از مکتب «الخدمه» تا «القاعده»

Reaganandmujahideenبا پایان دوران ملی‌گرایی در اوایل دهه 1970 در اغلب کشورهای اسلامی و به سرآمدن دوران ملی‌گرایی عرب، فرصتی برای مطرح شدن ایدئولوژی‌های بدیل فراهم آمد. ناکامی‌های گذشته جوامع اسلامی در برخورد با غرب و نیز ناکامی جنبش‌های اسلامی در برابر حاکمان، موجب شد که برخی جنبش‌های اسلامی عمل‌گراتر و تندروتر شوند، به‌گونه‌ای که در این دوره سازمان‌های جهادی بسیاری از کشورهای عربی شکل گرفته و فریضه جهاد تحت آموزه‌های سید قطب و عبدالسلام فرج ترویج شد.

در کنار عوامل روان‌شناختی و هم‌چنین بحران‌های ناشی از جهانی شدن، عوامل تاریخی، سیاسی و تحولات اجتماعی بسیاری را در درون جوامع اسلامی می‌توان باعث رادیکالیزه شدن جنبش‌های اسلامی در این زمان دانست.

برخی از این عوامل به طور خلاصه عبارتند از: عواقب شکست در جنگ با اسرائیل، حمایت‌های گسترده مالی عربستان از تبلیغ وهابیسم در کشورهای اسلامی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران که به الگویی برای به قدرت رسیدن جنبش‌های اسلامی تبدیل شد، حمله شوروی به افغانستان و تبدیل این کشور به مهد جذب مسلمانان برای جهاد، گسترش مدارس اسلامی در پاکستان که به این نیروها آموزش عقیدتی می‌داد، شکست اتحاد شوروی در افغانستان، که به تقویت روحیه مجاهدان منجر شد و در آنان این تصور را ایجاد کرد که هر ابرقدرتی را می‌توان شکست داد، وضعیت الجزایر، که منجر به سرنگونی اسلام‌گرایانی شد که از راه دموکراتیک به قدرت رسیده بودند، حمله صدام به کویت و در پی آن ورود نیروهای آمریکایی به منطقه، به خصوص به عربستان که واکنش‌های زیادی را ایجاد کرد و در نهایت جنگ بوسنی و کشته‌شدن هزاران مسلمان در قلب اروپا. مجموع این تحولات موجب شد تبلور بنیادگرایی اسلامی از جنبش اخوان‌المسلمین، که تشکلی ما بین سازمان روحانیت سنی و یک سازمان چریکی بود، به جنبش القاعده که سازمانی کاملاً رادیکال و چریکی است، منتقل گردد.

پس از اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی سابق، جنگ آزادسازی افغانستان آغاز شد. کشورهای عربی این جنگ را جنگ مقدس نام نهادند و تبلیغات بسیار وسیعی را علیه شوروی و حکومت افغانستان به راه انداختند. در همین زمینه کمک‌های زیادی از طرف کشورهای عربی در زمینه نظامی و مالی برای چریک‌های نظامی درگیر در جنگ ارسال شد و حدود 50 هزار نفر از نیروهای متعصب مذهبی و تندروی کشورهای مصر، الجزایر، تونس، عربستان و افغانستان گردآوری و مشغول جنگ با شوروی سابق شدند. پس از جنگ افغانستان یک شبکه بین‌المللی از این نیروها در افغانستان تشکیل شد. اما ریشه این شبکه به سازمان دیگری بر می‌گردد که به آن «دفتر افغان» یا «مکتب خدمت» هم گفته می‌شود. شخصی به نام عبدالله عزام این دفتر را در سال 1982 تشکیل داد. جانشین عبدالله عزام، اسامه بن‌لادن بود که طی جنگ با شوروی سابق در افغانستان توانست چندین هزار جوان عرب مسلمان و پول زیادی را جمع‌آوری کند. در واقع می توان گفت که «اسامه بن‌لادن در سال 1988 سازمان القاعده را با هدف عضوگیری و حمایت مالی از مقاومت افغان تأسیس کرد.»

