گزارش کامل انستیتو تحقیقات دفاع ملی آمریکا - پیوست B

خصوصیات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق به دفعات به عنوان یک گروه "فرقه ای" توصیف گردیده است، ولی تا به امروز، هیچ نوع بررسی جامع در این خصوص که چگونه عملکردهای این سازمان، در چهارچوب خصوصیات فرقه ای تعریف شده از جانب متخصصین این عرصه می گنجند نشده است.

تبدیل سازمان مجاهدین خلق از یک سازمان مردمی به یک فرقه تبعیدی

اگر چه سازمان مجاهدین خلق محبوب ترین گروه معارض در ایران شد، ولی ناکامی اش در سرنگون کردن جمهوری اسلامی ایران و متعاقبا رفتن به تبعید، خوش بینی نسبت به آن و قابلیت هایش را زیر علامت سؤال برد. در فرانسه، مسعود رجوی ماهیت سازمان را به کلی تغییر داد. در سال ۱۹۸۵، او مریم عضدانلو، همسر دستیار نزدیکش مهدی ابریشم چی و خواهر کوچکتر یک عضو ارشد سازمان مجاهدین خلق، را در یک پست جدید تحت عنوان همردیف مسئول اول منصوب کرد. رجوی همسر دوم خود، دختر رئیس جمهور سابق ایران و متحد رجوی ابوالحسن بنی صدر، را طلاق داد و اعلام نمود که مریم از شوهر خود طلاق گرفته و با وی ازدواج خواهد کرد. این اعمال مقدمه یک "انقلاب ایدئولوژیک" درونی شد.[۱]

رجوی ادعا نمود که انقلاب جدید آنان به منظور برجسته کردن نقش برابر زنان صورت گرفته است، ایده ای که برای جمهوری اسلامی ایران تهدیدآمیز است.[۲] اگرچه سازمان مجاهدین خلق زنان را تا حد مواضع رهبری ارتقاء داد، که یک بدعت مغایر با سنت جامعه ایران است، ولی ازدواج و متعاقبا بزرگنمائی نقش رهبری کننده مسعود رجوی شروع یک تغییر در سازمان به سمت یک فرقه کیش شخصیت را نیز بود. تغییرات اولیه شامل افزایش مطالعات اجباری، ترتیبات زندگی جمعی جبری، و اعمال کنترل بر اعضای گروه در تبعید در سراسر اروپا میشد. هدف ثانویه حذف اعضایی بود که کمتر متعهد بودند. این عمل البته به منظور حذف سازمان های معارض ایرانی متحد اجرا نشد، ولی این نتیجه را داد.

بعد از این که سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۹۸۶ به عراق نقل مکان نمود، رجوی ها ارتش آزادیبخش ملی را بوجود آوردند، که تقریبا شامل تمامی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در عراق میشد، و آنها از ساختار نظامی آن برای متمرکز نمودن کنترل خویش استفاده کردند. بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان، رجوی ها یک سری تغییرات در سیاست خود، که در ادامه بطور فزاینده ای یک سازمان درون گرا را به یک فرقه تبدیل نمود، اعمال نمودند. در حالی که رجوی به ندرت به شکست اعتراف میکند، او در سخنانش اشاره نمود که عملیات به اهداف خود بخاطر فقدان وفاداری کافی در میان بدنه سازمان جهت سرنگون کردن جمهوری اسلامی نرسید، و اعضا در عوض مجذوب علائق جنسی خود در نتیجه وابستگی به همسرانشان بوده اند. [۳] جهت اعمال یک دیسیپلین جدید "نظامی"، به اعضای بدنه دستور داده شد که نه تنها در جداسازی جنسی مستقر شوند بلکه همچنین همسران خود را طلاق داده، تجرد کامل اختیار کرده، و حتی ارتباط خود با دوستان و خانواده چه در داخل مقر های سازمان مجاهدین خلق و چه در خارج از آنرا قطع نمایند. عشق به رجوی ها می بایست جای عشق به همسر و خانواده را میگرفت. بعلاوه، رجوی ها از منابع مالی تأمین شده از جانب صدام جهت احداث اردوگاه های خودکفا که شامل مدرسه، کلینیک های درمانی، مراکز تعلیمی، و زندان (اغلب "مراکز بازآموزی" خوانده میشد) استفاده نمودند بطوری که جمعیت آنان احتیاج بسیار کمی برای ارتباط با جامعه پشت دیوارها داشت.

