استراتژي براندازي از درون خاك عراق (5)

مرصاد در گفتگو با آقاي اكبر طاهري و ...

Dozd

آقاي دروديان : قبل از فاو .

آقاي رشيد : بله .

آقاي دروديان : تا 22 فروردين . الان مي گويم 8 فروردين عمليات آفتاب در منطقه فكه آن هم در منطقه لشكر 77 خراسان انجام شد .

آقاي رشيد : در فكه .

آقاي طاهري : عمليات بعدي كه سازمان انجام داد در 28/3/67 بود كه اسمش عمليات چلچراغ است . در عمليات مهران كه اتفاق افتاد سازمان شعار مي داد كه : " امروز مهران ، فردا تهران . " سازمان در اين عمليات 1500 نفر اسير گرفت و سازمان در اين مرحله دقيقاً مقر لشكر را گرفت ، در اين مرحله به مقرهاي لشكرها حمله مي شد .

آقاي دروديان : يعني هم زمان با عراق ، منافقين داشتند به فكه مي آمدند ؟

آقاي رشيد : بله .

آقاي طاهري : اينجا لشكر 16 زرهي قزوين و لشكر 11 سپاه .

آقاي دروديان : لشكر 11 اميرالمؤمنين .

آقاي طاهري : در اين عمليات سازمان اعلام كرد 8000 نفر كشته و مجروح از جمهوري اسلامي گرفته است . عمليات بعدي كه سازمان انجام داد در چه تاريخي بود ؟

آقاي رشيد : يعني مرصاد ؟

آقاي طاهري : 3/5/67 چه فاصله زماني دارد ؟

آقاي دروديان : 35 روز .

آقاي طاهري : سازمان عمليات بعدي را 35 روز بعد و با اجبار انجام داد ، يعني شرايط جنگ باعث انجام آن شد . شما خيلي بهتر از من مي دانيد آنچه كه سازمان قرار بود انجام بدهد عملياتي بود كه بايد چهار ماه بعد انجام مي داد ، حدود چهار ماه بعد . گفته بود حداقل 100 روز تا 120 روز ديگر بايستي عمليات بعدي سازمان انجام مي شد .

عملياتي كه سازمان در مرحله بعدي بايد انجام مي داد ، مي بايد ابزار و امكانات فوق العاده زيادي مي داشت و از همان زمان شروع كرده بود به آموزش خلبان ، يعني خلبان هايي كه داشت همه را آورده بود و داشت آموزش خلباني هليكوپتر مي داد . توپ و تانك هايي كه به كشورهاي مختلف سفارش داده بود را داشت دريافت مي كرد و آموزش مي داد و تجهيزات راداري ، بي سيمي و وسايل مورد نياز آنها را داشت تهيه مي كرد . تمام نيروهايي كه در كشورهاي مختلف داشت همه شان را براي آمدن به عراق بسيج كرده بود .

مقدمات ديگري هم در رابطه با داخل كشور نياز داشت كه اعتراضات اجتماعي و ....! كه قرار بود انجام شود . به خاطر اين كه عمليات اصلي لو نرود ، قرار بود كه اين كارها با فاصله خيلي كمي از عمليات اصلي انجام شود .

يك اتفاق فوق العاده نادري افتاد كه از نظر من خدا وكيلي يك معجزه بود كه ما قطعنامه 598 را پذيرفتيم و مسئله آتش بس اعلام شد . اعلام آتش بس يعني " مرگ رجوي " . مرگ تشكيلات ، مرگ اين خط مشي . اين را سازمان درك نكرد . اين را رجوي نفهميد .

اگر شما بخواهيد ببينيد كجا ذهني عمل كرد ، اينجاست كه ذهني عمل كرد . يعني در شرايطي كه هيچگونه آمادگي نداشت سازمان بعد از اعلام آتش بس آمد سريع ملاقاتي را با صدام انجام داد و اجازه گرفت ، عكس و تفسير آن را هم ديديد .

اجازه گرفت كه آخرين شانس خودش را امتحان كند ، صدام هم اجازه داد و گفت كه ما پشتيباني مي كنيم ، شما هم كارتان را شروع كنيد و آنها هم شروع كردند . در زماني كه آتش بس اعلام شد سازمان به نيروهاي خود آماده باش اعلام كرد .

نيروهاي سازمان تا آن زمان تقريباً شايد شبي يك ساعت ، دو ساعت هم نمي خوابيدند ، همه توپ و تانك هاي جديد را تازه تازه باز مي كردند و به آنها آموزش مي داد . دستگاه راداري كه اصلاً طرف بلد نبود با آن كار كند را روي يك نسخه اين شكلي كپي كرده بودند كه پيچ توي دستگاه را به افراد ياد مي داد كه طرف راست بپيچان . اين طوري موجش عوض مي شود ، يا ماشين هاي مختلف كه آنها بلد نبودند توضيحات آن را براي افراد نوشته بود .

اين كارها به خاطر عجله اي بود كه سازمان داشت ، علي ايحال شكل و ماهيت كاري كه سازمان انجام داد ، را شما دقيقاً مي دانيد كه چه طوري عمل شد . اما اساساً اين توضيحات را براي اين دادم كه من استراتژي اصلي سازمان را برايتان مي گويم كه از چه گرفته شده بود .

