هشتمین نشست علمی و پژوهشی از سلسلهنشستهای هماندیشی نخبگان، در دانشگاه اصفهان و با موضوع «تاریخ ترور در ایران»، دوشنبه 17خرداد1395 برگزار شد. این نشست را بنیاد هابیلیان با همکاری گروه تاریخ و انجمن علمی دانشگاه اصفهان و با حضور اساتید دانشگاه و دانشجویان و مسئولان اجرایی استان در تالار دکتر مهرعلیزاده این دانشگاه برگزار کرد.
سخنرانان این نشست عبارت بودند از:
دکتر علیاکبر جعفری، معاون گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی این دانشگاه؛
حجتالاسلاموالمسلمین عباس یاریپور، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه 2 اصفهان؛
دکتر اسماعیل سنگاری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان؛
دکتر مسعود کثیری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان؛
دکتر مرتضی دهقاننژاد، رئیس دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی گروه تاریخ این دانشگاه؛
دکتر ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان؛
سیدجواد پورحسینی، پژوهشگر حوزۀ انقلاب اسلامی و معاون سابق پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش استان اصفهان؛
دکتر بهمن زینلی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان؛
سیدمحمدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان.
در ابتدا دکتر علیاکبر جعفری، معاون گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی این دانشگاه، با ذکر مقدماتی از روند برگزاری این نشست، از حاضرین جلسه تشکر کرد و به معرفی مختصر گروه تاریخ دانشگاه اصفهان پرداخت.
وی سپس از آقای سیدمحمدجواد هاشمینژاد بهعنوان اولین سخنران این نشست دعوت کرد تا به ارائۀ نظرهای خود بپردازد.
بنیاد هابیلیان تنها مرجع تخصصی در حوزۀ تروریسم در ایران است
آقای سیدمحمدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان، از مسئولان دانشگاه اصفهان برای همکاری در برگزاری این نشست قدردانی و اظهار کرد هیچگاه کشورهای مختلف در موضوع ترور و تعریف آن بهتوافق نخواهند رسید. وی در ادامه گفت: نبودِ توافق و اشتراک در موضوع تروریسم، کار را مشکل میکند؛ اما بههرحال کشورهای مختلف چهارچوب حداقلی مشترکی را دربارۀ مفهوم تروریسم پذیرفتهاند. با وجود اینکه ترور یکی از معضلهای اصلی کشورمان در طول 37 سال گذشته است؛ اما در عرصۀ عمومی آن را رها کردهایم. دولت باید از ظرفیتهای بازماندگان ترور که اسناد زندۀ تروریسم هستند استفاده کند. کشورهای دیگر از این ابزار خیلی خوب استفاده میکنند، مثلاً آمریکا برای حادثهای که در بیروت حدود سی سال قبل اتفاق افتاد، دادگاهی تشکیل داد و اموالی را از ایران مصادره کرد. متأسفانه در کشور ما با وجود اسناد متعدد علمی و حقوقی و تاریخی، از این ظرفیتها استفاده نشده است.
همیشه این فکر در ذهن من بود که چگونه گروههایی در ایران آشکارا جنایات تروریستی انجام میدهند و در کشورهای اروپایی دفتر و مرکز فعالیت داشته و رسماً از آنجا هدایت میشوند و از نظر حقوقی و سیاسی چگونه میتوان مانع این اقدامات شد یا حقوق ازدسترفتۀ ایران را مطالبه کرد. ده سال پیش به این نتیجه رسیدم که باید خودمان حرکتی را شروع و تشکلی را ایجاد کنیم. اما فکر نمیکردم وقتی پا در این عرصه بگذاریم، این مقدار خلأ احساس شود. میدانستم کمبودهایی وجود دارد؛ اما نه در این حد که کارهای اصلی روی زمین مانده باشد. ایران بزرگترین قربانی تروریسم در دنیاست، اما هیچکس حتی آمار شهدای ترور را نداشت و هیچ نهادی هم دنبال آن نرفته بود. حدود یک سال و چند ماه برای جمعآوری این آمار وقت و انرژی گذاشتیم. سال 1385 این کار را انجام داده و حدود 16400 شهید ترور را شناسایی کردیم. وقتی این آمار جمعآوری و ارائه شد، بسیاری از مسئولان تعجب کردند. متأسفانه این آمار با در سال 1390 به 17000 نفر رسید. قطعاً با مرور و بهروزرسانی این آمار افزایش خواهد یافت.