عملکرد تئوری فرقه در سازمان مجاهدین خلق

رهبران و هواداران سازمان مجاهدین خلق قویا فرقه بودن سازمان مجاهدین خلق را تکذیب میکنند. آنها اعضای سابق و منتقدین سازمان را متهم می سازند که یا مأموران ایران و یا فریب خورده آنان هستند. بهرصورت، مصاحبه با مقامات نظامی و غیر نظامی آمریکایی، اطلاعاتی که داوطلبانه از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در ARC بدست آمده است، و دیدار از اردوگاه اشرف مشخص می سازند که تکذیب سازمان قابل قبول نیست.

خصوصیات فرقه ای که در این پیوست تشریح شده اند بطور گسترده ای توسط اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و توسط دیدبان حقوق بشر گزارش گردیده اند.[۴] این مطلب، حداقل به میزانی، توسط مصاحبه با افسران JIATF در اشرف و توسط اطلاعاتی که داوطلبانه از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در ARC بدست آمده، تأیید شده اند.

رهبری خودکامه و کاریسماتیک

مسعود رجوی، خود و مریم را به عنوان رهبر و همردیف رهبر سازمان مجاهدین خلق (و، بطور گسترده تر، رهبری ایران) بصورت مادام العمر تعیین کرده است، اگر چه شورای ملی مقاومت اعلام نموده است که به محض بدست گرفتن حاکمیت در ایران انتخابات برگزار خواهد نمود. موضوع رهبری مادام العمر در شعار "ایران- رجوی، رجوی- ایران" سازمان مجاهدین خلق خود را نشان میدهد که از زمانی که سازمان مجاهدین خلق تغییر خود به سمت فرقه را آغاز نمود مورد استفاده قرار گرفته است. به همین ترتیب قدرت مطلق اعمال شده از جانب رجوی در عنوان رسمی او یعنی "امام حال" که از جانب اعضای سازمان مورد استفاده قرار میگیرد نشان داده میشود. [۵] کاراکتر خودمحوربین مسعود رجوی در رهبری نیز در تمایل وی به مقایسه ازدواج خود با ازدواج پیامبر محمد (ص) بارز میگردد. [۶] بعلاوه، مراسم عضویت در سازمان مجاهدین خلق شامل سوگند قول وفاداری به رجوی با دست گذاشتن بر قران می شود. تصاویر رجوی ها در تمامی ساختمان های سازمان مجاهدین خلق خودنمائی میکنند؛ پلاکاردهایی با تصاویر آنان در خیابان های اردوگاه اشرف آویزان شده اند. انتقاد به رهبری رجوی مجاز نیست. همانطور که "مجاهد" نشریه ارگان سازمان مجاهدین خلق اعلام نمود: " لازمه فهم این انقلاب عظیم . . . فهم و درک عمیق عظمت رهبری نوین ما، مسعود و مریم است. ایمان به آنان به معنی نشان دادن تبعیت ایدئولوژیکی و انقلابی از آنان می باشد". [۷]

در هر صورت، با شروع عملیات آزادی عراق، مسعود رجوی ناپدید شد. مشخص نیست که آیا او هنوز زنده است یا مخفی گردیده است. پلاکاردهایی مبنی بر بازگشت وی گهگاه در اردوگاه اشرف ظاهر میگردند، ولی مریم همچنان رهبر مرئی سازمان مجاهدین خلق بوده است.

استثمار ایدئولوژیکی شدید و ایزولاسیون

رهبری سازمان مجاهدین خلق از اعضا میخواهد تا ایدئولوژی سازمان را مورد مطالعه قرار دهند و در جلسات تلقین ذهنی، که از خصوصیت آن استفاده از ترکیب روش های تبلیغی و تهدیدی است، شرکت نمایند. اعضای گروه می بایست فیلم های سخنرانی های رجوی و راهپیمائی و تظاهرات خیابانی در سراسر اروپا را نگاه کنند. سازمان مجاهدین خلق برنامه های خود را از طریق رادیو و تلویزیون اش پخش میکند. رهبران سازمان به اعضای گروه فقط اجازه استفاده از این برنامه ها را میدهند و آنها تنها مجاز هستند گزارشات و بولتن های داخلی، مانند نشریه مجاهد و سایر متون تأیید شده را مطالعه نمایند. کسانی که این دستور را نقض کنند تنبیه میشوند. برای کاهش نمود مغزشویی، رهبران سازمان این عملکردهای محدود کننده را به عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی ایران یا به عنوان ضوابط مشخص شده در تئوری نظامی تشریح میکنند.

