اسمش را بگذارید « پاسخ به عقب مانده های ذهنی »

Sad

به دنبال آخرین اظهارات و مواضع رؤسای فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی، پیرامون "کمپین دفاع از حق پناهندگی اعضای جدا شده مجاهدین در عراق" و پافشاری ایشان بر اکاذیب و اباطیل مطروحه در خصوص اجبار جدا شده ها برای بازگشت به ایران و در خطر بودن جان آنان در صورت ورود به ایران و بیان ادعاهای مضحک جدید مبنی بر اینکه "کليه مجاهدين بازگشتى به ايران تحت بازجويى هاى شديد و تهديد و فشار توسط نيروهاى اطلاعاتى جمهورى اسلامى قرار گرفتند و از اين افراد به اجبار مصاحبه هاى تلويزيونى گرفته و در روزنامه ها و سايت هاى مختلف قرار داده و اين روند اعتراف گيرى و مصاحبه هاى تواب گونه در رابطه با مابقى کماکان ادامه دارد" (مقصود مصاحبه های سایت هابیلیان با جدا شدگان میباشد) ، خبرنگار سایت هابیلیان مصاحبه تلفنی ای را با یکی از اعضای انجمن نجات مشهد آقای غلامحسین صادقی ، که از جمله جدا شدگان از مجاهدین است انجام داده که در ذیل میخوانید:

 

* خبرنگار هابیلیان: به نام خدا - آقای صادقی ؛ گرچه خوانندگان سایت ما ، کم و بیش با شما آشنایی دارند ، اما لطفاً به طور مختصر پروسه وصل ، جدایی و بازگشتتان به ایران را شرح دهید .

_ غلامحسین صادقی: بسم الله الرحمن الرحیم . من سال 67 به سازمان پیوستم ، تا سال 83 توی سازمان بودم . در سال 83 تصمیم خروج گرفتم . تا قبل از آن نمی شد خارج شد ، به دلیل ترسی که وجود داشت . این ترس هم به خاطر اطلاعات غلطی بود که سازمان به ما داده بود ، می گفتند اگر بروید ایران ، وزارت اطلاعات شما را به زندان اوین می برد و اعدام می کند . به همین دلیل ما می ترسیدیم ، می گفتیم اگر ما برویم ، اعدام می شویم ، همینجا بمانیم تا چند سالی که هست زنده می مانیم .

تا سال 81 این وحشت همیشه با ما بود ، تا 81 که رادیو نجات راه افتاد ما مخفیانه رادیو نجات را گوش می کردیم ، این باعث شد ذهنمان باز شود و بفهمیم در ایران این خبرها نیست و این اطلاعات دروغی که سازمان می دهد ، اینها همه الکی است . با گوش دادن به رادیو ، چشم و گوشمان باز شد . تا اینکه در سال 83 حمله آمریکا به عراق اتفاق افتاد و ما خلع سلاح شدیم و در اشرف بازداشتی شدیم . آمریکا گام به گام آمد جلو ، اول گفت خلع سلاح ، بعد گفت آی دی کارت . بعد از صدور آی دی کارت ، ما پشتمان گرم شد که ما یک پشتیبانی داریم و سازمان نمی تواند سر به نیستمان کند . چون تا قبل از آن اگر کسی می خواست از سازمان خارج بشود یا به نوعی سر به نیستش میکردند یا تحویل ابوغریب عراق می دادند . تا اینکه بحث استاتو پیش آمد و ما تقاضای جدایی از مجاهدین دادیم و تحویل آمریکائی ها شدیم . البته ما قبل از اینکه تحویل آمریکائی ها بشویم ، گفتیم ما می خواهیم برویم ایران ، ما را ببرید لب مرز رها کنید ، ما خودمان می رویم . اینها بعد از 17 سال که من در سازمان بودم به من خیانت کردند و ما را تحویل آمریکائی ها دادند .

شش ماه در کمپ آمریکائی ها بودم . در این شش ماه مرتب به آمریکائی ها می گفتیم که می خواهیم برویم ایران ، خارج نمی خواهیم برویم ولی جواب نمی دادند تا اینکه بالاخره موافقت کردند و با دخالت صلیب سرخ ما را به ایران فرستادند .

* آقای صادقی ، کمپینی ایجاد شده برای دفاع از حق پناهندگی جدا شده های از مجاهدین . در مواضعی که از سوی مدیران این فدراسیون اتخاذ شده ، ادعا شده که جدا شدگان از مجاهدین که در کمپ آمریکائی ها هستند به اجبار به ایران فرستاده می شوند . شما این مسأله را تائید می کنید؟

_ مطلقا کذب محض است .

