اسطوره پوشالی منافقین!

Dozd

" اولین قدم این زندگی سیاسی و مبارزاتی، كه از قضا، بزرگترین قدم زندگی او محسوب می‌شود، تلاش موفقیّت‌آمیز او برای نجات جان برادرش و برادر همهٴ مردم ایران، یعنی مسعود بود كه دربیدادگاه های رژیم شاه به ‌اعدام محكوم شده بود"!(1).

"او از همان لحظهٴ شنیدن خبر دستگیری و محاكمه و احتمال صدور حكم اعدام برای مسعود، همه چیز را به‌ كار گرفت. كمیسیون‌های بین‌المللی حقوقدانان، شوراها، كلیساها، سازمانهای گوناگون دفاع از حقوق بشر، همه با نیروی دكتر كاظم، به‌گفتهٴ روزنامه سوئيسى لیبرته، سیلی از پیام به ‌تهران روانه ساختند. علاوه بر انبوه تلگرام‌ها، تلاشهای دكتر كاظم دو وكیل سوئيسى را هم برای دفاع از اعضای مركزیت مجاهدین به‌ ایران گسیل داشت تا سرانجام، آن پیروزی را با تغییر حكم اعدام به ‌حبس ابد، برای مسعود به‌ دست آورد."(2)

شاید این قصه ی کهنه ای باشد اما تکرار آن درسالروز کشته شدن برادر ِ رجوی خالی از لطف نیست و آن تکرار این اصل است که نجات رجوی از اعدام و ماندن او برای پا گرفتن خیانت همه جانبه به مردم ایران نه براثر آنچه تلاش های کاظم رجوی خوانده می شد ، که بر اساس همکاری با ساواک بر سر لو دادن اسامی بسیاری از همفکران و اعضاء سازمان مجاهدین خلق در سال 1351 بود .

شاید قبل از پرداختن به موضوع اصلی این مجال، جالب باشد در مورد برادرِ رجوی که به زعم منافقین برای نجات مسعود رجوی تلاش زیادی نمود این نکته را ذکر نمود که پس از انقلاب سندی به دست آمد که نشان می داد کاظم رجوی از سال 1349 با نام مستعار "میرزا" منبع ساواک بوده است. همچنین دکتر شریعتی نیز مطرح کرده بود که نامبرده ساواکی است.

برگردیم به اصل موضوع و اینکه چرا بعد از این همه سال برای توجیه ضرورت رهبری مسعود رجوی استفاده شود ؟ آیا این یک ضعف ساختاری نیست که ماندن مسعود رجوی در کنار اعدام بسیاری از سران بالا دست وی ونیروهای زیر دست سازمان بیش از حد و اندازه مشکوک است؟! آیا مسعود رجوی تا این اندازه که منافقین تلاش می کنند نشان دهند مهم بوده است ؟ چرا کاظم رجوی باید در قبال آزادی برادر خود به " كمیسیون‌های بین‌المللی حقوقدانان، شوراها، كلیساها، سازمانهای گوناگون دفاع از حقوق بشر " مراجعه کند اما از ما فوق برادرش یعنی حنیف نژاد غافل شود؟ اگر بنا بر اعدام بود مسعود رجوی هم که از کادرهای بالای سازمان بود باید اعدام می شد اما چرا او ماند و آنهایی که رهبران ایدئولوژیک سازمان بودند اعدام شدند ؟ اگر رجوی در زمره کادرهای فرو دست تر بود چرا خیلی از این افراد فرو دست تر از او اعدام شدند اما او باقی ماند و حکم ابد گرفت ؟ آنها که ماندن مسعود رجوی را توجیه می کنند، هنوز به این سوال پاسخ نداده اند که چرا رجوی برای اعدام یا عدم اعدام در طبقه بندی هیچ کدام از این دو دسته قرار نگرفت ، یعنی نه با حساب بودن در کادر رهبری سازمان – همانند دیگر اعضاء اعدام شده کادر مرکزی – اعدام شد و نه با این حساب که رژیم شاه حتی به مهره های پایین دستی این سازمان هم رحم نمی کند باز هم همراه دیگر اعضاء دون پایه این سازمان اعدام نشد . اگر فرضا تلاش ترسیم شده کاظم رجوی برای آزادی برادر از زندان ساواک را درست تلقی کنیم ، آیا دفاع او از افراد و اعضاء مرکزی این سازمان و حتی افراد دون پایه این سازمان در جوامع بین المللی – به عنوان دفاع از یک جنبش آزادی خواهانه – نمی توانست در فشار مجمع بین المللی تاثیر بیشتری بگذارد و رژیم شاه را برای آزادی تمام یا قسمتی از افراد این گروه بیش از پیش تحت فشار قرار دهد ؟ به ویژه آنکه شاه از سالهای ابتدای دهه پنجاه به خاطر سرکوب ها ی داخلی اش بیش از پیش تحت فشار بین المللی قرار داشت .

مسعود رجوی در 19 سالگی به عضویت سازمان درآمد و در سال 1351 تنها 24 سال داشت و برای رهبری یک جنبش یا نهضت و یا یک گروه سیاسی بیش از حد جوان بود ضمن اینکه درآن سال ها سازمان های بین المللی از نام مسعود رجوی چیزی نشنیده بودند و نمی دانستند او کیست و چه نقشی در مبارزه با رژیم شاه ایفا می کند ؟

یکی دیگر از مسائل اساسی که در ابطال این فرضیه راه گشا است ابعاد شخصیتی مسعود رجوی است. او ذاتا انسان ضعیف النفسی است و قدرت مقاومت در برابر فشارهای وارده را ندارد و دیگر اینکه قدرت طلبی وی محمل مناسبی برای حذف رقیبان و خالی کردن میدان برای خود بوده است.

