مجاهدین خلق و قاچاق انسان

مجاهدین چه بخواهند و چه نخواهند انبوه اعضای ناراضی اين گروه در حال جدا شدن از فرقه هستند .

رجوی و ایادی او چه خوششان بیاید و چه بدشان ، تعداد بسیاری از این جدا شدگان عازم میهن و پیوستن به آغوش گرم خانوادهایشان - که فرقه همیشه آنها را از آن منع می کرد - می باشند .

سازمان ، ارتش و شورا چه تأیید کنند و چه انکار که این گریختگان از قلعه الموت ، جزو اعضایشان بوده اند ، انبوه شواهد ، مدارک ، اسناد و دلایل غیر قابل خدشه و مورد قبول مراجع ذیصلاح بین المللی ، مؤید حضور بعضاً طولانی مدت آنها در مناسبات مجاهدین خلق و ارتش به اصطلاح آزادیبخش است که محکم ترین و مستدل ترین آن ، مصاحبه وزارت خارجه آمریکا با تک تک این افراد در داخل قرارگاه اشرف و ثبت مشخصات ، انگشت نگاری ، عکسبرداری و صدور ID کارت برای آنان است .

سیل عظیم جدا شدگانی هم که می آیند ، از سفر تفریحی هشتاد روز دور دنیا بر نمی گردند که برایمان قصه هزار و یک شب تعریف کنند . آنان به گفته خود « از جهنمی می آیند که هر لحظه اش برابر با يكسال است » و صد البته گفتنی نیز بسیار دارند .

 

Shekast

خاطرات و داستانهايي كه از زبان نجات يافتگان اخير كه به ميهن عزيزمان بازگشته اند ميشنويم ، غمبارترين تراژدي اي است كه ميتوان در اين زمان شنيد . حكايت نامردي ها و پليدي ها ، حكايت به تاراج رفتن تماميت انسان بوسيله يك انسان نما ، حكايت اسارت و جنايت و مسخ نوع بشر و صدها حكايت جگرسوز دگر .

اما از اين مهمتر ، بيان قصه هاي افشاگرانه اي است كه پرده از ماهيت خطرناك و ضدبشري فرقه جنايتكار رجوي برمي دارد و شايد تا كنون مورد غفلت قرار گرفته باشد .

از جمله دهشتناك ترين اين فجايع ، ماجراي « مافياي آدم ربائي و قاچاق انسان توسط سازمان مجاهدين خلق » است . اين نوشتار سعي در افشاي جزئيات آن به نقل از جدا شدگان اخير دارد .

در سال هاي آخر دهه هفتاد ، سازمان مجاهدين با شرايطي مواجه شد كه ميتوان آن را « بحران نيرو » ناميد . سازمان به بن بستي رسيده بود كه هر نيرو در جاي خودش قفل شده بود . سالها بود كه رده ها بالا نرفته بود و نيروها در حال سكون بودند . نيروها به جان هم افتاده بودند و سازمان بايد تكاني مي خورد تا جلوي درگير شدن نيروها با يكديگر را بگيرد . يك نيرو مي ديد كه با مافوقش از لحاظ سابقه هيچ تفاوتي ندارند و هر دو در يك زمان وارد سازمان شده اند اما سال هاست كه او فرمانده اين فرد است و وي هم هيچ نيروي تحت امري ندارد كه بر او فرماندهي كند . اين باعث مي شد كه ديگر به راحتي فرمانبردار مافوقش نباشد و اين امر براي ساختار سازمان با آن ويژگي هاي خشك و ديكتاتوري اش سم مهلك بود . لذا سازمان چاره اي نداشت جز جذب نيرو . زيرا اگر نيرو مي آمد ، فردي كه در رده پائين قرار داشت ، به فرماندهي چند نيرو منصوب مي شد و فرمانده اش هم ، مسئول تعداد بيشتري ميشد و همين چرخش جلوي اصطكاك نيروهاي قديمي با يكديگر را مي گرفت .

سازمان ابتدا براي جذب نيرو ، همچون گذشته به دنبال نيروهاي آرماني بود تا فضاي داخل سازمان نشكند . لذا « طرح سحر » در سال 78 به اجرا در آمد . مسعود رجوي گفت هر قرارگاهي كه برود نيرو بياورد ، اين امتيازات را دارد . آمدند گفتند هر عضوي كه داخل كشور كسي را دارد مثل برادر ، خواهر ، اقوام ، دوست و غيره كه با سازمان آشناست و هوادار است ، برود و وي را جذب كند و به عراق بياورد . اما عملا همه نمي توانستند اين كار را بكنند ، چون نيروي بيست ساله كسي را داخل نداشت كه بشود جذبش كرد . آمدند با همكاري قاچاقچي ها ، از نيروهاي جديدتر چند نفر را به داخل كشور فرستادند اما اين طرح خيلي ناموفق بود و تعداد كساني را كه توانستند جذب كنند از تعداد انگشتان يك دست هم كمتر بود .

سازمان ديد خيلي بد شد . آمد قاچاقچي ها را فعال كرد . اول قاچاقچي ها را مي فرستاد براي داخل كردن اعضا به كشور براي جذب نيرو ، آمد به اينها (قاچاقچي ها) مستقيماً گفت ما اينها را مي فرستيم داخل براي جذب نيرو ، اگر همين كار را شما بكنيد و نيرو بياوريد ، به شما پول مي دهيم . با قاچاقچي هاي كرد ، عرب و حتي در تركيه و بلوچستان پاكستان قرارداد بسته شد . قاچاقچي ها را آموزش دادند و توجیه کردند که به چه نحوی و با چه ترفندها و حقه هایی به شکار نیرو بپردازند . سرپل هایی در کشورهای اروپایی ، همچون صدیقه مجاوری هم به کمک این طرح آمدند و با تماسهای مکرر تلفنی سعی در به تور انداختن جوانان داشتند . افرادی مثل علی آنکارا در ترکیه هم مسئول هماهنگی برای اعزام غیر قانونی ربوده شدگان به داخل عراق شدند و بدینطریق پروسه ربایش و قاچاق انسان به داخل سازمان کامل شد .