بله من هم کم و بیش از طریق اخبار سایت ها و صحبتی که با دیگر دوستان جدا شده داشتیم ، از این موضوع اطلاع یافتم و چقدر هم دوست داشتم بتوانم دیدگاه خودم را راجع به آن بیان کنم . ببینید آنجا هر کس دست خودش است . افسرهای آمریکائی که آنجا می آمدند با ما ملاقات می کردند ، می گفتند "ما هیچ اصراری نداریم که بروید ایران ، اگر بخواهید بروید خارج باید همینجا بمانید ، ما این امکان را نداریم که همین الان شما را بفرستیم خارج" .

تا الان بیش از 250 نفر آمده اند ایران . اولش ما تعداد کمی بودیم که آمدیم و خیلی ها می ترسیدند ، ترس از زندانی ، شکنجه و اعدام شدن ، اما بعد از ما خیلی ها حتی آنهائی که منتظر رفتن به اروپا بودند خوشبختانه آمدند . موقعی که ما آمدیم ، از 500 نفری که توی کمپ آمریکائی ها بودند ، ماکزیمم 100 نفر متقاضی آمدن به ایران بودند ، ولی وقتی ما آمدیم و خبر سلامتی مان را از طریق تلفن کمپ به آنها دادیم ، متقاضی ها سه برابر شدند .

من نمی دانم اینها این حرف را از کجایشان در آورده اند که به اجبار! این مطلقا دروغ است . تازه فرض محال که آمریکائی ها بخواهند اجبار کنند ، صلیب سرخ نمی گذارد ، چون ما با پشتوانه صلیب سرخ آمدیم و حتی در آخرین لحظه که می خواستیم سوار هواپیما شویم ، صلیب سرخ از تک تک ما پرسید که مطمئنی می خواهی به ایران بروی؟ همه داوطلبانه و آگاهانه به ایران آمدند ، همانطور که خیلی ها هم نیامدند .

* ادعای دیگری که شده اینکه اگر جدا شده ها به ایران بروند جانشان در خطر است . راجع به این حرف چه توضیحی دارید؟

_ این دیگر از آن دروغ ها است (خنده) . سال هاست که سازمان با این دروغ بچه ها را در مناسباتش نگه داشته و حالا یک عده دیگر با تکرار این اراجیف می خواهند به چه چیزی دست پیدا کنند؟

من آمدم ، دوستانم چه قبل از من و چه بعد از من آمده اند . دوستانی که سال ها با هم رفیق بوده ایم و الان هم با هم در تماس هستیم . همه دنبال زندگی شان هستند . کوچکترین آزاری نسبت به ما نشده ، آنقدر احترام به ما شده که ما شرمنده شده ایم . احترامی که حتی در سازمان که عضوش بودیم به ما نمی شد . اصلا انتظارش را نداشتیم .

من برای خودم محرز بود که به محضی که پایم به ایران برسد یک راست می روم زندان اوین و سپس زیر شکنجه و حتی با این باور حاضر به آمدن به ایران شدم . ولی درست عکس این شد . آنقدر احترام که خدا می داند .

* در مورد ادعای دیگر که گفته اند جدا شده هایی که به ایران رفته اند تحت فشار و تهدید مجبور به مصاحبه شده اند ، سخنی دارید؟

_ من خودم یکی از همان هائی هستم که ادعا شده تحت فشار و تهدید مورد بازجوئی قرار گرفته ایم و با ارعاب از ما مصاحبه تواب گونه (خنده) گرفته شده و اعترافات داشته ایم .

اینها از چندتا مصاحبه ای که شما به عنوان شاهدهائی از اتهام جایتکارانه "آدم ربائی و قاچاق انسان" به وسیله مجاهدین منتشر کرده اید و یا اخبار نشست های انجمن نجات مشهد به وحشت افتاده اند و دارند اینچنین بر طبل رسوائی می کوبند . دیروز به یکی از دوستان گفتم که اینها که خودشان را مدافع حقوق جدا شده ها می دانند ، چطور اینقدر حرف هایشان شبیه حرف های سازمان مجاهدین است؟ گوئی اطلاعیه های شورای ملی مقاومت را نعل به نعل کپی کرده اند!

