مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد3 حسام شاکری سبزواری هستم متولد 1359. من به خاطر اینکه ورزشم را در کشور دیگری ادامه بدهم، در سال 81 از تهران خارج شدم و به ترکیه رفتم. در ترکیه شروع به کار کردم و در باشگاهی مربی باشگاه شدم. حدود یک ماه و نیم بود که در ترکیه بودم و با سازمانی آشنا شدم که هوادارهای آن سازمان آمدند سراغ من و گفتند که اگر تو می خواهی می توانی ورزش خودت را ادامه بدهی و می توانی پول خوبی در بیاوری و درآمد خوبی داشته باشی و اگر دوست داشتی تو را به کشورهای دیگر می فرستیم. با من خیلی صحبتها شد در این باره که بیا آنجا،
مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد2 من فرهاد پورمشکی هستم از استان آذربایجان غربی شهرستان شاهین دژ من در چابهار دنبال کار بودم و در تاریخ 10 دی 81 با رابط های سازمان آشنا شدم. آنها مرا برای کار به پاکستان بردند، بعد آنجا معلوم شد که به سازمان مجاهدین خلق می خواهند بروند. از آنجا به کشور اردن و از آنجا به سوریه و از آنجا به عراق رفتیم. آنجا هم وصل شدیم به سازمان، بعد گفتند کار ما این است. بعد گفتیم ما نمی خواهیم اینجا بمانیم و می خواهیم جدا بشویم. خلاصه ما را ول نکردند و همانطور نگه داشتند
مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد1 من حسن اخلاقی هستم بچه مرودشت. بعنوان کار به ترکیه رفتم و به تور هوادارهای سازمان خوردم. هوادارها به من گفتند که اگر بروی و شش ماه در سازمان بمانی ما می فرستیمت اروپا و آنجا برایمان فعالیت سیاسی می کنی. ما را به فریب کار بردند که بعد از آن طرف برویم خارج. بعد از این که ما را از ترکیه به عراق بردند و بردنمان توی اشرف دیدیم که نه این خبرها نیست، دارند با زور و فشار ما را وارد یک سری از دستگاههای خودشان می کنند که غیر قابل تحمل بود، همه اش جنگ اعصاب و جنگ روحی و ... بود. باید با خودت می جنگیدی
مجاهدین خلق و قاچاق انسان مجاهدین چه بخواهند و چه نخواهند انبوه اعضای ناراضی اين گروه در حال جدا شدن از فرقه هستند . رجوی و ایادی او چه خوششان بیاید و چه بدشان ، تعداد بسیاری از این جدا شدگان عازم میهن و پیوستن به آغوش گرم خانوادهایشان - که فرقه همیشه آنها را از آن منع می کرد - می باشند . سازمان ، ارتش و شورا چه تأیید کنند و چه انکار که این گریختگان از قلعه الموت ، جزو اعضایشان بوده اند ، انبوه شواهد ، مدارک ، اسناد و دلایل غیر قابل خدشه و مورد قبول مراجع ذیصلاح بین المللی ، مؤید حضور بعضاً طولانی مدت آنها در مناسبات
کمیته نجات میلیشیا میلیشیا به فرزندان اعضای سازمان مجاهدین گفته می شود که تمام عمر خود را یا در عراق و یا در خانه هایی که به صورت نظامی در اروپا اداره می شده است ،گذرانده اند. البته بکار بردن واژه میلیشیا برای این افراد دقیقاً خلاف معنای اصلی این کلمه است ، چرا که میلیشیا به فردی گفته می شود که به صورت پاره وقت و یا گاهی که به آن نیاز باشد با یک سازمان نظامی همکاری می کند و یا مانند پیشاهنگ و یا اعضای افتخاری در هلال احمر و یا گروههای امدادی عضویت دارند. این هم از جمله
ايران ،امن ترين و ميّسرترين مكان براي بازگشت در حاشيه بازگشت 123 تن از اعضاي جداشده سازمان مجاهدين بازگشت ، نه يك مسئله سياسي بلكه يك مسئله كاملاً انساني است .از هر نظر كه به افرادي كه به سازمان مجاهدين پيوسته اند بنگريم ، خواهيم ديد كه اين افراد به شدت نياز به كمك دارند و بايد به آنها ياري رساند. برخي از كساني كه آمده اند ، سالهاي گرانبهايي از عمر خود را وقف اين سازمان كردند و خوشبختانه اين فرصت براي آنها پيش آمده است كه چشمشان بر روي حقيقت گشوده شود ، حالا با چشمان خود مي بينند كه هيچ دشمني در اين سو با آنها وجود نداشته است و
از نتايج سحر بنام خدا سال 1380 سازمان مجاهدين ، عملياتي بنام " سحر" را اجراء مي كند كه بر اساس آن افراد قديمي سازمان بايد از دورن خانواده ه، اقوام و بستگان نزديكشان ، هر تعداد كه مي توانند نيروي وفادار براي سازمان جمع آوري كنند و به عراق بياورند . نيروي وفادار ظاهراً مي بايست با پاي خود به درون اين گروه برود ، در حالي كه تمام كساني ( كه تعداد آنها نيز بسيار كم است و نشان مي دهد كه مجاهدين حتي در بين اقوام خود هواداري ندارند ) در اين عمليات جذب شده اند با حيله و فريب به قرارگاههاي آنها در عراق كشانده شده
اعتماد خیانت شده بنام خدا امروز كه من اينجا نشسته ام شكي در باطل بودن فرقه رجوي ندارم .مخصوصاً رجوي را هدف مي گيرم ، چرا كه ذره اي انسانيت در وي وجود ندارد ، كه اگر داشت لحظه اي به اين سئوال فكر مي كرد كه چرا نيرويي كه حاضر بود از خانه و خانواده اش بگذرد، در طي يك پروسه از تو متنفر مي شود و حتي رو در روي تو مي ايستد؟! اين كلمات مربوط به سخنان تكان دهنده آقاي حسين پاكدل است .حسين پاكدل برادر يكي از كادرهاي مهم مجاهدين بنام اكبر پاكدل است كه با نام مستعار مهندس كريم در
اسامي جداشدگان سازمان مجاهدين " بنام خدا " با موافقت نماينده صليب سرخ در ايران و مسئولين امر بازگشت اعضاي جداشده از سازمان مجاهدين ، اين امكان براي خبرنگار سايت هابيليان پيش آمد كه با تعدادي از اين افراد كه در قالب يك گروه 100 نفره به ايران بازگشته اند ، مصاحبه هايي انجام دهد . ضمن تشكر و قدرداني از عزيزان دست اندر كار اين امر، ليست اسامي اين گروه به شرح زير مي باشد : 1. سيد كريم امامي 2. حسين
مصاحبه با اعضاي بازگشته سازمان مجاهدين بنام خدا 100 نفري كه به تازگي از اردوگاه مجاهدين بازگشته اند ، با خود حكايتها به همراه آورده اند و سينه پر از دردي دارند ، آنها گواه روشني بر ضد مردمي بودن اين سازمان مي باشند. عوامل اين سازمان دست به كثيف ترين روشهاي مافيايي براي به اسارت آوردن آنان زده اند. غالب اين افراد كساني هستند كه تحت عنوان " كاريابي " به قرارگاه اشرف منتقل شده اند و با وعده ماهي 3000 دلار حقوق، اين انسانهاي نيازمند را به دام فرقه منحط خود گرفتار آوردند. تعدادي از اهالي بلوچستان