اشارات لطف الله میثمی به ابعاد مختلف شخصیت مسعود رجوی دلیل خوبی برای شناسایی بیشتر و اثبات این ادعا دارد : "یك وجه شخصیت او غرور بود ولی وجه دیگر آن خودكم بینی بود. وقتی او مجبور می شد غرورش را بشكند و به دنده ی دیگر می افتاد گریه مظلومیت و خودكم بینی از حربه های او بود." (3)

میثمی در وجه مظلوم نمائی رجوی با اشاره به انتخابات رهبری در داخل زندان و رای نیاوردن او می گوید :" در این رأی گیری موسی خیابانی و سه نفر دیگر رأی آوردند. رجوی اصلاً رأی نیاورد. او خیلی ناراحت شد تا حدی كه به گریه افتاد و می گفت چرا بچه ها این جور برخورد كردند ." (4)

البته در این مورد واقعیات انکار ناپذیر دیگری نیز ایفای نقش کرده اند که بیش از آنچه دفاعیات و تکرار همه ساله سایتهای منافقین تلاش دارد ، باعث رسوایی مسعود رجوی در ماندن و عدم اعدام وی به دست ساواک می شود : " تقدم دستگیری مسعود رجوی و متعاقب آن لو رفتن شماری از اعضای مرکزیت از جمله محمد حنیف نژاد، این احتمال را که او باعث دستگیری حنیف نژاد شده به یقین تبدیل می کند. واقعیت این است که بریدن و تسلیم شدن به دشمن در کوران مبارزات سیاسی و به خصوص در موقعیت یک جریان برانداز مسلحانه از احتمالات و اتفاقاتی است که به نسبت در هر جریانی امکان وقوع دارد و برای آن درصد و میزانی قائل هستند، اما مهم این است که این تسلیم شدن در کوران مبارزه چه میزان نقش و تاثیر تعیین کننده گذاشته است و به دنبال آن فرد تسلیم شده و واداده چه موضعی در قبال ضعف های خود در پیش خواهد گرفت. وادادگی رجوی در قبال فشارهای ساواک و انعطاف های بعدی به تمامی موقعیت رجوی را از موضع یک فرد ضعیف به موقعیت یک فرد فرصت طلب تنزل می دهد" .(5) و البته اشارات دقیق تر و کامل تری در مورد ابعاد رفتارهای مسعود رجوی و یا همان چیزی که از آن به مقاومت او در زندان یاد می شود وجود دارد .

میثمی که خود شاهد و ناظر بازجویی رجوی بوده (بدون اطلاع رجوی) می گوید : " بعد از مدتی مرا از زندان قزل قلعه .. به زندان اوین بردند. در آنجا مرا در راهرو رو به روی اتاق بازجو نشاندند. آن روزها چشم بند نبود، کتم را روی سرم انداخته بودند اما چون کت من آستر نداشت، از پشت آن همه چیز را می دیدم. مسعود رجوی را کمالـی بازجویـی می کرد. او را خوابانده بود و می زد، مسعود هم یک به یک اسم کوچک بچه ها را می گفت. … بعدها (در عمومی زندان اوین) از مسعود پرسیدم: "در آن روز تو که نمی دانستی چطوری لو رفتی و چه کسانی دستگیر شده اند. در خانه ای که تیم خـودت بود دستگیـر شـدی، چطور اسامـی دیگران را می گفتـی؟ … از دست من ناراحت شد. توقع نداشت با بی اعتمادی با او برخورد کنم، اما جواب قانع کننده ای نداد " (6)

این مطلب که مسعود رجوی در زیر شکنجه ساواک مقاومت زیادی کرده است با توجه به ابعاد ذاتی و شخصیتی او محصول درستی نیست زیرا از طرفی شخصیت ذاتی او ضعیف النفس بوده است و او نمی توانسته در مقابل شکنجه تحمل کند و از طرفی نیز می توان اینگونه پیش بینی نمود که رجوی می دانسته با رفتن و اعدام کادر مرکزی سازمان ، او می تواند هژمونی خود را به دیگران دیکته کند و نقش یک رهبر را برای سازمان بازی کند . از سویی دیگر ارتباطات گسترده کاظم رجوی در آزادی او بی تاثیر نبوده اما نه ارتباطی که سال هاست توسط زیر دستان رجوی و سایت های منافقین دیکته می شود بلکه ارتبط حسنه برادرش با ساواک این امکان را برای او به وجود آورده است. در کنار این موارد نباید از همکاری گسترده مسعود رجوی با ساواک چشم پوشی نمود که این مساله نیز در اسناد ساواک کاملا آشکارا ثبت شده است.

 

پی نوشت:

1 و 2- سایت های منافقین

3 - آنها كه رفتند، لطف الله میثمی، ص 76

4 - افول اخلاقی یك مجاهد، راه مجاهد، شماره ی 32، ص 6

5 – سایت نگاه نو

6 - آنها که رفتند، لطف الله میثمی، ص ۱۶


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31