دولت بهتنهایی نمیتواند همۀ جوانب ترور در کشور را پیگیری کند
مسائل فراوانی برای پیگیری وجود دارد و دولت بهتنهایی نمیتواند به آنها بپردازد. گروهها و نهادهای مردمی میتوانند دولت را کمک کنند تا پیگیری این موضوعات میسر شود. در بنیاد هابیلیان مناطق مختلف کشور را که شاهد وقایع تروریستی بود، بررسی کردیم. مثلاً اینکه چرا در کردستان در اوایل انقلاب گروههایی تشکیل شدند و آن جنایات را انجام دادند؟ چرا در شرق کشور این اتفاقات میافتد؟ چرا در سراسر کشور ما گروهکی مثل منافقین این همه امکان ترورهای وسیع دارد؟ محصول این فعالیتها، سلسلهمجلاتی با عناوین مختلف دربارۀ این گروهها بود. مجلاتی با نام «راهنما» که در دوازده شماره تاکنون منتشر شده و مدارک و اسناد هر منطقه و مصاحبههای انجام شده با مسئولان مختلف را شامل میشود. موضوع تکفیر در آخرین شمارۀ مجله بررسی شده است. در ده سال گذشته با افراد صاحب نفوذ زیادی در خارج از کشور ملاقات کردیم. حدود 300 دیدار و گفتگو با مسئولان ایران و کشورهای همسایه داشتیم. چون عراق در زمان صدام میزبان بسیاری از این گروهکهای تروریستی بود، موضوع را در سطح مقامات و نهادهای مختلف آن پیگیری و چندین نمایشگاه در آنجا برگزار کردیم. در ملاقاتی یکساعته اسناد 17000 شهید ترور را به گزارشگر سازمانملل در ژنو ارائه کردم و همۀ آنها پذیرفته و در اسناد سازمانملل ثبت شد. این نشان میدهد که ظرفیتهای فراوانی وجود دارد که حداقل نشان دهیم ایران قربانی تروریسم است. بنیاد هابیلیان ظرفیت فراوانی را در کشور ایجاد کرد و به نظر بنده تنها مرکزی است که دربارۀ تروریسم و موضوعات حقوقبشری کارهای فراوانی انجام داده است و حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در سال 1392 اولین کنگرۀ ملی شهدای ترور را در سالن همایشهای صداوسیمای تهران برگزار کردیم و بازتابهای بسیار خوب آن سبب شد که در شهریور 1394 کنگرۀ بینالمللی شهدای ترور را در سطح وسیعتری برگزار کنیم.
چون موضوع ترور منطقهای نیست و همۀ مناطق کشور صدمه دیدهاند، باید در استانهای مختلف، این فعالیتها را ادامه داد. استان اصفهان با حدود 1000 شهید ترور، ظرفیت زیادی دارد که باید به مردم معرفی شود و اقدامات مناسبی برای استفاده از این ظرفیت انجام داد.