از طرفی این دفتر با دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا، عربستان و مصر و هم‌چنین اخوان‌المسلمین مصر همکاری نزدیک داشت. بعد از کشته‌شدن عبدالله عزام، بن‌لادن رهبر مکتب خدمت یا دفتر افغان شد و بعدها در سال 1988 تا 1989 تغییر نام داد و القاعده شکل گرفت.

بنابراین می‌توان گفت که القاعده بر خاکسترهای «مکتب الخدمت» بنا نهاده شد که سازمان تدارکاتی مجاهدین افغان علیه ارتش شوروی بود. در واقع برای نخستین‌بار عبدالله عزام در 1987 مفهوم القاعده را مطرح کرد. او در این زمینه در نشریه «الجهاد» نوشت:«هر اصلی، نیاز به یک گروه پیشگام دارد که آن‌را اجرا کند؛ گروهی که هم‌زمان در حالی که بر جامعه تمرکز می‌کند آماده اجرای وظایف سنگین و ایثار و فداکاری باشد. هیچ ایدئولوژی از یک گروه پیش‌گام، که برای پیروزی آن آماده فدا کردن همه چیزش باشد، بی‌نیاز نیست. این گروه در راه پرخطر بی‌پایان زندگی برای رسیدن به هدف، پرچم به دست می‌گیرد؛ چون خدا مقرر کرده که باید چنین کاری انجام دهند. این گروه، قاعده استواری برای رسیدن به جامعه اسلامی مورد نظر تشکیل می‌دهد.»

عزام القاعده را سازمانی می‌پنداشت که قرار است قدرت و توان مجاهدین عرب را به سرزمین‌هایی هدایت کند که در آن‌ها مسلمانان زیر ستم و سرکوبند. به سخن دیگر، القاعده می‌بایست یک«نیروی واکنش سریع» اسلامی باشد که به تندی از هم‌باوران دفاع کند. بدین سان عزام را می‌توان پایه‌گذار و رهبر معنوی القاعده دانست.

آرائی درباره پیدایش القاعده

عبدالقیوم فدوی درباره پیدایش گروه القاعده می‌نویسد:

«القاعده به معنای قاعده، پایه و شالوده است. این سازمان همزمان با عقب‌نشینی نیروهای شوروی از افغانستان تأسیس شد. این سازمان توانست خارج از شبکه خود داوطلبان عربی را که در دهه 1980 به نام جنگ اسلام علیه کمونیسم شوروی وارد افغانستان شده بودند، جلب کند.» «القاعده یک سازمان چند ملیتی با اعضایی از کشورهای متعدد می‌باشد.»

گزارش المرصد الاسلامی می‌گوید که:

«بن‌لادن در پایان دهه 80 و درست در 1988 دید که رفت و آمد مجاهدین عرب و پیوستن آن‌ها به جبهه‌ها و تعداد زخمی‌ها و کشته‌هایشان افزایش یافته است. بدون آن که او دفتر ثبتی داشته باشد که همه این رویدادها را در آن ثبت کند، در حالی که وجود چنین دفتر ثبتی از اهمیتی والا برخوردار است و از الفبای کار نظامی به شمار می‌رود.»

Abdullah 3azam

عبدالله عزام

در این گزارش آمده است که:

«اسامه احساس کرد که این کاستی در اطلاعات شرم‌آور است، گذشته از این که خود یک خطای اداری بنیادین به شمار می‌رود و از این رو تصمیم گرفت دفترهای ثبتی برای برادران مجاهدین عرب پدید آورد. این دفتر ثبت سپس گسترش یافت تا جزئیات کاملی درباره همه کسانی که با سازماندهی به افغانستان می‌آمدند را در بر گیرد. این دفاتر به گونه‌ای سامان یافتند که تاریخ رسیدن هرکس به افغانستان و پیوستن او به بیت‌الانصار و سپس جزئیات پیوستن او به اردوگاه‌های آموزشی و پس از آن به جبهه را در بر گیرند. این دفاتر ثبتی سپس به صورت یک اداره مستقل در آمدند که می‌بایست برای مشخص شدن آن نامی بر آن نهاد و در این جا بود که اسامه و دستیارانش بر این هم‌داستان شدند که آن دفتر ثبت را «القاعده» بنامند.»