قاچاقچی ها رحم نكردند و شروع كردند به آوردن نيرو به هر نحو ممكن و به هزار خدعه ، نيرنگ و فريب ، همانگونه که سازمان گفته بود و خواسته بود . آنها فقط ميخواستند نيرو بياورند و پولشان را بگيرند و حتي اگر مي توانستند ، دست و پا و چشم فرد را مي بستند و مي آوردند مي انداختند داخل سازمان . نیروهائی که آوردند کم سن و سال بینشان بود ، زیر سن قانونی بود ، دختر بود ، از محروم ترین اقشار جامعه بود . با بهانه ها و فریب های مختلف هم آنها را جذب کردند . به بهانه کار ، با تحریک احساست عشقی ، با فریب تحصیل و اقامت در اروپا ، با نیرنگ کاریابی و ... اینها را به عراق کشاندند . حتی برخی از آنها تا زمانی که به بغداد و پذیرش می رسیدند نمی دانستند به کجا می روند و چشم باز می کردند می دیدند داخل مجاهدین هستند . سازمان این را می خواست و به قاچاقچیان اینگونه آموزش داده بود و دقیقا گفته بود چه بگویند و چه نگویند . یکی از فعال ترین افراد در ترکیه همان علی آنکارا بود . این آدمها را می آوردند آنجا که بجنگند . این نیروها می آمدند آنجا و به بیگاری و بردگی کشیده می شدند و می شدند یک ربات . حتی خانواده های آنها نمی دانستند اینها کجایند ، زیرا سازمان اجازه هیچگونه ارتباط را به آنها نمی داد و عملاً اینها برای خانواده ها می شدند مفقود و گم شده .

البته این کار مختص مجاهدین نیست و گروههای خطرناک دیگری همچون خمرهای سرخ هم به این شیوه به سرقت و قاچاق انسان پرداخته اند که مجامع بین المللی به انحاء مختلف به محکومیت و مقابله با آن پرداخته اند . بطور کل در دنیا نسبت به مسئله قاچاق اجزا و قاچاق انسان حساسیت بسیار زیادی است و این جنایت سازمان تقریباً از چشم جهانیان پوشیده مانده بوده و گر نه مقابله لازم صورت می گرفت .

این موضوع از چشم نیروهای قدیمی هم پنهان نماند . برنامه اي بود كه در پذیرش براي نيروهاي جديد مراسمي ميگرفتند و آنها روي سن مي رفتند و در مورد آمدنشان به سازمان توضيح مي دادند . در اين ميان برخي نيروهاي معترض كه جرأت بيشتري داشتند ، به وضوح پروسه فريب ، ربايش و انتقالشان به اشرف را در حضور جمع فاش مي ساختند . همین امر هم باعث مسئله داری برخی از قدیمی ها شد .

مجاهدين برايش فرق نمي كرد كه چه نيروئي و به چه شكلي وارد سازمان مي شود . اينها به اصطلاح خودشان توجيه انقلابي شان اين بود كه « انقلاب خواهر مريم آنقدر قوي است كه هر كس به هر دليلي آمده باشد ، حتي اگر براي اينجا نيامده باشد و اشتباهي گذرش به اينجا افتاده باشد ، جذب مي شود ، فقط كافي است كه يك ماه اينجا بماند ، جذب مي شود و به انقلاب مي پيوندد » . البته نتیجه آن ، چیزی که سازمان می خواست نشد و خیلی از اینها از همان روزهای اول ، یعنی از داخل پذیرش و ورودی به جمع ناراضیان پیوستند و خلاصه شدند بلای جان سازمان و حسابی مناسبات سازمان را به هم ریختند . سازمان در این سالها هر کاری کرده که وضعش بهتر شود درست برعکس شده و برایش به معضل و بحران تبدیل شده است .

تعداد اینگونه افراد کم هم نبود و در میان بازگشتی های اخیر تعداد زیادی از همین افراد را می توان یافت . سازمان می گوید اینها از ما نیستند و اعلام کرده اند که نمی توانیم شرایط مبارزه را تحمل کنیم و می خواهیم برویم سر زندگی مان . خوب نیرویی که با نیرنگ و فریب ربوده می شود و به داخل سازمان می آید معلوم است که حاضر به ادامه با سازمان نیست اما همین نیرو چندین سال در سازمان به اسارت و بیگاری کشیده شد و اگر می خواست جدا شود می گفتند بایستی دو سال در زندان سازمان باشی و هشت سال هم در زندان ابوغریب . در آخر هم آمریکا آمد و محاسبات سازمان را بر هم ریخت .

مصاحبه های کوتاه و مختصری که طی روزهای اخیر از رسانه های مختلف از همین جدا شدگان منتشر شد حاوی همین نمونه ها بود . خبرنگار هابیلیان موفق شده است با تعداد زیادی از این افراد مصاحبه های مشروح تری را انجام دهد که طی روزهای آینده با عنوان « نمونه های قاچاق انسان توسط مجاهدین » آنها را منتشر خواهیم ساخت .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31