بنیاد شهید و امور ایثارگران اصفهان آمادۀ همکاری کامل با بنیاد هابیلیان است
حجتالاسلاموالمسلمین عباس یاریپور، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه 2 اصفهان، پس از اتمام سخنان آقای هاشمینژاد توضیح مختصری دربارۀ شهدای ترور استان اصفهان ارائه کرد و گفت: استان اصفهان 1007 شهید ترور دارد که عمدتاً مظلومانه شهید شدند. خبر نداشتند که با چه کسی میجنگند. حین رفتوآمد بین منزل و محل کارشان یا در سخنرانی، غافلگیرانه بهشهادت میرسیدند. شهدای ترور، مظلومترین شهدا هستند. بنیاد شهید اسناد و مدارک شهدای ترور را در حد توان خود احصا کرده است و حاضر است آنها را در اختیار پژوهشگران و مقالهنویسان قرار دهد.
تعداد زیادی از شهدای ترور استان، از جمله شهید بهشتی و شهید خلیلی، روحانی هستند و میتوان برای آنها کارهای ویژهای انجام داد. باید شهدای ترور و ویژگیهای زندگیشان را بهعنوان الگو به جامعه معرفی کنیم. امروز میخواهیم نام شهدای ترور را در جامعه زنده کنیم.
پدیدۀ تروریسم قدمتی چندهزارساله در جهان دارد
دکتر اسماعیل سنگاری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، به موضوع ترور در تاریخ ایران باستان پرداخت و منابع مختلفی برای تحقیق در این زمینه معرفی کرد. وی گفت: میخواهیم بدانیم آیا در تاریخ ایران باستان و یونان و مصر برای این اتفاقاتی که امروز در قالب ترور تعریف میکنیم، معادلی وجود داشته است. برای تحقیق در این زمینه به پژوهشگرانی که در حوزۀ ترور کار میکنند، دو اثر را پیشنهاد خواهم کرد. اولین اثری که در زمینۀ ترور در دورۀ معاصر چاپ شد، «تروریسم و کمونیسم» نام دارد. این کتاب که بهقلم لئون تروتسکی در سال 1920 چاپ شد، ریشههای ترور در انقلاب فرانسه را بررسی کرده است. در آن زمان از مه1793 تا ژوئیه1794 بهمدت یک سال و دو ماه حکومت ترور و وحشت در فرانسه برپا بود. این کتاب به جایگاه و ساختار ترور در انقلاب فرانسه و ژاکوبنها در این بازۀ زمانی پرداخته است. کتاب «تاریخچۀ تروریسم از دوران باستان تا القاعده»، که توسط دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در سال 2007 چاپ شد، اثری مدرن و با ساختاری بسیار مناسب برای تحقیق در این موضوع است. این کتاب شامل نمونههایی از ترور در دوران مختلف از سال 1879 تا 1968 است. در فصل چهارم کتاب وقایع 1878 تا 1908 در روسیه و عصر طلایی تروریسم و همچنین تروریسم دولتی در اثنای جنگ جهانی دوم آورده شده است. این کتاب به اسلام سلفی، ریشههای سلفیگری در اسلام، القاعده و تروریسم در آسیای جنوبشرقی نیز پرداخته است.