رسانه های وابسته به سازمان مجاهدین خلق با ایجاد یک حس ترس و پارانویا در اعضای سازمان در خصوص جهان خارج، خصوصا ایران و رژیم جمهوری اسلامی، بر ایزوله نمودن آنان افزوده اند. نشریات سازمان اغلب کسانی را که حمایت کافی از گروه نشان نداده یا کسانی که گروه را ترک میکنند مورد سرزنش قرار داده، آنان را دشمن، خائن، و "عوامل ایران" خطاب میکنند. [۸] اعضایی که تمایل به تماشای تلویزیون یا خواندن کتاب بصورتی که مورد تأیید رهبری نیست نشان بدهند اغلب به عنوان "مسئله دار" معرفی میگردند. بازدید از کتابخانه سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف ثابت کرد که هدف از ایجاد آن باز کردن اذهان نبوده است. بهرحال، با نصب تصاویر نویسندگان آمریکایی و اروپایی که مسیر مشجر منتهی به کتابخانه را مزین کرده اند، سازمان مجاهدین خلق میخواهد بازدید کنندگان را متقاعد سازد که آنان مشوق آزادی اندیشه می باشند.

کنترل جنسی

به عنوان بخشی از "انقلاب ایدئولوژیک"، طلاق های اجباری و تجرد از جانب رجوی ها جبرا اعمال گردیده است. طلاق اجباری زوج ها را موظف ساخت تا حلقه های ازدواج خود را در یک کاسه انداخته و عواطف خود نسبت به یکدیگر را محکوم نمایند. (بهرحال این قانون شامل ازدواج رجوی نشد و رهبران مجبور به تجرد نشدند). سازمان مجاهدین خلق این امر که این موارد خود جوش و داوطلبانه نبوده اند را تکذیب میکند و مدعی است که "واقعیت اینست که مجاهدین خلق در سرزمین کشوری که در آنجا . . . زندگی خانوادگی غیر ممکن است مستقر می باشند" و اینکه هر عضو سازمان مجاهدین خلق خود بدون هیچگونه اجبار تصمیم به "ترک زندگی خانوادگی" گرفته است. [۹] این تکذیب، خصوصا با در نظر گرفتن محدودیت های شدید اعمال شده از جانب سازمان مجاهدین خلق در خصوص جداسازی جنسی که بعدا توضیح داده خواهد شد، قابل قبول نیست. علاوه بر این، خانواده های عراقی با این اظهار نظر مطرح شده در خصوص زندگی خانوادگی در عراق حتی در دوران جنگ موافق نیستند.

ایزولاسیون عاطفی

علاوه بر ایزولاسیون جغرافیایی و ایدئولوژیکی، اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق قویا به لحاظ اجتماعی و عاطفی نیز، حتی در درون مراکز زندگی و تجمع خود، ایزوله هستند. بستگان و همسران سابق در مقر های مختلف مستقر می شوند و اجازه دیدار با یکدیگر را ندارند. قبل از اشغال عراق در سال ۱۹۹۱، بچه ها برای زندگی با ناپدری ها و نامادری ها، به این بهانه که آنان را از اشغال احتمالی حفظ نمایند، به اروپا فرستاده شدند، اگر چه برخی سالها بعد به عراق برگردانده شدند. دوستی نزدیک به عنوان "روابط لیبرالی" تلقی شده و شدیدا ممنوع می باشد. اعضا تنها میتوانند آزادانه با فرماندهان خود ارتباط داشته باشند، و اجازه فرمانده برای هرگونه ارتباط لازم است. خبرچینان صحبت های بین اعضا را مانیتور میکنند. در بسیاری از موارد، به خانواده اعضای سازمان مجاهدین خلق در ایران اطلاع داده شده است که بستگان آنها کشته شده یا مرده اند.

