شکست یک ایده خام (4)

3872 269با توجه به اين قرائن و شواهد يكي از منابع ارزنده ساواك به منظور تعيين ماهيت اين ائتلاف و شناسايي عوامل ، دو گروه انتخاب و توجيه ،‌ با اجراي يك سلسله اقدامات عملياتي و مراقبتي در مسير فردي به نام مصطفي شعاعيان متولد 1314 (1315) فارغ التحصيل رشته جوشكاري هنرسراي عالي و كارمند سابق هنرستان حرفه اي شماره چهار نازي آباد قرار گرفت .

در تماس هاي مداومي كه منبع با مصطفي شعاعيان گرفته ، نامبرده مطالبي عنوان نموده كه مبين يك سلسله فعاليت هاي پنهاني حاد از جانب وي بوده و به احتمال زياد عامل ارتباط و ائتلاف عناصر رهبري دو سازمان فوق الذكر نيز خود مي مي باشد . " (1)

 

در تماس هاي بعدي مركزيت دو سازمان پس از شعاعيان ، معمولاً حميد اشرف از طرف چريك هاي فدايي خلق و بهرام آرام از مجاهدين خلق حضور داشته اند . در گزارشي كه ساواك درباره كشف يكي از نوارهاي مذاكره بين مركزيت سازمان و چريك هاي فدايي تهيه كرده ، آمده است :

" در يكي از خانه هاي امن مكشوفه تيم سياسي _ نظامي گروه به اصطلاح مجاهدين خلق كه به طرزي بسيار ابتكاري و با مراعات اصول مخفي كاري جاسازي شده بود ، چهار حلقه نوار مغناطيسي كه بر روي آن مطالبي ضبط شده بود ، به دست آمد .

نوارهاي مزبور مورد بهره برداري و بررسي قرار گرفت و معلوم شد كه مطالب ضبط شده روي آن مربوط به گفتگوي چند نفر از اعضاي كادر رهبري گروه به اصطلاح مجاهدين خلق (بهرام آرام و يك نفر با نام مستعار مسعود و گروه چريك هاي به اصطلاح فدايي خلق (حميد اشرف و يك نفر ترك زبان ناشناخته) است كه در جلسات منعقده به منظور نزديك نمودن نقطه نظرهاي سياسي دو گروه ، با هدفي غائي وصول به وحدت نظر كامل در زمينه فعاليت هاي تروريستي و خرابكارانه و براندازي به عمل آمده است ، مي باشد .

كيفيت ضبط مكالمات روي نوارهاي مزبور نشان مي دهد كه مكالمات از طريق ميكروفن گذاري پنهان ضبط شده و به همين جهت اصوات ضبط شده همراه با پارازيت و صداهاي مزاحم مختلف ديگر است كه پياده كردن آن بسيار دشوار مي باشد .

به همين جهت و با توجه به اين كه تقدم و تأخر نوارها از نظر مكالمات و مطالب مورد بحث مشخص نبود ، با كمك وحيد افراخته كه خود در يكي از جلسات مزبور شركت داشته و مورد مشورت بهرام آرام هم قرار گرفته است و لذا از چگونگي علت انعقاد جلسات مزبور آگاهي دارد ، نسبت به پياده كردن يك لبه از يك نوار اقدام گرديد كه چون درج جزئيات مكالمات به علل فني ميسر نبود ، چكيده آن ذيلا به استحضار مي رسد :

1. چكيده نظرات فداييان :

حميد اشرف و شخص ناشناس ديگر در زمينه نقطه نظرهاي گروه به اصطلاح فداييان خلق چنين اظهار نظر مي كنند :

ما مي خواهيم در استراتژي اجتماعي ، در عمل سياسي با توده ها ، با يكديگر وحدت نظر داشته باشيم ... در اين صورت همكاري ما كامل و نزديك به هم خواهد بود . ما دنبال اشتراك نقطه نظرها هستيم نه نزديك بودن نظرها . براي روشن شدن قضيه به عنوان نمونه اقدام اخير حزب توده را بررسي مي كنيم ...

درست است كه حزب توده داراي ايستگاه فرستنده راديويي خوب ، امكانات چاپ و پخش اسناد در خارج از كشور است ، ولي در عوض هيچ پايگاه اجتماعي در ايران ندارد . حزب توده در پيام خود انقلابي بودن گروه هاي ما را كه در حال حاضر در داخل ايران مشغول مبارزه مسلحانه هستيم تأييد مي كند ، ولي مخالف با خط مشي مبارزه مسلحانه مي باشد . اين عمل حزب توده دو دوزه بازي كردن است و ما آن را يك توهين به خود تلقي مي كنيم

... با قاطعيت و بدون ترديد براي پيش بردن جنبش خلق به مبارزه مسلحانه ادامه خواهيم داد. چرا ما اسلحه مي بنديم ؟ چرا تداركات تهيه مي كنيم ؟ تمام اينها به خاطر اهداف سياسي است ، پس بايستي از ابتداي كار در نقطه نظرهاي سياسي به وحدت برسيم .