بیشترین ردپای ترور در تاریخ ایران باستان در دورۀ هخامنشی مشاهده میشود
تاریخ ایران باستان را میتوان به دو بخش تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی تقسیم کنیم. در بخش تاریخ اساطیری، دستاویزمان شاهنامۀ فردوسی است و در آن دو حکایت مربوط به تروریسم مشاهده میشود. در ماجرای اول رستم در دام نابرادری خود، شغاد، که توسط اسفندیار اغوا شده بود، افتاده و از پا در میآید. در ماجرای دوم فریدون، ایران را میان سه فرزند خود تقسیم میکند و ایرانشهر را که بهترین سرزمین و قلب دنیا بود، به ایرج میسپارد. برادرانش به او حسادت کرده و در نهایت او را در سراپردۀ خود از پا در میآورند. اگر بخواهیم ترور را ازپای درآوردن فردی در راه رسیدن به قدرت در نظر بگیریم، در تاریخ اساطیری یونان ماجرای کرونوس، خدای خدایان یونان، و فرزندانش زئوس، پوزیدون و هادس را میتوان حادثۀ تروریستی در نظر گرفت. در این ماجرا زئوس برادرانش را اغوا کرد تا کرونوس را بهقتل برسانند. در بخش تاریخ واقعی در پایان جنگهای پلوپونزی و پس از شکست آتن، حکومت را جباران بهعهده گرفتند و بهمدت سی یا چهل سال ترورهای متعددی را انجام دادند. مهمترین ترور در سرزمین ایران باستان نیز، ترور فیلیپ مقدونی بود. در زمان هخامنشیان یک یونانی وطنپرست به دربار مقدونی رفته و فیلیپ مقدونی را ترور میکند. این اتفاق موجب میشود که پسر جاهطلب او بهقدرت برسد. اسکندر مقدونی نیز در نهایت به ایران حمله میکند. در ایران گزارشهای متعددی از ترور در دورۀ هخامنشی داریم. ماجرای قتل بردیا توسط داریوش برای رسیدن به قدرت و ماجرای قتل آماستریس، همسر اردشیر دوم، با گوشت آلوده توسط مادر اردشیر نمونههایی از این ترورها هستند. اینها مختصر ریشههایی از ترور در دوران باستان است که تحلیل آنها برای ما راهگشا خواهد بود.
تأثیرگذارترین ترور در دورۀ قاجار، ترور ناصرالدینشاه قاجار بود
دکتر سیدمسعود سیدبنکدار، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، بهعنوان سخنران بعدی نشست موضوع ترور در عصر قاجار را بررسی کرد و تأثیرگذارترین ترور در این دوره را ترور ناصرالدینشاه قاجار دانست و گفت: یکی از بحثهایی که در دورۀ قاجار (1212 تا 1344) مطرح میشود، موضوع ترور است. در این دوره از جریان قتل ناصرالدینشاه بهعنوان پدیدۀ شاهکشی یاد میکنند. قبل از این اتفاق نیز نمونههایی از کشتهشدن پادشاهان در تاریخ وجود دارد، اما قتل ناصرالدینشاه بسیار متفاوت است. او توسط یکی از عوام کشته شد، اما محمدخان قاجار را یکی از خدمۀ دربار کشت. پشت پردۀ ترور ناصرالدینشاه تفکری سیاسی بود و هنوز این قتل در ابهام است. مورخان دورۀ قاجار و مشروطه، ترور ناصرالدینشاه را سرآغازی برای انقلاب مشروطه میدانند و میگویند که اگر این اقدام میرزا رضا کرمانی صورت نمیگرفت، چهبسا انقلاب مشروطه سالها بهتأخیر میافتاد. در آن زمان در روزنامۀ صوراسرافیل متن بازجویی از میرزا رضا کرمانی چاپ شد. وقتی بازجو از وی میپرسد چرا کامران میرزا، نایبالسلطنه، را نکشتی که به تو ظلم کرده و پول پارچههایت را نداده بود، پاسخ میدهد که میخواستم ریشۀ استبداد را از بین ببرم.
بعد از انقلاب مشروطه هم ترور در دورۀ قاجار ادامه داشت. ترور نافرجام شیخ فضلالله نوری و ترور سیدعبدالله بهبهانی که بعدها شایعه میشود توسط حزب رقیب یعنی دموکراتها بوده، از نمونههای دیگر ترور در این دوره است. در دورۀ مشروطه نیز گروهی بهنام کمیتۀ مجازات تشکیل شد که میرزا صراف تبریزی اتابک اعظم را در جلوی مجلس شورای ملی بهقتل میرساند و جبهۀ مستبدین را متزلزل میکند. اینکه این حرکات چه تبعاتی داشته و از سوی چه گروههایی انجام شده موضوع مهمی است که به بحث کارشناسی نیاز دارد و در این مجال امکان آن نیست. اما نکتۀ مهم این است که در سال 1268 اولین اقدام تروریستی در دورۀ قاجار علیه خود ناصرالدینشاه و چهل سال قبل از فوتش توسط بابیها صورت گرفت. در این حادثه ناصرالدینشاه جان سالم بهدر برد و این مسئله دستاویزی برای مبارزه با بابیها شد.