حتی انجمن نجات مشهد هم با خواست ما و تلاش برخی خانواده ها شکل گرفت و الحمدلله دارد فعالیت می کند . انجمن نجات ، انجمن خیری است متشکل از ما جدا شده ها و خانواده های زجر کشیده اعضا که فقط برای آزادی بچه هائی که داخل سازمان هستند از چنگال رجوی تلاش می کند . اینها چشم دیدن این را ندارند .

ما از روز اول که آمده ایم جز احترام چیزی ندیده ایم . کدام شکنجه؟ کدام تهدید؟ کدام دادگاه و سیر قضائی؟ کدام مصاحبه اجباری؟

هر کس نداند ، شما که می دانید من خودم چقدر تقاضا داشتم مصاحبه حتی تلویزیونی بکنم اما گفتند نیازی نیست و فقط چند تا مصاحبه برای سایت ، شما ترتیب دادید که آن هم با اصرار خودم بود ، آن هم به این دلیل که جنایت های سازمان را دیده بودیم و می خواستیم تجربیاتمان را به دیگر جوانان منتقل کنیم که در دام سازمان نیفتند . اصلا مگر با اصرار ما نبود که دیگر دوستان جدا شده هم قانع شدند تا سایت هابیلیان راه بیافتد تا ما تریبونی برای بیان درد دلهایمان داشته باشیم؟

ما بعد از جدا شدن از سازمان و بازگشت به ایران ، چشم و گوشمان باز شد و تازه فهمیدیم عمق بلائی که سازمان بر سر ما آورده چقدر است و می خواهیم حالا این را همه بفهمند و اینها از همین می ترسند . هر کس مصاحبه کرده به خواست و حتی اصرار خودش بوده برای اینکه می خواهد فریادش را به گوش مجامع حقوق بشری و صلیب سرخ برساند ، چون سازمان خیلی به ماها ضربه زده .

مطلقا ما حتی برای یک روز هم تحت فشار یا شکنجه و یا بازداشت نبوده ایم . یک راست آمده ایم سر زندگی و از این بابت خیلی هم خوشحال هستیم ، به قول ما مشهدی ها تا کور شود هر آنکه نتواند دید!

* آقای صادقی ، طبیعی است که همین مصاحبه با شما را هم ، اینها خواهند گفت تحت فشار و اجبار بوده ، همانطور که دو مصاحبه قبلی با آقایان حسین پاکدل و محسن مالیا را برنتافتند و ادعا کردند که مصاحبه های تواب گونه! کماکان ادامه دارد. شما برای اینکه پاسخ آن ادعاها از همین الان داده شده باشد چه پیشنهادی دارید؟

_ بهترین راه این است که هر کس قبول نمی کند بیاید از نزدیک ما را ببیند . من الان در محل کسب و کار خودم که فروشگاه محصولات غذایی است دارم کار میکنم ، که شما خودتان به همینجا تلفن زدید و دارید مصاحبه می کنید . اگر آنها می ترسند به ایران بیایند ، خبرنگاران خارجی ، مراکز جهانی و صلیب سرخ را بفرستند بیایند ما را ببیند که صحیح و سالم هستیم .

اینها می گویند تلویزیون ایران دروغ می گوید ، خبرنگار خارجی را که قبول دارند ، آنها را بفرستند بیایند فیلمبرداری کنند که من کجایم ، شغلم چیه ، زندگی ام و ... مجاهدین ادعا می کند که اطلاعات همه را کنترل می کند ، تعقیب می کند ، شنود می کند ، حالا که آمده ایم به داخل فهمیده ایم که اینها همه توهم و فریب بوده .

نکته ای که لازم می بینم اینجا اشاره کنم ، مطلبی است که دیروز یکی از دوستان گفت و آن اینکه ، ادبیاتی که اینها در مواضعشان به کار برده اند هم جالب است ، هر جدا شده ای را که به ایران آمده تواب می نامند و هر که نیامده ، جدا شده! این هم درست مثل حرف های سازمان است و با این کار می خواهند تمام حرف های ما را تحت الشعاع قرار دهند و بگوید حرف رژیم است .

* آقای صادقی از شما متشکرم که وقتتان را در اختیارمان گذاشتید و مزاحم کسب و کارتان شدیم .

_ من هم متشکرم و تقاضا دارم تمام حرف هایم را بدون ملاحظه و بدون کم وکاست چاپ کنید و اسمش را بگذارید « پاسخ به عقب مانده های ذهنی »


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31