بنابراين ما ضمن رد پيام حزب توده ، سياست كشور شوروي را در طرفداري از انقلابيون منطقه تأييد و روش چين در اقيانوس هند و خليج فارس را اشتباه آميز تلقي مي كنيم و با توجه به شرايط اجتماعي و وجهه بين المللي شوروي روش اين كشور را به منظور استفاده از امكانات آتي آن پذيرا هستيم .

2. چكيده نظرات مجاهدين :

بهرام آرام و مسعود (نام مستعار) قصد خود را از برگزاري چنين جلساتي ، شروع گام هاي عملي براي نزديك كردن نظرات خود با فداييان ذكر نموده و معتقدند كه بايستي با كنار گذاردن انتقاد از يكديگر ، يك سلسله همكاري عملي را به ويژه در زمينه تكنيكي در درجه اول شروع كرد و براي اين كار وجوه اشتراك نقطه نظرهاي اصولي سياسي ، اعتقاد به مبارزه مسلحانه بر ضد امپرياليسم و استعمار بين دو گروه مي تواند بهانه موجهي باشد .

اهم نظرات دو نفر مذكور به شرح زير مي باشد : ... هنوز سازمان هاي ما كوچك و در ابعاد نمونه اي عمل مي كنند يا به اصطلاح داراي سازماني مينياتوري هستيم كه مي خواهند به سازمان هاي بزرگ تر تبديل شوند .

... ما نمي خواهيم ايدئولوژي ماركسيستي خود را اعلام كنيم ، زيرا ممكن است بگويند كه ما تحت فشار حزب توده ماركسيست شده ايم . اگر قرار باشد كه با روس ها تماس بگيريم ، چرا از طريق حزب توده اين كار را بكنيم .

ما حزب توده را يك نيروي داخلي ورشكسته مي دانيم ،‌ بنابراين در صورت لزوم خودمان ترتيب تماس با شوروي را خواهيم داد ،‌ بنابراين شما كه بارها مبارزات و فداكاري ها و به شهادت رسيدن رفقاي مجاهد را ناديده نگرفته ايد و عدم تأييد ما را نسبت به حزب توده هم مي دانيد ، بايد موضع گيري سياسي ما را مشخص و صريح تلقي كرده و موجبات وحدت را فراهم كنيم . " (2)

 

مدارك ديگري نيز در اين باره وجود دارد كه نوع ارتباط اين دو سازمان و ميزان علاقه هر كدام از دو طرف را به مقوله ايجاد وحدت نشان مي دهد ، از آن جمله يكي از اعضاي قديمي سازمان مجاهدين نوشته است : " سازمان در اواخر سال 1354 و نيمه اول 55 با سازمان چريك هاي فدايي خلق ارتباط منظمي داشت و هر چند وقت يك بار مذاكرات و مباحثي در سطح رهبري بين دو سازمان صورت مي گرفت .

سازمان پس از ماركسيست شدن عمده وقت و برخورد و مبارزه ايدئولوژيك خود در ارتباط با گروه ها را به سازمان چريك هاي فدايي خلق اختصاص داده بود و آن طور كه ادعا مي شد اين يك مبارزه وحدت بود ، يعني مبارزه با موانع وحدت براي وحدت ماركسيست ها .

سازمان برخورد با چريك ها را از سه طريق پيش مي برد : اول :‌ مذاكرات و بحث حول وحدت و روابط دو سازمان و سپس پخش نوارهاي مذاكرات در سطح سازمان و اصرار به پخش اين نوارها در دورن چريك هاي فدايي .

دوم : نامه هاي انتقادي كه اختصاص به انتقادات مختلفي كه در روابط في ما بين به چريك هاي فدايي وارد بود و نيز انتقاد از بعضي رفتار و كردار آنها در سطح جامعه . سوم : نقد برخي مقالات چريك ها .

در اواخر سال 1354 و پس از آن در بهار 55 سازمان به طرق مختلف چريك ها را تحت فشار قرار داد كه نوارهاي مذاكرات و نيز نامه هاي متبادله را بين اعضاي خود ببرند و بدين منظور مجموعه نامه هاي متبادله را به صورت مجموعه يا درآورده و آن را در سطح دو گروه منتشر نموده ، حتي برخي همكاري هاي فني و ... را نيز مشروط به اين توافق نامه كرد .

و نيز در ادامه همين برخورد ، گرماگرم ضربات ساواك بر چريك ها و پراكندگي سازمان در نيمه دوم سال 55 ، اقدام به تهيه و تدوين كتابي قطور تحت عنوان " نشريه ويژه بحث درون دو سازمان " ... نمود تا بتواند به اين مبارزه سرانجامي بخشد .

