گروه رجوي و پيوند با حزب بعث عراق(6)

Sadam Rajavi

هادي شمس حائري عضو سابق شوراي مركزي سازمان كه خود تا سال 1370 در عراق با تشكيلات همكاري مي كرد ، درباره حضور مسعود رجوي در عراق و تغيير استراتژي سازمان چنين نوشته است :

" در سال 1365 به دليل پاره اي مسائل كه بر ما معلوم نيست و آن طور كه مجاهدين مي گويند در يك معامله پنهاني بين فرانسه و رژيم جمهوري اسلامي ، رجوي از فرانسه اخراج و به عراق عزيمت مي كند . رجوي در درون روابط ادعا كرد كه از مدت ها قبل قصد داشته كه به عراق بيايد . (رجوي چند روز پس از ورودش به عراق از محل اقامتش در بغداد طي يك مكالمه تلفني به نگارنده گفت كه من مدت ها پيش مي خواستم به عراق بيايم ، اما شرايط اجازه نمي داد .)

اما در روابط بيروني چنين وانمود مي كرد كه دولت فرانسه در اثر زد و بندهاي امپرياليستي و توطئه چريك هاي فدايي خلق ، او را اخراج نموده و ناگزير گشته به عراق بيايد . با آمدن رجوي به عراق كه از روي ناچاري و اجبار بود ، بار ديگر ماشين تحليل سازمان به كار افتاد و طي نشست هاي متعدد اين پرواز را پرواز سرنوشت ساز و نقطه عطف پر خير و بركت براي مقاومت ايران برآورد كردند و گفتند : " با آمدن رهبري به عراق ما اكنون در فاز سرنگوني جمهوري اسلامي قرار گرفته ايم .... "

پس از چند ماه گفتند كه : " سازمان به اين نتيجه رسيده كه جنگ چريك شهري و فرماندهي از پشت خط تلفن ، راست روي بوده و جوابگوي به ميدان كشيدن عنصر اجتماعي و سرنگوني نيست و به منزله عبور از سوراخ سوزن است و حالت ميكرو دارد .... با آمدن " برادر " به عراق اوضاع دگرگون شده و ما در آستانه حاكميت قرار گرفته ايم و لذا عمليات نظامي هم بايد متناسب با اين مرحله ، يعني ماكرو باشد .

از طرف ديگر ما تا به حال از فرصت جنگ ايران و عراق آنچنان كه بايد و شايد استفاده نكرده ايم و به آن بهاي كافي نداده ايم . در صورتي كه چنين موهبتي در كنار ما وجود دارد و ما مي توانيم جنگ جبهه اي را با رژيم شروع كنيم .... "

در اثبات و درستي خط تشكيل ارتش و اندر مزايا و بركات و ترديد ناپذيري آنچنان با شور و شوق و خوش باوري سخن مي گفتند كه گويا اين آدم هاي آنها نبودند كه در مورد خط و خطوط قبلي هم با همين اصرار و پافشاري آنها را درست ترين مي خواندند . "(1)

در گزارش وزارت امور خارجه آمريكا درباره سازمان كه در سال 1994 (1373) انتشار يافت ، ماجراي رفتن رجوي به عراق براي همكاري نظامي مستقيم با ارتش صدام اينگونه تشريح شد :

" در ژوئن سال 1986 (1365) فرانسه رجوي را طبق آنچه رسانه ها حدس مي زدند معامله اي با دولت ايران باشد ، مجبور به ترك آن كشور ساخت . طبق اين گزارشات سفر رجوي بهايي بود كه فرانسه براي آزادي گروگان هاي فرانسوي در لبنان پرداخت . سازمان مجاهدين خلق اين اخراج را به عنوان پرواز تاريخ ساز رجوي براي صلح و آزادي جلوه دادند . "

وكيل سابق رجوي كه يك حقوقدان ايراني مقيم فرانسه بود (2) اين حركت را چنين بيان مي دارد :

" وقتي رجوي به فرانسه آمد ، او و هوادارانش به سرعت با كمبود پول مواجه شدند . دولت عراق به وي پيشنهاد حمايت داد و آنان پذيرفتند . در دراز مدت آنان به عوامل رژيم عراق مبدل گشتند و بيشتر اعتبار خود را در ايران از دست دادند . "

پژوهشگر نظامي " آنتوني كوردزمن " تجزيه و تحليل ديگري را ارائه داد : " نتيجه نهايي اقدام فرانسه در هر حال دادن امكان دسترسي بسيار بيشتر رجوي به تسليحات ، امكانات آموزش در نزديكي مرز و منابع مالي بيشتري بود . "

طبق گزارشات مطبوعات بيش از هزار عضو مجاهدين در استقرار رجوي در بغداد به وي پيوستند . عراقي ها نيز براي دهن كجي به دولت ايران ، از او در مراسمي كه معمولاً در مورد رهبر يك دولت صورت مي گرفت استقبال نمودند ....