کامبیز خسروی در کتاب خود می‌نویسد:

«بن‌لادن در اواخر دهه 80 به منظور گسترش فعالیت‌های نظامی خود در سراسر جهان از عبدالله عزام جدا شد و در سال 1988 تشکیلات القاعده را تأسیس نمود که به پیشنهاد ابوعبیده مصری معروف به پنجشیری از اعضای مهم جماعت اسلامی مصر و از فعالان جهادی در افغانستان بود.»

عبدالله عناس یک جوان الجزایری است که به القاعده پیوسته اظهار می‌دارد:

«بن‌لادن در سال 1986 شروع به طرح‌ریزی یک روش کرد، او برای اعراب خلیج‌فارس ،گروهی متشکل از حدود 50 نفر که جدا از سایر مبارزان افغانی در خیمه‌ها زندگی می‌کردند، اردوگاه مختص به خودش را تأسیس کرد. او این اردوگاه را «المساده» به معنی «لانه شیر» نامید. در ظرف مدتی کمتر از یک سال این نهضت از هم پاشیده شد، به طوری که بن‌لادن و مصری‌ها برای آنچه که امیدوار بودند یک جهاد جهانی باشد، القاعده را تأسیس کردند.»

احمد رشید در دیلی تلگراف می‌نویسد:

«بن‌لادن القاعده را در اوایل دهه 1980 در پیشاور پاکستان تأسیس کرد، القاعده یک سازمان رفاهی بود که به منظور پرداخت مقرری به بیوه زنان و کودکان اعرابی که به هنگام جنگ با نظامیان شوروی در کنار مجاهدین افغان به نبرد پرداخته بودند، تأسیس شد. القاعده یک سازمان فراگیر است که در حال حاضر ده‌ها گروه مبارز را در اطراف و اکناف دنیای اسلامی در بر می‌گیرد.»

حسن عبد ربه السریحی، 51 ساله که به «ابوعبدالرحمن» معروف است و امامت نماز مسجد شیخ عبدالعزیز بن باز در منطقه ششه در مکه مکرمه را به عهده داشت، یکی از چهار گواه شب بنیادگذاری القاعده در رابطه با ایجاد آن می‌گوید:

«اندیشه القاعده، که بنیادی مصری دارد و از جماعه الجهاد الاسلامی به رهبری ابوعبیده البنشیری و ابوحفض المصری مایه می‌گیرد، همین‌ها بودند که پس از پایان یافتن جهاد این اندیشه را نزد اسامه مطرح نمودند.

پس از پایان یافتن جهاد، مصری‌ها گرد هم می‌آمدند و در خانه بن‌لادن در پیشاور دیدار می‌کردند. پس از کشته‌شدن عزام، مصری‌ها خبرنگاران و نمایندگان هیأت‌های کمک‌رسانی را به خانه بن‌لادن فرا می‌خواندند تا بن‌لادن را نام‌آور کنند. زیرا آن‌ها زیر چتر او کار می‌کردند و او نیز آن‌ها را به خود نزدیک می‌کرد، چون بنیادگذاری القاعده را پسندیده بود و نام‌آوری در رسانه‌ها او را خوش آمده بود.

یک روز به خانه اسامه رفتم و دیدم بنشیری و ابوحفض و برخی از افراد و گروهی از خبرنگاران در آنجا هستند. مجلس بن‌لادن در روزهای جهاد پر بود از جوانان مدینه. پس از رفتن خبرنگاران در مجلس کسی جز بنشیری و ابوحفض المصری و اسامه نماند. بنشیری سخن می‌گفت، وی فردی با ابهت و نیرومند بود و به آرامی سخن می‌گفت.

بنشیری رو به من کرد و گفت: آن چه برادر اسامه بن‌لادن کرد بر تو پوشیده نیست، او برای خرید اسلحه برای جوانان جهادگر و آموزش و تهیه بلیت برای آن‌ها هزینه‌های سنگینی را پذیرفت و اکنون روا نیست که بگذاریم پس از پایان یافتن جهاد، از این جوانان بهره‌ای گرفته نشود. باید کاری بکنیم، تشکیلاتی ایجاد کنیم که آن‌ها را در بر گیرد و زیر پرچم آن گرد آیند.