آقاي دروديان : ببخشيد ، همين نكته كه ما در ورود منافقين به عراق گفتيم ، انجام آخرين عمليات هم مؤيد همين نكته است . يعني اصلاً گسترش سازمان رزم مجاهدين و توسعه آنها به بحث ارتش آزاديبخش درست با استراتژي عراق منطبق است .

فعلاً با مباني نظري آنها كاري نداريم ، يعني همان اتفاقي كه براي سازمان رزم عراق اتفاق مي افتد و استراتژي را از پدافند به افند تبديل مي كند ، همين اتفاق را در حركت سازمان گسترش و جهش هاي كه در عمليات مي كند ، حتي به قول فرمايش شما نقطه آخر در ملاقاتي كه با صدام مي كند ، مي بينيم .

يعني درست است كه سازمان مي آيد به لحاظ نظري توضيح مي دهد كه چرا عمليات ؟ چرا ارتش آزاديبخش ؟ چرا فلان ؟ ولي در سطح بالا ، هماهنگي اش با استراتژي عراق است . با آن بحث ها هم منافات ندارد ، يعني اين طور نيست كه نافي آن بحث باشد كه مباني نظري ندارد .

آقاي طاهري : استراتژي كه سازمان در اينجا اتخاذ كرد ...

آقاي رشيد : در مرصاد ؟

آقاي طاهري : در مرصاد ، يعني اساساً در جنگ آزاديبخش نوين كه اتخاذ كرد ، اساساً برگرفته شده از تفكر يكي از ماركسيسم هاي معروف يا نئوماركسيسم هاي معروف است ، نام اين فرد " آنتوني گرامشي " است . او رئيس حزب كمونيست ايتاليا بود ، مدت ها دستگير شد و به زندان رفت .بعضي از كتاب هايش در ايران ترجمه شده ، مثل نامه هاي زندانش .

بحث هژموني ايشان در جامعه شناسي ، يك بحث خيلي معروفي است كه هنوز هم بحثش يك بحث نو و تازه اي است . ما آنچه كه سازمان تا حدي از آن استفاده كرد از نظريه جنگ مانوري او مي باشد . نظريه جنگ مانوري او چه مي گويد ؟ مي گويد : اساساً تحولات در كشورهاي سرمايه داري و فئوداليسم كاملاً با همديگر متفاوت است .

مي گويد : در دوران فئوداليسم دولت و ملت از يكديگر جدا هستند ، يعني ميان اين دو تا فاصله است ، چرا فاصله است ؟ به خاطر اين كه ارتباطات وجود ندارد ، وسايل ارتباط جمعي نيست ، مردم در دهات زندگي مي كنند . اصلاً نمي دانند چه خبر است . حاكميت به صورت قبيله و خان است و زندگي دامداري دارند و اصلاً مناسبتي ندارند . دولت با كي طرف است ؟ با يك روستايي .

مي گويد : در نظام فئوداليسم پيوندي بين ملت و دولت وجود ندارد ، در حالي كه در نظام سرمايه داري كاملاً بر عكس است . يعني همه آدم هايي كه در جامعه زندگي مي كنند به شكلي با دولت مناسباتي دارند و به دولت وصل هستند . اين ارتباط يك ارتباط پيچيده تري نسبت به ارتباطات فئوداليسم مي باشد .

در نتيجه مي گويد : اگر در دولت فئوداليسم كسي بتواند با يك جنگ مانوري و يا به يك تعبير خيلي شيك تري ، از بيرون بتواند يك منطقه اي از مرز را بشكافد به دليل همين فاصله اي كه بين مردم و دولت وجود دارد مي تواند تا قلب حكومت پيش برود .

اين تفكر را اگر يك طوري ديگري توضيح بدهم اين طوري است ، شما يك قلعه را نگاه كنيد ، چه طوري است ؟ تصور كنيد كه مثلاً همه ايران يك قلعه كلي باشد ، مثلاً تهران يك قلعه اي باشد كه در اين قلعه چي هست ؟ در اين قلعه شاه نشين قلعه است كه در اينجا رئيس ، خان و همه زندگي مي كنند . در اين فيلم ها كه آدم مي بيند همين وضعيت را دارند ، يعني يك دفعه مي آيند .

آقاي رشيد : مثل ارگ بم .

آقاي طاهري : ارگ بم هم همين طوري بود كه البته در اثر زلزله خراب شد . مي گويد اگر كسي يك نقطه مرزي را سوراخ كند تا به اينجا برسد ، هيچ كس وجود ندارد . در اينجا هم همين طور است ، مي گويد : دولت فئوداليسم دو قدرت ، حكومت را نگه داشته است . آنها كي هستند ؟ يكي نيروهايي است كه شاه را محافظت مي كنند و در مركز وجود دارند ، يكي نيروهايي هست كه مرزها را نگه مي دارند .

مثلاً حكومت داريوش را كه نگاه كنيد فقط در مرزهايش نيرو دارد ، بين مرزها چيزي وجود ندارد، يادتان باشد قبل از خودمان در مناطق مختلف كشور يك دفعه مي بينيد شورشي سر مي گيرد و شلوغ مي كنند ، اما در دولت هاي سرمايه داري شورش هاي دهقاني و شورش هاي ديگري ديده نمي شود .


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29