براي انجام عمليات نظامي كه ميزان تهديد آن براي ايران به طرز مضحكي با " پشه " مقايسه شده است ، مجاهدين اتحاد جانبدارانه اي با عراق تحت حاكميت صدام حسين به پيش برده ، ارتش آزاديبخش ملي مجاهدين كه به لحاظ پول ، تسليحات ، پايگاه (تقريباً 5 پايگاه و اجازه وارد آوردن ضربه) به صدام متكي بود ، به ابزاري در جنگ عراق با ايران مبدل گشت . (3)

سازمان هم در پاسخ به بيانيه وزارت خارجه آمريكا با تأكيد بر ناگزير بودن انتقال تشكيلات به عراق ، تشكيل ارتش در ادامه سياست صلح را موجب شكوفايي خواند و آلت دست بودن آن توسط رژيم صدام را ادعاي كذب توصيف نمود ،(4) و هم سويي سازمان با دول غربي در همكاري با عراق به دليل روابط حسنه آمريكا و اروپا و رژيم صدام در آن مقطع سال 65 را يادآوري كرد :

" تهيه كنندگان گزارش وزارت خارجه عمداً از ياد مي برند كه مجاهدين زماني به عراق رفتند كه قبل و بعد از آن عاليترين روابط بين آمريكا و اروپا با عراق برقرار بود و عاليرتبه ترين سناتورهاي آمريكايي با مقام هاي وزارت خارجه به عراق رفت و آمد داشته و مقام هاي عراقي توسط رئيس جمهور آمريكا پذيرفته مي شدند . " (5)

در تاريخ 29 خرداد 1366 يك سال پس از استقرار كامل تشكيلات سازمان در عراق ، پيام رجوي در آستانه 30 خرداد مبني بر اعلام تأسيس ارتش آزاديبخش ملي منتشر شد . (6) بعدها روز 30 خرداد به عنوان زمان تأسيس ارتش سازمان تثبيت شد و سازمان با پيوند دادن اين موضوع به آغاز شورش مسلحانه علني سازمان در سال 60 تأكيد داشت كه استراتژي جديد در ادامه همان استراتژي خرداد 60 شكل گرفته است .

در اطلاعيه تأسيس ارتش سازمان ، رجوي چنين اعلام كرد :

" تأسيس ارتش آزاديبخش ملي به مثابه بازوي استقرار و پر اقتدار خلق از دير باز در صدر آرزوهاي عموم وطن دوستان و آزادي خواهان اين مرز و بوم و همه مشتاقان استقلال بود و كمبود آن يكي از مهمترين حلقه هاي مفقود در تاريخ جنبش هاي رهايي بخش مردم ايران در دوره معاصر است . " (7)

دو هفته پس از تشكيل ارتش سازمان ، خبر يك ملاقات ديگر مسعود رجوي و صدام حسين انتشار يافت :

" در اين ديدار رئيس جمهور عراق تأسيس ارتش آزاديبخش ملي ايران را به رهبر مقامت ايران تبريك گفت و آن را ارتشي كه براي صلح مبارزه مي كند ، ناميد . متقابلاً برادر مجاهد مسعود رجوي از سوي مقاومت عادلانه مردم ايران براي صلح و آزادي روز ملي عراق و جشن هاي سي ژوئيه را به رئيس جمهور عراق تهنيت گفت . " (8)

عمليات هاي سال 1366

با اعلام تشكيل ارتش آزاديبخش كه با تبليغات زياد و اغراق آميز در رسانه هاي گروهي منطقه و غرب مطرح شد ، سازمان با كمك ارتش عراق كميت و كيفيت عمليات هاي خود را شدت بخشيد .

شمس حائري كه خود در آن زمان در داخل تشكيلات و به عنوان عضو شوراي مركزي از نزديك ناظر وقايع بوده است مي نويسد :

" ارتش آزاديبخش آخرين استراتژي از نوع مسلحانه بود كه به گل نشسته بود . تعداد نفرات اين ارتش هرگز از دو هزار نفر (جز در مقطع عمليات فروغ جاويدان كه از تمامي اروپا و آمريكا نيرو بسيج كرده بودند و عده زيادي اسراي جنگي را نيز با تهديد و تطميع در آن وارد نمودند و رقم نفرات را به شش هزار نفر رساندند) تجاوز نكرد .

