از جمله ادعاهای جریانهای سیاسی که راه مبارزه سیاسی و گروهکهای تروریستی که راه مبارزه مسلحانه را با جمهوری اسلامی در پیش گرفتند، این ادعا بود که آنها در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند اما سهم آنها از قدرت پس از پیروزی انقلاب اسلامی داده نشد. آنها با این ادعا همواره خود را مُحق رفتاری دانستهاند که در قبال ملت ایران داشتهاند. در سالگرد چهل و یکمین فجر پیروزی انقلاب، با عباس سلیمینمین؛ مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به گفتگو نشستهایم تا صحت این ادعا را مورد بررسی قرار دهیم.
بسیاری از گروههای سیاسی مدعی هستند که در روند پیروزی انقلاب اسلامی سهم عمده داشتهاند و سهم آنها پس از انقلاب داده نشده است، اساسا گروههای سیاسی پیش از انقلاب چه نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؟
در مورد جریانات سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته برای یافتن ریشه تاریخی برخی از آنها باید به عقبتر برگردیم اما به دلیل این که در اینجا به دنبال ریشه تاریخی این جریانها نیستیم) مختصراً باید بگویم ما جریانات مختلفی در دهههای 30 و 40 و 50 در کشور داشتیم. جریاناتی که هر کدام برای برونرفت ایران از سلطه بیگانه و پایان دادن به استبداد نسخهای ارائه میدادند. اما آیا اینها در تحولات سیاسی کشور نقش داشتند؟ بله در تحولات سیاسی کشور نقش داشتند. طبیعتاً هم در فضای سیاسی و هم در واکنشهایی که استبداد و سلطه نسبت به حضورشان در صحنه داشت مؤثر بودند. مثلاً وقتی هزینه مبارزه افزایش یافت به دلیل برخی نسخههایی بود که در ارتباط با مبارزه مسلحانه پیچیده میشد و ساواک هم برای این که چنین تیمها و گروههایی را کشف کند دست به شکنجههای عجیب و غریب میزد و این گونه هزینه مبارزه افزایش مییافت حال آنکه هزینه مبارزه سیاسی خیلی کم بود اما این قبیل کارها خشونت را افزایش میداد. این جریانات مختلف در روند مسائل کشور بیتأثیر نبودند. روند مسائل کشور یک بحثی است و انقلاب اسلامی نیز موضوعی دیگر است. انقلاب اسلامی یکسری مبانی دارد، یکسری ارکان دارد. این انقلاب متناسب با شعارها و مبانی خودش پیش میرود. انقلاب اسلامی جریانی است در کنار سایر جریانها که هر کدام ادعا دارند میتوانند به شرایط بد موجود پایان دهند. برای مثال نهضت آزادی نسخه مبارزه پارلمانتاریستی را ارائه میدهد. هر کدام از این گروهها مشی خاص خود را دارند، بنابراین نمیتوانیم بگوئیم که اینها در انقلاب اسلامی نقش دارند. هیچ کدام از اینها در انقلاب اسلامی نقش ندارند مگر این که در یک مقطعی به انقلاب اسلامی پیوستهاند. کما این که این مسئله در مورد برخی از این جریانات صادق است. مثلاً جبهه ملی و نهضت آزادی در سال 1357 به ظاهر اصول انقلاب اسلامی را پذیرفتند. اما بسیاری از جریانات مانند منافقین، چریکهای فدایی خلق و.. نپذیرفتند.
اساساً گروههای چپ و التقاطی به دنبال جمهوری اسلامی بودند که پس از انقلاب اسلامی خواهان سهم از قدرت شدند؟
من در ادامه توضیحاتم به سؤال اولتان باید بگویم شاید اینها در رشد آگاهی جامعه و برخی تحولات نقش داشته باشند اما اصلاً مبانی آنها فرق داشت. ببینید انقلاب اسلامی مبتنی بر فرهنگ ملی و اسلام است، یعنی اساساً پایه و اساس وحدت خود را اسلام و اعتقادات اسلامی گذاشته است و بعد هم شیوه مبارزه را نفی سلطه و نفی سلطنت قرار داده است. خوب برخی از جریانات چپ اساساً دنبال نفی سلطه نبودند و میخواستند از سلطه غرب به سوی سلطه شرق بروند. برخی در ابتدا سلطه شرق و غرب را نفی کردند اما بعدها مشخص شد همانهایی که نفی میکردند بر اساس اسنادی که از آنها منتشر شد به عنوان مثال چریکهای فدایی خلق ارتباطاتی با افسران اطلاعاتی شوروی داشتند و بعدها در خارج از کشور جزئیات این جریانات بیشتر کشف شد. بنابراین اینها که اسلام و اساساً دین را نفی میکنند چگونه میتوانند ادعا کنند که در انقلاب اسلامی نقش داشتند. در جریان انقلاب اسلامی مردم مطمئن بودند که انقلاب آنها مورد هجمه جریانات چپ قرار نمیگیرد، زیرا ما جایگاه رهبری نهضت را داریم که از اعتقادات مردم دفاع میکند و از این موضع کوتاه نمیآید.