علیرغم ادعای سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت مبنی بر حمایت از برابری جنسی و قرار دادن زنان در نقش رهبری کننده، مردان و زنان در اردوگاه های سازمان به شدت جدا از هم نگاه داشته میشوند. استقرار بر اساس جداسازی جنسی صورت میگیرد، و در برخی ساختمان ها، خطوطی در وسط سالن های اجتماع ترسیم شده است که قسمت مردان را از قسمت زنان جدا میکند. مردان و زنان پائین تر از سطح رهبری از ارتباط با یکدیگر منع شده اند مگر اینکه در هر مورد مشخص اجازه رسمی دریافت کرده باشند. دست دادن دو جنس مخالف ممنوع است. حتی پمپ بنزین در اردوگاه اشرف ساعات مجزا برای استفاده مردان و زنان دارد.

فشار جمع به صورت شدید و تحقیر کننده

در سازمان مجاهدین خلق "نشست"های روزانه، هفتگی، و ماهانه برگزار میشود که شامل اعترافات جمعی اجباری به منظور زدودن افکار و رفتار غیر معمول است که تصور میرود وحدت گروهی را به خطر بیندازد. اعضای سازمان مجاهدین خلق می بایست افکار و حتی خواب شبانه، خصوصا افکار و تمایلات جنسی خود، همینطور مشاهدات در خصوص سایر اعضا، را بطور روزانه ثبت نمایند (البته مواردی که ممنوع هستند). آنها باید این گزارشات کتبی را به مسئولین خود بدهند. در خلال جلسات بزرگ، اعضا اغلب مجبور هستند گزارشات خود را با صدای بلند در جمع بخوانند و از خود انتقاد نمایند. اعضای سازمان مجاهدین خلق غالبا می بایست به افکار جنسی اعتراف نمایند. در حالتی که فرد گرفتار است، اگر این کار را انجام ندهد به عنوان دروغگو معرفی خواهد شد چرا که اعتقاد بر این است که چنین افکاری اجتناب ناپذیر می باشند.

جذب نیرو با فریب

سازمان مجاهدین خلق قبل از رفتن به تبعید بزرگترین گروه مخالف جمهوری اسلامی بود. سازمان از حمایت نسبی در میان جوانان و طبقه تحصیل کرده متوسط برخوردار بود. سازمان در اوج محبوبیت، میتوانست صدها هزار نفر را در زمانی کوتاه برای اعتراض به خیابان های شهرهای مختلف ایران بیاورد. اعضای آن زمان جذب اهداف، ایدئولوژی مارکسیست- اسلامی، و فرصت های زندگی در مقرهای آموزشی و برخورداری از مباحثات اجتماعی شدند. بهرحال، توان جذب نیرو بواسطه برخورد جمهوری اسلامی با اعضای سازمان مجاهدین خلق؛ عزیمت گروه از ایران، ابتدا به فرانسه و سپس به عراق؛ و اتحاد سازمان مجاهدین خلق با صدام، آغازگر جنگ نابود کننده ایران و عراق؛به میزان زیادی کاهش یافت.

در سال ۱۹۸۷، تقریبا ۷۰۰۰ عضو سازمان مجاهدین خلق در عراق بودند که شامل حدود ۸۰% کل اعضای در تبعید میشدند. [۱۰] برای اضافه کردن بر این تعداد، رهبری سازمان مجاهدین خلق روش های فریبکارانه متعددی را جهت جذب قشر های مختلف ایرانیان به کار گرفت. با کمک دولت صدام، به زندانیان جنگی ایرانی از جنگ ایران و عراق اعلام شد تا بین ماندن در اردوگاه های اسرا در عراق یا رفتن به اردوگاه های سازمان مجاهدین خلق که آنان در آنجا امکان بازگشت به ایران را خواهند داشت یکی را انتخاب نمایند. جهت جذب کسانی که در ایران زندگی میکردند، سازمان مجاهدین خلق خانواده های اعضا را بصورت غیر قانونی، جهت دیدار با بستگان خود در اردوگاه های سازمان در عراق، از کشور خارج کرده و سپس مانع بازگشت مجدد آنان میشد. سایرین قربانی فریب قاچاق انسان شدند: سازمان مجاهدین خلق با ترتیباتی مسیر ایرانیانی که با پرداخت به قاچاقچی از ایران خارج شده بودند را به سمت اردوگاه های سازمان در عراق منحرف میکرد و اجازه نمیداد به مقصد مورد نظر خود بروند.