سربازان مسعود و مريم (اصطلاحي كه به رزمندگان داده بودند) طي چند عمليات توانستند ضرباتي به رژيم بزنند و تعدادي از پاسداران و سربازان ايراني را به اسارت بگيرند . در تمامي اين عمليات ، ديده باني و توپخانه ارتش عراق به كمك ارتش آزاديبخش مي آمدند و آنها تعيين مي كردند كه از كدام نقطه بايد حمله شود و اساساً بدون حمايت عراق ، عمليات غير ممكن بود .

اين حملات اما از خاك دشمن و در بحبوحه جنگ ايران و عراق قبل از اين كه نتايج و دستاوردهاي مثبت سياسي داشته باشد ، تأثير منفي روي مردم گذاشت و به ضد خود تبديل شد و به علت نامشروع بودن نتوانست نيروهاي نظامي و مردم ايران را به سوي خود جلب كند . اين حملات اگر چه پيروزي هاي مقطعي و ناچيز نظامي در بر داشت ، اما بهره هاي تبليغاتي و سياسي آن به جيب رژيم جمهوري اسلامي ريخته مي شد ." (9)

آنچه به نام ارتش آزاديبخش سازمان در عرصه تبليغات ارائه مي شد ، در واقع چيزي نبود جز بخشي از ارتش عراق ، با اين تفاوت كه نفرات آن داراي مليت عراقي نبودند و به زبان فارسي سخن مي گفتند ، ولي در كنار نيروهاي صدام عليه كشور سابق خود مي جنگيدند .

در طول جنگ هشت ساله ، به دلايل مختلفي از جمله تحولات استراتژي و تاكتيك دو كشور و نوسانات وضعيت سياسي و نظامي ، مناطقي از خاك ايران و عراق مدتي توسط ديگري تصرف مي شد و دست به دست مي گشت .

البته از ابتدا تا پايان جنگ ارتش متجاوز رژيم بعث عراق كه با حمايت ابرقدرت ها و ساير متحدان منطقه اي و غربي به سرزمين ايران تجاوز كرده بود ، همواره قسمت هايي از خاك ايران را در تصرف خود داشته است .

در سال 66 و در واكنش به پيروزي هاي قبلي نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران ، عراق با افزايش پشتيباني علني شوروي ، آمريكا و اروپاي غربي ، استراتژي نظامي خود را تغيير داد و سازمان رزم ارتش خود را متناسب با استراتژي جديد گسترش بخشيد .

انبوه سلاح هاي كشتار جمعي و تجهيزات مدرن نظامي نيز به سوي عراق سرازير شد ، تا آنجا كه شتاب برنامه هاي تسليحاتي عراق در آن سال ، انقلاب در تأسيسات و نهاد نظامي اين كشور خوانده شد . (10)

پی نوشت ها:

1. شمس حائري ، مرداب ، نسخه اينترنتي ، ص 55 – 56

2. منظور عبدالكريم لاهيجي است كه در سال هاي 58 – 59 وكيل محمد رضا سعادتي عضو مركزيت سازمان در ماجراي رابطه اطلاعاتي با كشور شوروي بود . وي تا مدت ها از سازمان حمايت مي كرد و در خارج كشور نيز از حاميان و وابستگان سازمان محسوب مي شد ، اما از سال 62 به بعد به تدريج روابط او با ساز مان تيره شد و در زمره مخالفان سازمان در آمد . لاهيجي كانديداي سازمان براي مجلس بررسي قانون اساسي در سال 58 بود و در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي هم خود عضو اصلي شوراي معرفي نمايندگان ترقي خواه در كنار رجوي و خياباني بود و هم به عنوان كانديداي سازمان معرفي گرديد . در پاريس نيز ارتباطات و امكانات لاهيجي در خدمت تثبيت موقعيت سازمان و شوراي مقاومت قرار گرفت . (نشريه مجاهد ، ش 1 و 2 و فوق العاده 5 و ش 27 و 58 )

3. بال شكسته ، ص 18 و 20

4. دموكراسي خيانت شده ص 148 – 153

5. همان ، ص 157

6. نشريه اتحاديه انجمن هاي .... ش 98 ، ص 1

7. بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ جاويدان ، پايان نامه تحصيلي دوره كارشناسي دانشگاه امام باقر (ع) ، تابستان 77 ، موجود در آرشيو مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي ، ص 23 ، نيز متن اصلي اطلاعيه 29 خرداد رجوي مندرج در نشريه اتحاديه انجمن هاي ... ش 98 ، 29/3/1366 ، ص 1 .

8. نشريه اتحاديه انجمن هاي ... ش 101 ، ص 1

9. شمس حائري ، مرداب ، نسخه اينترنتي ، ص 57

10. كتاب پايان جنگ ، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ ، نويسنده محمد دروديان ، چاپ دوم ، ص 20 – 33


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31