی» به‌عنوان بازیگر ایفای نقش نموده است.

وی در رشته کاراته نیز موفق به کسب دو مقام قهرمانی استان گردیده بود. ایشان در تاریخ 4بهمن1384 به همراه مادر خود به بانک سامان منطقه کیان‌پارس شهرستان اهواز رفته بود و طی انفجاری که توسط عناصر تروریست انجام گرفته بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

FAAteme Aqa Jari

شهيد فاطمه آقاجاري

نام: فاطمه

نام‌خانوادگي: آقاجاري

نام پدر: خليفه

تاريخ تولد: 1344

تاريخ شهادت: 4بهمن1384

زندگی‌نامه شهید

شهید فاطمه آغاجاری سال1344 در شهرستان آبادان متولد شد. دوران تحصیل خود را تا پنجم ابتدایی در زادگاهش ادامه داد، تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی به همراه خانواده‌اش به شیراز مهاجرت کرده و تا پایان جنگ تحمیلی، در شهر شیراز اقامت کردند. او دارای 2پسر و 1دختر بود و خانه‌داری و تربیت فرزندان را در اولویت کارش قرار داد. وی سرانجام در 4بهمن1384 که به همراه دختر نوجوانش مریم، برای پرداخت اقساط وام به بانک سامان منطقه کیانپارس اهواز رفته بود، طی انفجاری که توسط عناصر گروه‌های تروریستی تجزیه‌طلب انجام گرفته بود، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

اظهارات متهمین درباره بمب‌گذاری در بانک سامان کیان‌پارس اهواز

علی‌رضا عساکره(ابوحسن)، عضو شناسایی و بمب‌گذار بانک سامان: «متولد سال 1357، ساکن ماهشهر هستم و تا دوم راهنمایی درس خواندم. به جرم بمب‌گذاری در بانک سامان دستگیر شدم.»

مطیری‌نژاد: «یکی از افراد عملیات‌کننده در بانک سامان کیان‌پارس علی‌رضا عساکره بود که رهبر تشکیلات، حبیب نبگان، با او آشنایی و جلسه داشت و بعد به ابویاسر، یکی از اعضا، او را معرفی کرد.»


چعب‌پور: «مشکل ما بمب‌گذاری در بانک سامان بود چون از منطقه گلستان رد می‌شد و به منطقه امانیه می‌رسید و تا گلستان چندین ایست و بازرسی داشت. گفتم ممکن است که او گیر کند، یعنی اگر در ایست و بازرسی‌ها متوقف می‌شد احتمال گیرکردن او صددرصد بود. قرار شد که ابونزار این کیف را ببرد.»

بنی‌تمیم: «سوار صندلی جلوی ماشین علی شدم و کیف بمب بانک سامان را به من دادند. قبل از آن ابوطارق به من گفت اگر دستگیرت کردند همان جا تو را می‌کشم. برای بمب‌گذاری بانک سامان، ابوطارق مسلح بود و باید از ابوحسن حمایت می‌کرد. ابوحسن باید داخل بانک می‌رفت و بمب را کار می‌گذاشت.»

عساکره: «علی مطیری‌نژاد من را به فلکه ساعت رساند. گفت: «آن ماشین را می‌بینی؟» گفتم: «آره.» گفت: «این‌ها به کیان‌پارس می‌روند. با آن‌ها برو و سر خیابان کیان‌پارس بانک را می‌بینی بعد پیاده شده و کنار کیوسک بایست و یک نفر برای تو کیف را می‌آورد. ساعت حدود نه‌ونیم بود.»

بنی‌تمیم: «به کیان‌پارس که رسیدیم، ابوطارق به راننده گفت که همین‌جا پیاده می‌شویم. به سمت مخالف بانک سامان رفتیم. آنجا مغازه‌ای بود. من رفتم داخل مغازه و مقداری کیک خریدم. منتظر بودم که ابوطارق بیاید و کیف بمب‌گذاری را از من بگیرد. ابوطارق در حالی که با تلفن صحبت می‌کرد آمد و کیف را از من گرفت.»

ابوطارق: «ابوحسن را دیدم که خیلی نزدیک ما بود. کیف را گرفتم و تحویل ابوحسن دادم.»

مطیری‌نژاد: «رأس ساعت 9:50 علی‌رضا بمب را از ابوطارق گرفت که او هم در ساعت 9:30 از ابونزار گرفته بود و داخل بانک رفت.»

عساکره: «سیم‌ها را وصل کردم و کیف حامل مواد منفجره بانک سامان آماده انفجار بود، یعنی آن را به کار انداختم. بعد کیف را برداشتم و به طرف بانک رفتم که آن موقع ابوطارق به طرف من آمد. به ساعت دستی‌اش اشاره کرد و برگشت. مقداری عصبانی شده بود. داخل بانک رفتم و دیدم داخل بانک، پنج، شش نفر کارمند بودند و مردم عادی دیگر. می‌دانستم که دیگر بعد از انفجار چه می‌شود! کیف را گذاشتم، یک دقیقه بلند شدم و کارتی را گرفتم و نشستم و بعد ابوطارق بلند شد و رفت. من هم بعد از یک دقیقه یا کمتر رفتم. هر دو حرکت کردیم به سمت خیابان اصلی و سوار ماشین شدیم و به طرف چهارشیر رفتیم.»

مطیری‌نژاد: «در تشکیلاتی که فعالیت می‌کردم، خیلی‌خیلی سرّی بود که حدود شش سال فعالیت می‌کرد و همه فعالیت‌هایمان زیرزمینی بود. فعالیت‌هایی که انجام می‌دادیم کاملاً سری و با حفاظت کامل بود و خیلی رعایت می‌کردیم. من که در مقابل شما هستم و اخیراً گیر افتاده‌ام به اوج مسیری که طی کردم، رسیدم. من، رهبر و سرگروه بودم و همه اعضای دیگر، زیرمجموعه من بودند. می‌خواهم به کسی که این راه را طی می‌کند، بگویم که این راهی که می‌روی، اشتباه است و راه برگشت خیلی آسان‌تر و راحت‌تر از راهی است که به اوج برسی و مثل من اینجا دستگیر شوی و خانواده‌ات را از دست بدهی.»

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31