سازمان در زمستان 1355 عليرغم تمامي گرفتاريهايش تعداد محدودي از اين كتاب را چاپ و در سطح دو گروه منتشر كرد و در سال56 اين كتاب تحت عنوان " مسائل حاد جنبش ما " منتشر گرديد .

به هر صورت با ضربات متعدد به چريك ها و سرايت اين ضربات به سازمان و پراكنده شدن سازمان در پاييز 1355 ،‌ ادامه برخورد با چريك ها آن طور كه مورد نظر رهبري سازمان بود ، ممكن نشد و معوق ماند ." (3)

 

آخرين نشست مهم مركزيت دو گروه در مورد مسئله وحدت ، در فرودين يا ارديبهشت 1355 برگزار شد . از طرف سازمان تقي شهرام ، بهرام آرام و محمد جواد قائدي و از جانب چريك هاي فدايي ، حميد اشرف ، بهروز ارمغاني و محمد رضا يثربي در اين نشست حضور داشتند .

ملاقات در يكي از خانه هاي مركزي فدايي ها در حوالي خيابان حسيني (بين تهران نو و نظام آباد) انجام شد و بيش از هشت ساعت طول كشيد . ارمغاني به شدت و به طور جد از پيشنهاد وحدت شهرام طرفداري مي كرد ،‌ از جمله علل طرفداري وي اين بود كه مدت ها از سوي چريك ها عامل ارتباطي بود و با قائدي ارتباط داشت .

در همين جلسه شهرام اعلام كرد كه قائدي به مركزيت مجاهدين خلق وارد شده كه اين نيز نوعي مانور به نفع فدايي ها تلقي شد . حميد اشرف خود مخالف اين طرح نبود ، اما حضور محمد رضا يثربي عضو ديگر مركزيت فدايي ها ، و مخالفتش با اين طرح و نيز حدس زدن هدف شهرام از نزديكي دو سازمان به هم (كه سيطره بر چريك ها بود) او را نيز به موضع مخالفت كشانيد .

اهم دلايل ذكر شده چريك ها وجود اختلاف در تحليل هاي طبقاتي دو گروه ، سوء عملكرد مركزيت سازمان در مورد مذهبي ها (ترور شريف واقفي و صمديه لباف) و سلطه طلبي آنها بود . (4)

 

پس از اين مذاكرات روابط دو سازمان بار ديگر به تيرگي گراييد ، به گونه اي كه در نشريات خود آشكارا به يكديگر اتهام مي زدند . براي مثال فداييان ، مجاهدين را " مائوئيست دگماتيست " و مسلمانان فرصت طلب ضد ماركسيست و مدعيان دروغ پرداز طرفدار طبقه كارگران مي ناميدند . (5) مجاهدين ماركسيست نيز فداييان را به گروه " لاس زن " با بورژوازي كوچك مانند جبهه ملي و ديگران و پيرو چه گوارا و منحرف از استراتژي ماركسيسم _ لنينيسم متهم ساختند . (6)

 

طي برگزاري جلسات ياد شده ميان دو سازمان ، انتقادات ابراز شده از سوي چريك هاي فدايي بيشتر بود و عاقبت اين مخالفت ها نيز براي فداييان وخيم بود و نتيجه اين شد كه سازمان مجاهدين تحت امر تقي شهرام به بهانه لو رفتن ماجراي بي سيم توسط فدايي ها ، اخبار شنودي خود را از تعقيب و مراقبت هاي ساواك در اختيار آنها نمي گذاشت ، بدين ترتيب تقريباً تمام تشكيلات فدايي ها تا تابستان 1355 متلاشي و حميد اشرف نيز كشته شد .

 

همكاري هاي محدود دو سازمان

هر چند مذاكرات دو گروه براي وحدت هيچگاه به نتيجه نرسيد ، لكن دو سازمان در عمل با يكديگر به طور محدودي همكاري مي كردندكه بعضي از اين همكاري ها حاصل هماهنگي هاي قبلي ميان رهبران دو سازمان و بعضي ديگر عملاً در عرصه مبارزه به وجود آمد .

 

پی نوشت:

1. بولتن ويژه ساواك ، شماره 311/955 ،‌ تاريخ 12/4/1351

2. همان ، شماره 128/515 ،‌ ج 4 ، ص 509 – 507

3. احمد علي روحاني ، پرونده دادستاني انقلاب ، ص 13 و 14

4. يادداشت هاي حسين روحاني ، يادداشت هاي قاسم عابديني

5. سازمان فدائيان ، نشريه ويژه ، بحث درون دو سازمان ، 1355

6. مسائل حاد جنبش ما ، سازمان مجاهدين خلق ايران ، همچنين ضميمه بر مسئله حاد جنبش ما ، همان .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31