صبر بر شهادت
محمدجواد به معنای واقعی آرزوی شهادت داشت و نه تنها برای خوش، بلکه برای تمامی افرادی که او را میشناختند، مسلم شده بود که او به شهادت میرسد. تمام اقوام میگفتند که محمدجواد راه خود را انتخاب کرده است و شهید میشود.
وقتی صحبت از شهادت میکرد و من شکایت میکردم، همیشه برایم این بیت شعر را میخواند: «شیون نکن مادر از مرگ خون بارم/ همچون لیلا بر علی اکبر صبرکن صبرکن»
مادر شهید محمدجواد هوشیاری
به جرم خدمت
تروریستهای حرکهالنضال از آل سعود پول میگرفتند، تا چنین جنایاتی را انجام دهند. قصدشان شورش در شهر اهواز بود. آل سعود اینطور به تروریستها القا کرده بود: «مردم اهواز عربزبان هستند و شما نباید بگذارید فارسیزبانها بر شما حکومت کنند. پرچم ایران با شما متفاوت است.»
من با تروریستهای حرکهالنضال پس از این فاجعه مواجه شدم و به آنها گفتم چطور توانستید چنین جنایاتی را انجام دهید؟ 40نفر از مردم بیگناه خوزستان را به شهادت رساندید. رو به من کرد و گفت: «گناهتان این بود که به مردم فارسیزبان خدمت میکردید!»
جانباز طارق دحیماوی
دستگیر مستمندان بود
عبدالحسین از کودکی بسیار مظلوم و مهربان بود. اوایل انقلاب برای گرفتن نفت باید در صف میایستادیم. چندبار دیدم عبدالحسین در صف میایستد؛ ولی وقتی به خانه میآمد، دست خالی بود. از او پرسیدم نفتها را چه میکنی؟ گفت: «به جای افراد پیر در صف میایستم و بعد نفتها را به خانههایشان میبرم.»
برادر شهید عبدالحسین نوریان