سازمان مجاهدین خلق ، ایرانیان خارج از کشور– برای مثال، پناهندگان اقتصادی، افرادی که به دنبال کمک های خیریه ای بودند، و خانواده های اعضا در خارج – را نیز هدف قرار داده بود. بسیاری نه برای یافتن فرصت برای مبارزه با جمهوری اسلامی بلکه برای یافتن شغل همراه با حقوق، گرفتن ترجمه و کمک در روند درخواست های پناهندگی، دیدار آزاد با خانواده، یافتن فرصت های درمانی، و حتی ازدواج، فریبکارانه به داخل عراق کشانده شدند. [۱۱] تمامی افراد جذب شده از سال ۱۹۸۶ بصورت غیر قانونی به عراق برده شدند و سپس از آنان خواسته شده است تا مدارک هویتی خود را جهت "حفظ و نگهداری" تسلیم نمایند، که در عمل آنان را در مقر های سازمان به دام می انداختند.

این یافته ها مشخص می سازند که عضوگیری در سازمان مجاهدین خلق از سال ۱۹۸۶ واقعا داوطلبانه نبوده است و این افراد تحت اجبار در اردوگاه های سازمان در عراق نگاه داشته شده اند. در ماه ژوئن سال ۲۰۰۴، JIATF برآورد کرد که از جمعیت اردوگاه اشرف تنها ۵% قبل از انقلاب و ۲۵% در زمان انقلاب به سازمان پیوسته اند. یک بخش عمده (حدود ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ نفر) زندانیان جنگی بوده و ۴۵% بعد از رفتن سازمان به عراق در سال ۱۹۸۸ به اردوگاه اشرف برده شده اند. بنابراین، محتمل است که ۷۰% از جمعیت سازمان مجاهدین خلق با فریب جذب شده و خلاف میلشان در اردوگاه اشرف نگاه داشته میشوند.

کار اجباری و محرومیت از خواب

فرقه ها اغلب ساعات کار طولانی و کمبود خواب را به عنوان روشی برای خسته کردن اعضا و جلوگیری از اینکه آنان به چیزی به غیر از گروه فکر کنند تحمیل می نمایند. [۱۲] اعضای سازمان مجاهدین خلق اغلب ۱۶ تا ۱۷ ساعت در روز کار میکنند و چند ساعت محدود خواب شبانه ، بعلاوه یک ساعت چرت بعد از ظهر بیشتر ندارند. [۱۳] جهت حفظ این وضعیت، رهبری سازمان مجاهدین خلق پروژه های ساختمانی و زیباسازی و، تا قبل از عملیات آزادی عراق، تمرینات مستمر نظامی جهت "تولید کار" را اجباری ساخته بود. نتایج این کار در اردوگاه اشرف بارز است. ساخت و ساز در وسط بیابان، اردوگاه دارای خیابان های پوشیده از درخت و دارای تعدادی پارک، فواره، سالن های اجتماعات، و بناهای یادبود، بسیاری برای تجلیل از قربانیان سازمان می باشد.

تعدی فیزیکی، زندانی کردن، و عدم امکان خروج

اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ادعا میکنند که دائما در برابر عملکردهایی مانند موارد زیر تنبیهاتی به اجرا در می آمد:

• ابراز یا القای مخالفت با استراتژی سیاسی و نظامی سازمان مجاهدین خلق

• گوش دادن به ایستگاه های رادیوی خارجی

• اعلام نظرات سیاسی فردی به سایر اعضا

• عدم شرکت در نشست های اجباری

• انجام تماس تلفنی فردی

• اجتناب از شرکت در تمرینات نظامی

• اجتناب از شرکت در "طلاق ایدئولوژیکی" اجباری

• داشتن افکار جنسی

• برقراری ارتباط با دوستان و خانواده

• کشیدن سیگار

• درخواست خروج از سازمان

یافته های اخیر مشخص می سازند که تنبیه برای مخالفت با سیاست های سازمان مجاهدین خلق از فشار برای اقرار کتبی به عدم وفاداری تا زندانی کردن در محل های مخصوص در اردوگاه اشرف را شامل میشوند. اعضای سابق در خصوص شکنجه و حبس انفرادی طولانی مدت به عنوان تنبیه برای عدم وفاداری گزارش نموده اند.

