مقابله با حضور روحانیت و دین و مذهب در جامعه، ترویج تفکر جدایی دین از سیاست و سست کردن پیوند بین روحانیت با مردم و بهویژه جوانان، از ترفندهای دشمنان مستکبر است که پیش از انقلاب اسلامی شروع و تاکنون نیز ادامه دارد و دشمنان همواره برای رسیدن به این مقصود، در تلاش هستند.
این تلاشها، گاه با ترور شخصیت و گاه حذف فیزیکی همراه است و همین امر نشاندهندة اوج ترس دشمنان ملت ایران از ورود دین به عرصة جامعه و سیاست است.
از جملة افرادی که پیش از انقلاب، شروع به برداشتن گامهایی در مسیر پیوند دین و اجتماع کردند، شهید دکتر مفتح بود.
شهید مفتح جزو روحانیانی بود که نیاز جامعه، بهویژه قشر جوان و دانشجو را درک کرده بود و برای رفع این نیازها دست به تلاشهایی خستگی ناپذیر زد. تشنگی جوانان و دانشگاهیان به فرهنگ و معارف اسلامی، فقر موجود در زمینة معرفی و شناخت اسلام ناب، روح ناآرام و ذهن کنجکاوِ آنان، زمینة مناسبی را برای بهرهبرداری گروهها و نیز جریانهای وابسته به غرب و حامیان رژیم پهلوی آماده کرده بود.
این زمینة مستعد در نسل جوان که نیروی محرک حرکتها و تحولات سیاسی و اجتماعی و مبارزاتی محسوب میشود، دامگهی شد تا دو جریان التقاطی و عافیت طلب بهخصوص در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب با عناوین و انگیزههای پوچ و انحرافی بهسمت صید دانشجویان بیایند. همان جریانهایی که با تفسیر اشتباه خود از دین، همواره در تاریخ ایران باعث ایجاد شکافهایی در میان روحانیت اصیل و مردم شدند. این جریانها از سویی شعار مبارزه با استکبار و امثال رژیم شاه را میدادند و از سویی دیگر به مقابله با روحانیت آگاه میپرداختند و جالب اینکه با ادعای اسلام و مسلمانی، دست آنها از آستین بیگانگان و مستکبران بیرون میآمد.
این مقدسنماها و کجفهمها در صدد بودند که شور مبارزاتی و تشنگی فرهنگی و خلاء اعتقادی جوانان و دانشجویان را با پرداختن به درگیری با فرقههای مذهبی و حتی مبارزه با روحانیت آگاه، کاهش دهند و آنان را از تفکرات و دستورالعملهای اسلام ناب و مبارزة اصلی که با یزیدیان زمان بود، منحرف کنند.
و در اینجا بود که امثال استاد مفتح و مطهری با تشخیص درست این بیماری و با تکیه بر فطرت پاک جوانان، به زدودن باورهای غلط و تحریفات مذهبی پرداخته و روح معارف اصیل الهی را در کالبد دانشجویان دمیدند و با مطرح کردن ابعاد مختلف اجتماعی و سیاسیِ اسلام، حیات اسلامی و تفکر دینی را احیاء و سالمسازی کردند.
دشمنان که دیگر تاب تحمل بصیرت افزایی به نسل جوان و دانشجو را از سوی چنین روحانیانی نداشتند، به ترور امثال دکتر مفتح روی آوردند؛ اما غافل از این که این کارهای پست و شرمآور، توان مقابله با روحانیت بیدار را نداشت و ثمرة خونِ مفتحها و مطهریها منجربه تعامل بین حوزه و دانشگاه و تکیة قشر دانشجو و طلبه بر یکدیگر شد.
آنچه با شهادت دکتر مفتح در یکسالگی انقلاب روی داد، در حقیقت فصل جدیدی از تلاشهای وی بود که در ابعاد اجتماعی به وسیله دانشجویان و روحانیت شروع شد و صفحة جدیدی در برابر ملت ایران و بهویژه روحانیت و دانشگاهیان قرار داد.