Ben Laden Afghan

اسامه بن لادن

برای نمونه یک ارتش اسلامی برای جهاد بنیاد بگذاریم به نام «القاعده» تا یکی از دستاوردهای هزینه‌ها و تلاش‌هایی باشد که بن‌لادن در روند جهاد افغانی و آموزش جوانان پذیرفت، تا جوانان برای بالا بردن ارج اسلام و مسلمانان در همه جای جهان آماده باشند و این سازمان دارای افرادی خوب آموزش‌دیده باشد.

هنگامی که بنشیری با من سخن می‌گفت، به اسامه بن‌لادن می‌نگریستم تا ببینم برداشت و واکنش وی چیست؟ خاموش و سر به زیر بود و دست بر دست نهاده بود. هنگامی که سخن بنشیری پایان گرفت، گفتم بگذار با تو روشن و صریح سخن بگویم. من بر پایة یک فتوای شرعی از شیخمان، بن‌عثیمین، برای یک هدف معین به جهاد آمدم، اما آنچه از آن سخن می‌گویید یعنی برپایی یک سازمان و بنیادگذاری یک ارتش اسلامی، این چیزی است که من به تأیید دیدگاه شما دربارة آن نمی‌نگرم.

در این هنگام اسامه بن‌لادن سر خود را بلند کرد و لبخندزنان به سوی من رو کرد و در چهره من نگریست و ایستاد و از من خواست با من به تنهایی سخن بگوید. وی از حاضرین، که تنها ابوعبیده و ابوحفض بودند اجازه خواست و به من تأکید کرد که آن‌ها از پیوستن من به ایشان خوشحالند، زیرا آن‌ها در پی کسی هستند که از ویژگی‌هایی برخوردار باشد که بتواند جوانان را جذب کند، زیرا جوانان به گرد کسی می‌آیند که با آن‌ها همخوان باشد.

وی از من خواست به این درخواست پاسخ مثبت دهم و تلاش کرد مرا متقاعد سازد، ولی من از او عذر خواستم و گفتم برادر اسامه، برای آنچه در راه جهاد پرداختی از خداوند و نه به گفته ابوعبیده البنشیری از کس دیگری پاداش خواهی گرفت.

هنگامی که بن‌لادن این سخن را از من شنید، به من گفت که اگر این اندیشه را نمی‌پذیری ما تو را بدین کار وادار نمی‌کنیم، ولی تو هم جوانان را از پیوستن به اردوگاه‌های آموزشی ما باز ندار و دیدگاه خود را در این باره به آن‌ها نگو، زیرا نمی‌خواهیم در این کار با تو رویارو شویم؛ زیرا ما هم‌چنان که می‌دانی نیت پاکی داریم و نمی‌خواهیم به کسی بد کنیم.»

بی.اوستر بروس می‌نویسد:

«بن‌لادن القاعده را در پایان جهاد افغان‌ها علیه اتحاد شوروی تشکیل داد، هدف وی گردآوری رزمندگان مجاهد افغانی به منظور برپایی جنگ جدید دیگری علیه اسرائیل، ایالات متحده و متحدان آمریکا در جهان عرب، بالاخص عربستان سعودی و مصر بود.» «بن‌لادن هنگام حضور در سودان روابط استواری با بسیاری از گروه‌های اسلامی در جهان عرب و اسلام، بنیاد نهاد و آن روزگار تثبیت سرشت جهانی القاعده بود. اندیشه بنیادگذاری گروهی بدون وابستگی منطقه‌ای، در برگیرنده شرکت کنندگان در جهاد افغانی، از هر کشوری در افغانستان شکل گرفت، ولی در سودان تثبیت شد.

در آنجا بود که پیوندهای القاعده با گروه‌های مسلح فعال در کشورهای عربی استوار شد. روابط بن‌لادن با مصریان، به‌ویژه اعضای جماعه الجهاد، بسیار نزدیک بود. اینان ستون مهره‌های القاعده را از هنگام پیدایش این سازمان ساختند، زیرا ابوعبیده البنشیری، ابوحفص المصری، سیف‌العدل الاسلام مصری و سالم المصری در میان آن‌ها بودند.»