جهت جلوگیری از خروج اعضای سازمان مجاهدین خلق از اردوگاه اشرف، تقریبا تمامی افراد سازمان مجبور بودند تا مدارک هویتی خود را جهت "حفظ و نگهداری" به سازمان تحویل دهند. سازمان مجاهدین خلق حالا ادعا میکند که این مدارک تا زمانی که در جریان بمباران نیروهای ائتلاف از بین رفتند بخوبی نگهداری شده بودند. اگر چه این گروه توسط صدام به عراق دعوت شده و اجازه استفاده از زمین به آنها داده شده است، اما سازمان مجاهدین خلق هرگز خواهان اقامت قانونی در عراق نبوده است. زمانی که افراد به کشور آورده می شدند، عمدا قواعد کشور عراق در خصوص دیدار یبگانگان یا مهاجرت اجرا نمیگردیدند. در سایه حمایت صدام، رهبری سازمان مجاهدین خلق آن زمان قادر بود اعضای نافرمان را نسبت به پیگرد قانونی در عراق بخاطر ورود و اقامت غیر قانونی تهدید نماید، که به این معنی بود که آنها چندین سال را در زندان های عراق گذرانده و سپس به ایران فرستاده خواهند شد، که البته به اعضا گفته شده بود که در آنجا مجددا مورد محاکمه قرار خواهند گرفت. با آوردن این اعضا به داخل عراق بصورت غیر قانونی و سپس مصادره مدارک هویتی آنان، سازمان مجاهدین خلق قادر بود آنان را به دام بیندازد. [۱۴]

نمونه های خودکشی

سازمان مجاهدین خلق خودکشی را تحسین میکند ولی، بر خلاف گروه های جهادیست، از این شیوه در حملات خود از سال ۱۹۸۱ استفاده ننموده است. تا قبل از متمرکز شدن آنان در سال ۲۰۰۳، تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق قرص سیانور در یک جلد چرمی که بدور گردن خود می بستند به همراه داشتند. به تروریست های سازمان مجاهدین خلق دستور داده شده بود تا سیانور خود را اگر در جریان مأموریت دستگیر شدند ببلعند. مسعود رجوی ظاهرا تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق را "شهدای زنده" نامیده بود، و خودسوزی معمول ترین نوع خودکشی در سازمان است. برای مثال، در سال ۲۰۰۳، تقریبا ۱۰ خودسوزی (که موجب کشته شدن دو نفر شد) در اعتراض به دستگیری مریم رجوی در پاریس صورت گرفت. سازمان مجاهدین خلق همچنین از تهدید به خودسوزی به عنوان یک ابزار در مذاکره با JIATF، با کاوش گران انگلیسی، و با فرانسه استفاده نموده است. اعضای سابق اشاره میکنند که یک تعداد از اعضای سازمان مجاهدین خلق نیز بخاطر اینکه از خروج آنان از سازمان جلوگیری میشد اقدام به خودسوزی کردند و دلیل مرگ اعضای نافرمان که در زیر شکنجه کشته شده بودند نیز خودکشی اعلام گردیده بود.

تکذیب تمایلات فرقه ای

سازمان مجاهدین خلق و توجیه گران آن اینکه سازمان یک فرقه باشد را رد میکنند، در عوض آنان مدعی هستند که این "یک سازمان عمیقا دموکراتیک است که تمامی اصول هدایتی آن در رفراندوم و بحث تا رسیدن به اجماع کامل تصمیم گیری میشود". [۱۵] سازمان مجاهدین خلق به انجام برخی عملکردها اعتراف میکند – ولی آنان را به عنوان ضرورت های عملیات نظامی مؤثر توجیه میکند و مدعی است که این اعمال بصورت داوطلبانه از جانب اعضا پذیرفته شده اند. بهرحال، سازمان مجاهدین خلق بسیاری از عملکردهای دیگر خود که از جانب اعضای سابق مطرح گردیده اند، از قبیل روش های القای فکری شدید مانند "بازسازی فکری" (که در عامه به مغزشویی مشهور است) [۱۶] و محدود کردن گزینه های خروج، را تکذیب میکند.

