ایجاد رعب و وحشت در میان مردم با استفاده از جنایات وحشیانه و ضد بشری ساز و کار تمامی گروههای تروریستی از منافقین گرفته تا داعش و دیگر گروهکها میباشد. زندهسوزی انسانها تنها مختص داعش نیست بلکه منافقین سالها قبل از داعش در چنین روزی دست به این کار پلید زدند. در ادامه این مطلب زندگینامه و شرح شهادت حجت الاسلام محمد سالم هوسی (خراسانی) را میخوانید که منافقین در 33 سال پیش وی و همراهانش را در آتش خصم و کینه خود به شهادت رساندند. زنده سوزاندن افراد در آتش که این روزها داعش به عنوان آخرین حربه و ابزار تبلیغاتی خود برای ایجاد ترس و وحشت در میان مردم از آن استفاده می کند سالها پیش توسط گروهک تروریستی دیگری به نام منافقین در داخل مرزهای جمهوریاسلامی ایران از آن استفاده شده است .
شهید محمد سالم هوسی (خراسانی)، در اول آبان ماه سال ۱۳۳۵،در جوار بارگاه امام رضاعلیه السلام در مشهد مقدس، چشم به جهان هستی گشود.
مریم خادم، مادرشهید، نقل میکند: «در دوران ستمشاهی با آن که شوهرم طاقتفرساترین کارهای کشاورزی را با ابتداییترین ابزار زراعی انجام میداد، و فقر امانمان را بریده بود. و رژیم شاه هم با همدستی سرمایهداران و زمینخواران هزاران کشاورز را آواره و دسترنج آنان را تصاحب کرده بود. شرایط سخت زندگی و فقدان امکانات درمانی در روستاها باعث شد تا همهی فرزندانم قبل از رسیدن به سن چهار سالگی بمیرند. محمد بعد از مهاجرت من و شوهرم به شهر مشهد، در شب تولد حضرت زهرا سلام الله علیها به دنیا آمد. در زمان کودکی به بیماری صعبالعلاجی مبتلا شد که با دوا و درمان خوب شد.
محمد فوقالعاده زیرک و باهوش بود. ۶ ساله بود که پسر عمویش قرآن خواندن را به او یاد داد. در کلاس، درس را فرامیگرفت. نیازی به مطالعه در خانه نداشت. از ۹ سالگی به مسجد میرفت. در همان سن و سال بود که اذانگو و مکبّر مسجد شد. او فردی با ایمان بود. هر صبح بعد از نماز، قرآن را تلاوت میکرد و گاهی نماز شب میخواند. محمد دورهی ابتدایی را در دبستان البرز سپری کرد.
از چهارده سالگی نوحه و نماز میخواند و روزه میگرفت. رسالهی امام را مطالعه میکرد. او خیلی مهربان بود و به پدر و مادرش محبّت میکرد. محمّد دوران متوسطه را در مدرسهی دانش بزرگنیا و مولوی سپری کرد. دیپلمش را در رشتهی ریاضی گرفت. و بلافاصله به علت علاقهی فراوان به فراگیری علوم اسلامی، در اوایل سال ۱۳۵۲ وارد حوزهی علمیه شد.
روحانی شهید؛ محمد سالم هوسی علوم مقدماتی و ادبیات عرب را در مدرسهی استاد موسوینژاد آغاز کرد و منطق و علوم بلاغت را نزد استاد صالحی و سطوح عالی فقه و اصول را نزد آیات عظام واعظ طبسی، فقیه سبزواری و سایر اساتید حوزهی علمیه ادامه داد.
هنوز درس طلبگی را تمام نکرده بود که به منبر میرفت. توانایی سخنرانی و تبلیغ اسلام را داشت.از سال ۱۳۵۲ با انقلاب و امام آشنا شد. عکس امام را داشت، با شرکت در جلسات شهید هاشمی نژاد سطح آگاهیاش نسبت به رژیم پهلوی و دستنشاندگان شرق و غرب بالا رفت.
