شهید دکتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷هجری شمسی در خانوادهای متدین و روحانی در شهر رزن دیده به جهان گشود. پدر وی مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود. محمد مفتح در چنین خانواده روحانی مراحل رشد خود را طی کرد. سپس محمد در سایه تربیت فقیهی عارف قرار گرفت و حضرت آیتا..العظمی ملاعلیآخوند همدانی جرعههایی از چشمه اندیشه ناب را در کام شهید مفتح ریخت و پس از آن از اساتید دیگری از جمله آیت الله مرعشی نجفی، شیخ انصاری، علامه طباطبایی و امام خمینی بهره گرفت.
با پیروزی انقلاباسلامی فعالیتهای دکتر مفتح خاتمه نیافت بلکه وی در ابعاد گوناگون صادقانه و با جدیت خاصی در سنگرهای مختلف حضور یافت. او در حالیکه عضو فعال و پرتلاش و موثر شورای انقلاباسلامی بود ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را نیز عهدهدار بود و برای تغییر نظام آموزشی و هماهنگ کردن آن با انقلاب کوشش زایدالوصفی به خرج داد. او در سالگرد شهادت آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی(ره) اولین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را برگزار کرد.
اما سرانجام در صبح روز سهشنبه ۲۷آذر۱۳۵۸، هنگامی که دکتر مفتح میخواست وارد دانشکده الهیات شود، مورد هجوم گلولههای سه تروریست از گروهک فرقان قرار میگیرد. دکتر به سبب شدت جراحات ۴ گلوله که به قسمت های سر، کتف، دست و زانو شلیک شده بود نقش بر زمین میگردد. دانشجویان ایشان را به بیمارستان منتقل میکنند؛ اما تلاش تیم پزشکی هم سودی نمیبخشد و در ساعت دوازده همین روز، دکتر مفتح به آرزوی دیرین خود که شهادت بود میرسد. پیکر پاک شهید مفتح پس از تشییع در تهران به قم انتقال یافت و به همراه دو پاسدار شهیدش «اصغر نعمتی» و «جواد بهمنی» در صحن حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
سیره شهید مفتح
سادهزیستی
از تشریفات و امکانات رفاهی که خیلی از افراد جامعه به دلیل شرایط خاصی از آن محروم بودند دوری می جست. در تلاش بود تا روح پاک و زیبایش را با این امور دنیوی آزرده نسازد. عادت داشت با نهایت سادگی و بی آلایشی و فروتنی همچون سایر اقشار جامعه آن روزگار باشد .
تمام تلاش و کوشش این بود که شخصا لوازم منزل را خریداری کند. با ماشین فرسوده ای که داشت رفت و آمد می کرد.
هنگامی که شرایط خاصی را به منظور مسائل امنیتی و اوضاع آشفته ناشی از ترورها برای ایشان پدید آوردند، انزجار خود را از این وضع اعلام کرد و گفت: «این امور با روح طلبگی من که از آغاز زندگی با آن تربیت شده ام منافات دارد.» به دلیل اینکه اتومبیل ویژهای برای تقویت امنیت آن شهید به ایشان دادند، گفت: «کاملا در آن محبوس هستم والله برایم هیچ لذتی ندارد.»
تداعی کننده سیره اهل بیت
شهید مفتح به خاطر رشد و نمو در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام علاوه بر دارا بودن فضلیت و کمالات علمی گسترده، دارای فضیلت های اخلاقی ویژه و خاصی بود. این کمالات زبانزد عام و خاص بود به گونه ای که رفتارش با اهل خانه، دوستان، همکاران، شاگردان و افرادی که با وی از نزدیک مراوده داشتند، سیره اهل بیت علیهم السلام و بزرگان علم و عمل را در ذهن ها تداعی میکرد.
دغدغه مندی فرهنگی
ایشان از اوایل جوانی و دوران رشد و بلوغ فکری با پرهیزگاری، دلسوزی و پشتکار فراوان در جهت صیانت از ارزش های اسلامی و تقویت جنبه های معنوی افراد جامعه از هیچ گونه کوششی دریغ فروگذار نبود.
ایشان هیچگاه برای جلب رضایت فرد یا گروهی، هیچ یک از برنامههای اسلامی را از دست نمی داد و حاضر نبود به خاطر آنها با شخص یا اشخاصی معامله کند، او مواظب بود وظیفه اش را به جهت ناراحتی عدهای رها نکند.
ارثي از امام علي
شاگردانی را شناسایی میکرد که به لحاظ بضاعت مالی در تنگنا و مضیقه بودند. او به روش هایی کاملا محرمانه که شخصیت شاگردانش تحقیر و مخدوش نگردد، در حد توان و وسع مالی نسبت به رفع گرفتاری های مالی آنان مبادرت میکرد.
مباحث فلسفی را در سطحی عالی برای شاگردان مطرح میکرد؛ اما در پیچ و خم برهانهای خشک حکمت و تخصص دانشگاهی محصور نشد. او به سازندگی روح و روان از طریق ذکر، دعا، عبادت، انجام نوافل و زیارت معصومین علیهم السلام و امامزادگان توجه داشت.
او دعا را یکی از سرمایه های ارزنده و از حقایق مسلم اسلام و قرآن میدانست. عشق و ارادت قلبی او به اهل بیت عصمت و طهارت از معرفتی بسیار والا و عمیق نشأت می گرفت. ارتباط قلبی با این بزرگان را وسیلهای برای جلب و جذب معنویت قلمداد می کرد.
گروهک فرقان اسلام منهای روحانیت
در جریان نهضت امام خمینی(ره) احزاب و گروههای رقیبی نیز با حکومت پهلوی مبارزه میکردند. شاخصترین آنها مارکسیستها با سردمداری حزب توده و بعدها فدائیان خلق بودند. آنان مارکسیسم را علم مبارزه میدانستند و اعتقاد داشتند که تمامی انقلابهای جهان نشأتگرفته از تئوریهای مارکسیستی است. از طرفی دیگر گروهی از روشنفکران که تحت تأثیر برخی متفکران به «اسلام منهای روحانیت» رسیده بودند، در پی تلفیق عناصری از مارکسیسم با اسلام برآمدند تا ضمن حفظ ظاهری اعتقادات خود از روشهای مارکسیستی نیز در مبارزه با رژیم بهره جویند. این دسته از روشنفکران با تفاسیر سمبلیک از قرآن و حدیث، سعی در سازگار کردن تعالیم اسلامی و شرع مبین با یافتههای اندیشمندان غربی داشتند.
گروه فرقان یکی از گروههای این جریان بود که توسط طلبهای جوان به نام اکبر گودرزی بنیانگذاری شد. این گروه مروج شعار اسلام منهای روحانیت بود و روحانیت اصیل شیعی را نهاد تزویر در سنت اسلامی میدانست. گروهک فرقان پس از پیروزی انقلاب، تلاش خود را برای از بین بردن روحانیون سرشناس و رهبران انقلاب در سال ۱۳۵۸ آغاز کرد. به این ترتیب این گروهک ترور کردن و به شهادت رساندن برخی از علما و اندیشمندان اسلامی از جمله شهید دکتر مفتح را در کارنامه ننگین خود به ثبت رسانید.