همانند تمامی انتقاداتی که متوجه گروه است، سازمان مجاهدین خلق تبلیغات جمهوری اسلامی ایران را دلیل معرفی اش به عنوان یک فرقه می داند. قطعا، جمهوری اسلامی ایران خواهان تخریب وجهه سازمان مجاهدین خلق است، و این شامل تبلیغ روی خصوصیات فرقه ای سازمان نیز میشود. منطقی است که پذیرفته شود که برخی اتهامات جمهوری اسلامی دقیق نباشند. ولی این واقعیت که جمهوری اسلامی خواهان تخریب وجهه سازمان مجاهدین خلق است به این معنی نیست که تمامی انتقادات مطرح شده خود بخود غیرقابل اتکا باشند.

کارزار جمهوری اسلامی ایران طبعا جهت تضعیف حمایت از سازمان در ایران صورت میگیرد. اگر چه در حال حاضر امکان یک نظرسنجی علمی از ایرانیان جهت دریافت نظرشان در خصوص سازمان مجاهدین خلق وجود ندارد – و در غیاب ارتباطات دیپلماتیک یا فرهنگی، اطلاعات بدست آمده در خصوص نظرات ایرانیان فوق العاده محدود است – شواهد غیر قابل اتکا بیانگر اینست که خصوصیات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق محبوبیت این سازمان را از سال ۱۹۸۱ کاهش داده است. [۱۷] یک خبرنگار آمریکایی گزارش میکند که ایرانیانی که وی با آنان مصاحبه کرده است سازمان مجاهدین خلق را مانند خمر سرخ و فرقه داویدیان در ویکو در تگزاس میدانند، که این مقایسه ها همچنین از جانب مقامات فعلی و سابق آمریکا نیز صورت گرفته است. [۱۸] البته، همانطور که قبلا اشاره رفت، تصمیم سازمان مجاهدین خلق جهت اتحاد با صدام علیه جمهوری اسلامی و کشتن مدافعان ایرانی در جریان جنگ وحشتناک ایران و عراق به میزان زیادی حمایت سازمان در ایران را تخریب کرده است. اگرچه سازمان مجاهدین خلق مکررا مدعی شده است که با نفوذترین گروه اپوزیسیون در کشور است، اما در واقعیت به نظر میرسد که این گروه معارض که زمانی نقش برجسته ای داشته است حالا تنها میتواند مدعی باشد که خیلی سازمانیافته و دارای امکانات مالی بسیار (اگرچه از طرق غیر قانونی) است. در واقع، بسیاری از ایرانیان به مسئله اینطور مینگرند که، از زمانی که سازمان مجاهدین خلق به عراق نقل مکان نمود، این گروه تنها طرف ایرانی است که محبوبیت کمتری از خود نظام جمهوری اسلامی دارد.

[۱] نوشته Bruck سال ۲۰۰۶.

[۲] عجیب است که مریم نام فامیل همسر دوم خود را اختیار نمود که یک عملکرد غربی است تا اینکه یک عملکرد ایرانی باشد.

[۳] نوشته Banisadr سال ۲۰۰۴ صفحات ۳۰۶ تا ۳۱۲.

[۴] برای مثال، به نوشته Singleton سال ۲۰۰۳؛ نوشته Banisadr سال ۲۰۰۴؛ مقالات Iran-Interlink بدون تاریخ و همینطور سال ۲۰۰۸؛ و جزوه دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۵ مراجعه شود. برای مطالعه در خصوص خصوصیات خاص فرقه ها به عنوان نمونه به نوشته Bale سال ۲۰۰۱؛ نوشته Lalich سال ۲۰۰۴؛ و نوشته Lalich and Langone بدون تاریخ مراجعه شود.

[۵] عنوان "امام حال" مشابه "امام زمان" می باشد که نامی است که شیعیان برای منجی غایب متعالی خود مورد استفاده قرار میدهند (نوشته Abrahamian سال ۱۹۹۲ صفحه ۲۶۰).