به دعای کمیل، ندبه و سایر ادعیه، علاقهی خاصی داشت. او به تبلیغ و نشر احکام الهی عشق میورزید، قبل از شروع تظاهرات، شبها به مسجد میرفت و به مردم دربارهی امام و انقلاب آگاهی میداد. او داخل اتوبوس و گاهی خیابان را تبدیل به مجلس وعظ میکرد»
برادرش، حسین سالم هوسی، میگوید: «سال ۱۳۵۴-۱۳۵۳، که هنوز مردم با نام امام آشنا نبودند، او به امام اظهار علاقه میکرد. در جلساتی که آیة الله خامنهای در مشهد تشکیل میداد، شرکت میکرد. و در درگیریهای خیابانی و در تمام صحنهها حضور داشت. و در شوراهای محلی فعالیت میکرد. او نسبت به فراگیری علوم قرآنی استعداد خوبی داشت. در زمینهی قرآن، موضوعی کار میکرد و در این کار تا حدی موفق شد. ولی اشتغال بسیار او مانع شد که کارش را تمام کند.۱۷
و دوستش نیز بیان میکند: «رفتار و حرکات محمد حساب شده بود. برای هر رفتارش دلیلی داشت. در سالهای ۱۳۵۵- ۱۳۵۳ با هم در مسجد، مجالس مذهبی تشکیل میدادیم، در زمستان ۱۳۵۵ هر شب بعد از افطار حرم میرفتیم و تا سحر آنجا میماندیم. صبح جمعه هم به دعای ندبه میرفتیم. در فضای بستهی آن زمان، محمد فعالیتهای سیاسی داشت و در منزلی که اجاره کرده بود، با اجازهی صاحبخانه، صحبتهای امام را به دیگران منتقل میکرد. در مواردی که حق را ناحق میکردند ناراحت میشد.۱۸
روحانی شهید؛ محمد سالم هوسی یکی از مخالفان سرسخت گروههای ملحد بود
در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۶، ساواک که از فعالیتهای انقلابی او آگاه شده بود، او را دستگیر و روانهی زندان کرد که با پرداخت جریمه آزاد شد. محمّد معتقد به مبارزهی تشکیلاتی علیه رژیم شاه بود. به همین دلیل گروهی را برای مطالعه و شناخت مبانی و اصول مکتب اسلام و برخورد با حکومت پهلوی، و به ویژه صهیونیست تشکیل داد. هنوز از عمر این گروه چیزی نگذشته بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
محمد طبع شعر داشت. او دربارهی ورود امام به مناسبت دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۵۷، شعری سرود با این مضامین:
طبیب روح مردم شد هویدا این زمان یا رب
که گویی از پس ابری یکی قرص قمر آمد.
از آیات الهی همه دل ها مهیا شد
بگوید خیر مقدمها به آن که از سفر آمد۲۱
بیا که شام ظلمت را سحر آمد
زباد صبحدم ناگه خبر آمد
گلی بس دل ربا دل جو میان خرمنی از گل
نسیم عنبرین گفتا ثمر آمد ثمر آمد.
وقتی امام به ایران آمد، محمد پول نداشت که به دیدن امام برود. ساعتش را گرو گذاشت تا به دیدن امام برود.
روحانی شهید؛ محمد سالم هوسی پس از پیروزی انقلاب به سازمان تبلیغات اسلامی رفت و از آنجا به جهادسازندگی کرج معرفی شد.
محمد به مطالعه علاقهمند بود. گاه تا نیمههای شب به مطالعه و تحقیق مشغول بود. او در یک تابستان تمام شب تا صبح مطالعه میکرد و هیچ وقت از مطالعه خسته نمیشد. و این شعر را گاهی زیر لب زمزمه میکرد:
نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد
ترا گر خواب میگیرد، نه صاحب درد و مشتاقی
محمد پیوسته لبخند بر لب داشت. علاقهی زیادی به امام زمان عجّل الله فرجه داشت. به طوری که دفاتر درسی و نوشتههایش مزین به نام حضرت مهدی بود.
بزرگ ترین آرزویش شهادت بود. او اهل تبلیغ بود و همه جا حضور داشت. صحبتهایش چه در محراب و چه در کلاس برای همه قابل فهم بود. ساده نظراتش را ابراز میکرد، در زمینهی سیاسی، اجتماعی اطلاعات خوبی داشت، مقلد و رهرو راه امام بود. در واقع در شخصیت امام ذوب شده بود. میگفت امام جانشین امام زمان عجّل الله فرجه است و پیروی ما از امر آن بزرگوار واجب است. امام را به عنوان یک الگوی کامل قبول داشت.
شب قبل از شهادتش، طبق اظهار شاهدان، تا پاسی از شب مشغول تکمیل دفترچههای توزیع عادلانهی کالا بود، که در این جهت برادران دیگر از جمله مرتضی یزدی در این راه او را همراهی میکردند. آن شب با مرتضی پیمان میبندد تا مرز شهادت نبرد خود را علیه کارشکنان ادامه دهد.
آن شب را در مسجد میخوابند. صبح وقتی از او میپرسند چرا رفتارت با روزهای قبل فرق کرده؟ میگوید: همین قدر به شما بگویم که من شب قبل مهمان امام حسین(ع) بودم.»
بنابراین صبح روز یکشنبه بیست و سوم اسفند ماه سال ۱۳۶۰، بنا به یک دعوت تلفنی ساختگی که ادعای فرمانداری تهران داشتند، به فرمانداری تهران دعوت شدند. محمد با دو تن از دوستان مرتضی و جواد، عازم میشوند ولی قبل از رسیدن به فرمانداری، در فرعی هشتم استرآبادی چهلستون «یوسفآباد»، در ساعت ۸:۴۵ منافقین با سوء استفاده از لباس مقدس پاسداری، ابتدا اتومبیلشان را متوقف کرده و پس از گرفتن کارت شناسایی، آنان را به رگبار میبندند. و سپس جنازهی پاک و مطهرشان را با نارنجک آتشزا به آتش میکشند.
پیکرپاک روحانی شهید؛ محمد سالم هوسی ابتدا در کرج تشییع شد. و بعد به مشهد مقدس انتقال یافت و در مشهد نیز تشییع شد و در بهشت رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.