بسیاری از گروههای سیاسی که بعداً گروهکهای تروریستی شدند مانند منافقین مدعی هستند که سهم آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی داده نشده! آیا این گروهک نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟
در مورد منافقین بحث متفاوت است. منافقین جزو نیروهایی هستند که هم نفیکننده استبداد و هم سلطه بودند اما مبانی آنها متفاوت بود. آنها معتقد بودند که ما باید با یک مبارزه مسلحانه با استبداد و آمریکائیها مبارزه کنیم و با مبارزه فرهنگی راه به جایی نخواهیم برد. یعنی آنها در شیوه مبارزه اختلاف اساسی دارند. ما در رابطه با مبارزه مسلحانه یک تحلیلی بعدها پیدا کردیم که عمومیت یافت و اساساً مبارزه مسلحانه بدون وابستگی به بلوک شرق امکان نداشت. یک بحث اعتقادی در این قضیه داشتیم یک بحث سیاسی. آیا مبارزه مسلحانه میتواند منجر به استقلال شود یا خود موجب وابستگی است؟ درست است که منافقین مثل حزب توده با شوروی ارتباط نداشت ولی نگاهشان به مبارزه مادی بود. قدرت آمریکائیها و استبداد روشن است. اما باید توجه داشت اصلاً نمیتوانید بدون وابستگی به قدرتها در برابر یک قدرت دیگر مقاومت کنید. یعنی وقتی نسخه مبارزه مسلحانه میپیچیم توانمندی نظامی میخواهد. لذا روش مبارزاتی اینها با امام مخالف است. در ثانی امام به لحاظ شرعی هم مبارزه مسلحانه را مشروع نمیدانستند. یک موقع هست شما در برابر متجاوز مبارزه مسلحانه میکنید، یک موقع با ملت خود مبارزه مسلحانه دارید. در دوران پهلوی خیلی از آدمها برای امرار معاش در دستگاه حکومتی کار میکردند. یا افراد زیادی برای استخدام باید سرباز شاه میشدند. یا کسی پاسبان میشد، اما آیا شما به دلیل وابستگی یک فرد به دستگاه می توانید وی را اعدام کنید؟ پاسخ قطعا منفی است. لذا امام هم از نظر شرعی و هم از لحاظ سیاسی این روش را درست نمیدانستند.
آیا مردمسالاری بینظیر امام خمینی (ره) که همه چیز را حتی نوع حکومت را به مردم واگذار کرد، سبب جری شدن این گروهکها نشد؟
در اینجا دو بحث هست. برای امام خمینی(ره) در طول دوران مبارزه اثبات شده بود که تمام منافقین مارکسیست هستند. در سال 1354 بخش بیرون از زندان اعلام کردند که ما مارکسیست شدهایم و نیروهایی هم که با آنها همراه نشدند را نیز قلعوقمع کردند و اینها اسم خود را به سازمان پیکار در راه رهایی طبقه کارگر تغییر دادند. جریان داخل زندان هم مارکسیست شده بود. اما وقتی دید تشکیلات بیرون زندان با مارکسیستشدن پایگاه اجتماعی خود را از دست داد و حتی مارکسیستها هم آنها را طرد کردند بنابراین آشکار کردن پیروی خویش از مارکسیسم را به مصلحت ندانست. امام پس از انقلاب میدانستند که اینها یک جریان پر مسئلهای هستند اما از آنجا که نفاق میورزیدند به ظاهر با انقلاب همراه شدند. امام برای این که ماهیتشان روشن شود به جامعه برای شناخت زمان دادند و منافقین نیز برای مصادره کل انقلاب از آزادیهای خود نهایت سوء استفاده را کردند لذا منافقین چه قبل از انقلاب و چه پس از آن لحظهای سر سازگاری با این انقلاب نداشتند و برخلاف برخی حرفها که میگویند که اینها آمده بودند تا با انقلاب کار بکنند، میبینیم که این جریان اصلاً به انقلاب نپیوست که بخواهد با انقلاب کار بکند یا نه!
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.