[۶] زمانی که مسعود رجوی ازدواج خود با مریم عضدانلو را اعلام نمود، وی مدعی شد که پیامبر محمد (ص) عامدا موضوع بحث انگیز مشابهی را زمانی که با همسر مطلقه پسر خوانده خود ازدواج نمود بوجود آورد (نوشته Abrahamian سال ۱۹۹۲ صفحه ۲۵۲).

[۷] نشریه مجاهد، شماره ۲۴۲، ۱۲ آوریل ۱۹۸۵، نقل قول شده در گزارش دیدبان حقوق بشر سال ۲۰۰۵ صفحه ۹.

[۸] البته، جمهوری اسلامی اقدام به نفوذ در درون سازمان مجاهدین خلق کرده، و برخی اعضای سابق ممکن است در حال حاضر برای جمهوری اسلامی کار کنند.

[۹] نوشته Waldman سال ۱۹۹۴؛ نوشته Whenwell سال ۲۰۰۷؛ مصاحبه با نماینده سابق شورای ملی مقاومت علیرضا جعفرزاده، ژوئن ۲۰۰۸.

[۱۰] نوشته Abrahamian سال ۱۹۹۲، صفحه ۲۵۰.

[۱۱] برای مثال، مأموران سازمان مجاهدین خلق به پناه جویان ایرانی در خروجی سفارتخانه ها در کشورهایی همچون ترکیه و امارات متحده عربی مراجعه میکردند. آنان بدون آشکار کردن وابستگی خود به سازمان مجاهدین خلق پیشنهاد کمک برای دریافت پناهندگی در کشورهای اروپای غربی را میدادند. در این موارد، به فرد مربوطه یک شماره تلفن داده میشد تا تماس بگیرد، که معمولا آنطرف خط یک نماینده سازمان مجاهدین خلق بود که فرد را متقاعد میکرد که بعد از گذراندن چند ماه در عراق که در خلال آن وی آزادی عمل و محل زندگی در میان افرادی با روابط دوستانه و حتی شغل و امکان اختیار همسر نیز خواهد داشت، پناهندگی خود را دریافت خواهد نمود.

[۱۲] برای مثال به مطلب تحقیقی فدراسیون ملی کار نوشته Tourish and Wohlforth سال ۲۰۰۰ صفحه ۱۹۸ مراجعه کنید.

[۱۳] مصاحبه با مقامات وزارت خارجه و نیز اطلاعات بدست آمده داوطلبانه از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در ARC در اکتبر ۲۰۰۷.

[۱۴] جزوه دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۵، این عملکردها را با جزئیات تشریح می نماید. سازمان مجاهدین خلق در تکذیبیه ای به نوشته یک گروه هوادار این موارد را رد کرده است (دوستان ایران آزاد نوشته Brie and Casaca سال ۲۰۰۵). بهرحال، اعضای سابق در ACR با دیدبان حقوق بشر در خصوص این یافته ها همکاری نمودند. همانطور که در فصل چهارم بحث شد، سازمان مجاهدین خلق سیاست خروج خود را مختصری بعد از تمرکز در اردوگاه اشرف تغییر داد.

[۱۵] نوشته Waldman سال ۱۹۹۴.

[۱۶] واژه های "بازسازی فکری" و "مغزشویی" بیانگر انجام یک پروسه روانی است که ترکیب فکری فرد را در واکنش به یک سری انگیزش های خاص تغییر میدهد.

[۱۷] فقدان ارتباطات گسترده منجر به درک ضعیف از ایران نه تنها در ایالات متحده بلکه در تمامی کشورهای غربی شده است. برای کمک به فائق آمدن بر این مشکل، در سال ۲۰۰۹، انستیتوی RAND اقدام به چاپ "درک ایران" (نوشته Green, Wehrey, and Wolf در سال ۲۰۰۹) نمود، که یک جزوه جامع و مفید در خصوص اهداف جمهوری اسلامی برای سیاست گذاران آمریکایی است. به عنوان کمک به درک ایران امروز، تحلیل های موجود از جمهوری اسلامی ارتقا داده شده و مهمتر از همه، از مختصصان غیر آمریکایی که میتوانند یک دیدگاه متفاوت برای نگرش به سیستم ایرانی ظاهرا مبهم ارائه کنند استفاده شده است.

[۱۸] نوشته Slavin سال ۲۰۰۷.