جمال احمد الفضل، سودانی‌ای که عضو سازمان القاعده بود و در سال 1996 از القاعده جدا شد، در گواهی خود در برابر دادگاه فدرال منهتن در نیویورک درباره انفجار دو سفارت شرق آفریقا می‌گوید: «اسامه سازمان القاعده را برای سرنگون کردن نظام‌های عربی و برپایی خلافت بنیاد نهاد. پس از واپس‌نشستن روس‌ها در سال 1988 از افغانستان، بن‌لادن تصمیم گرفت گروه ویژه خود را بنیاد نهد؛ زیرا کار جهاد در افغانستان به پایان رسیده بود. او خواستار برپایی خلافت بود و به پیروان خود گفت می‌خواهیم نظام‌های عرب را تغییر دهیم و یک حکومت اسلامی بنیاد نهیم.»

دلایل و زمینه‌های تأسیس گروه

1. حمایت حکومت‌ها و دولت‌های اسلامی از جهاد در افغانستان؛

2. حضور جماعت اخوان‌المسلمین در صحنه؛

3. بروز علایم مخالفت با سیطره اخوان‌المسلمین از سوی عرب‌ها؛

4. اولین کارزار موفق اعراب با روس‌ها.

مراکز فعالیت

مراکز اعتقادی و مذهبی: از جمله مراکزی که مرکز رشد علمی نیروهای القاعده هستند دانشگاه الایمان در کشور یمن می‌باشد که رئیس آن فردی بنام «الزندانی» است. موسسه دارالحدیث در دماج صعده و موسسه دارالحدیث در منطقه ذمار، مراکز علمی در عدم، مرکز علمی در مآرب و دیگر مرکز علمی در ارحب مدارس وابسته به سازمان القاعده می‌باشند.

علاوه بر مدارس فوق می‌توان به موارد ذیل، که مأمن فکری نیروهای جهادی و سلفی است نیز اشاره نمود:

1. مدارس علوم دینی و مراکز علوم اسلامی: مانند دانشگاه‌های المدینه و محمد بن سعود در عربستان سعودی و یا مدارس متعدد علوم دینی با گرایش دیوبند و اهل حدیث در پاکستان و مدارس رأس الخیمه در امارات؛

2. روحانیت اهل سنت: بسیاری از روحانیون سلفی به‌طور عام مبارزات اهل سنت در افغانستان و عراق را مورد تأیید قرار داده و مکرراً شاهد صدور فتاوی آن‌ها به‌صورت انفرادی یا بیانیه‌های جمعی هستیم؛

3. بنیادهای فرهنگی، علمی و اجتماعی سلفی: این بنیادهای خیریه در جهت مساعدت به گروه‌های سلفی در نقاط مختلف تشکیل شده و مبالغ هنگفتی در جهت پیش برد اهداف سلفیت می‌پردازند که از این میان می‌توان به معروف‌ترین آن‌ها از جمله: رابط العالم الاسلامی، هیأت الکبار العلما در عربستان سعودی و یا هیأت العلما‌المسلمین در عراق و موسسه دارالفتح در امارات اشاره نمود؛

4. سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی مبارز: علی‌رغم گستردگی این سازمان‌ها، می‌توان آن‌ها را در چهار دسته کلی تقسیم نمود:

1. تشکیلات جهانی اخوان‌المسلمین؛

2. سپاهیان توحید در عربستان؛

3. گروه جهیمان العتیبی در عربستان؛

4. سنی‌های بعثی شده در عراق.

با جمع‌بندی مطالب بیان شده می‌توان به این نتیجه رسید که اگر چه هسته‌های اولیة القاعده در زمان جهاد افغانستان ایجاد گردید، اما بعد از پایان یافتن جهاد افغانستان و همزمان با مراجعت مجاهدین به کشورهای خود، اسامه بن‌لادن و همفکران او، القاعده را به منظور سازماندهی و استفاده از مجاهدین مذکور در کشورهای مختلف اسلامی و جهت ایجاد یک ارتش اسلامی و مقابله با حکام مفسد و ایجاد یک حکومت اسلامی بر پایه خلافت ایجاد نمودند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31