بیوتروریسم ایجاد ترس و وحشت با استفاده از عوامل بیولوژیک است
دکتر مسعود کثیری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، سپس به موضوع بیوتروریسم پرداخت و روشها و ابزار پیشبرندۀ این نوع ترور را معرفی کرد. وی بیوتروریسم را ایجاد ترس و وحشت با استفاده از عوامل بیولوژیک و جنگافزارهای آن دانست و گفت: این عوامل همان فراوردههای مولد بیماری در انسان هستند. همان باکتریها و ویروسها و سمهایی که بهشکل طبیعی یا دستکاریشده در جنگافزارها استفاده میشود. امروزه بسیاری از متخصصان معتقدند ایدز، ویروسی تغییرشکلیافته در آزمایشگاههای کاگب است. خیلی از بیماریهایی که امروز در جامعه گریبانگیر ماست، حاصل دستکاری ویروسها در آزمایشگاهها است و اینها همه در محدودۀ بیوتروریسم قرار میگیرند. مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها این عوامل را به سه دسته تقسیم میکند:
1. عوامل خطری که امنیت ملی را تهدید میکنند و بهراحتی منتقل و موجب مرگومیر زیاد میشوند. این دسته وحشت عمومی را افزایش میدهند و دولتها همیشه باید آمادۀ مقابله و جلوگیری از شیوع آنها باشند. ازجملۀ این بیماریها میتوان به تب خرگوشی، سیاهزخم، آبله، طاعون خیارکی و تبهای ویروسی اشاره کرد؛
2. بیماریهایی که میزان مرگومیر آنها کم است؛ اما خیلی راحتتر منتقل شده و گرفتاری آنها در جامعه زیاد است. تهدیدهای ایمنی غذایی، مشمشه، تیفوس و تهدیدکنندههای آب از این دسته هستند. کنترل این بیماریها امکانپذیر است؛ اما بخش زیادی از وقت و انرژی را هدر داده و وحشت عمومی را افزایش میدهد.
3. پاتوژنهای در حال ظهور که برای انتشار دستهجمعی مهندسی شدهاند. بهدلیل در دسترس بودن، بهسادگی منتشر شده و نرخ مرگومیر زیادی دارند. سارس و اچآیوی از این قبیل بیماریها هستند که بهشدت سلامتعمومی و روانی جامعه را تهدید میکنند.
امروزه بیش از بیست جنگافزار بیولوژیکی شناسایی شده، اما باید از این هم وسیعتر به بیوتروریسم نگاه کرد. بیوتروریسم فقط بهکاربردن این بیست عامل علیه شهروندان نیست، بلکه باید اعمال و رفتار سازماندهیشدۀ برخی از قدرتهای اقتصادی و صنعتی را نیز در فهرست اعمال بیوتروریستی قرار داد. این ادعای سازمانهای بینالمللی هم هست که روی بیوتروریسم کار میکنند. پس باید تعریف کامل و جدیدتری برای بیوتروریسم ارائه داد. در این تعریف جدید هرگونه عمل برنامهریزیشدهای که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم سلامت فردی و بهداشت عمومی شهروندان جامعهای را در درازمدت یا کوتاهمدت از طریق تهدید امنیت جسمی، غذایی و زیستمحیطی بهخطر بیاندازد، نوعی بیوتروریسم است. پس محدوده گسترده شد و دراینصورت همۀ ما قربانی تروریسم هستیم. داروهای جدیدی که کمپانیهای بزرگ داروسازی بهصورت هدیه به کشورهای جهان سوم میدهند تا آثارش را روی بدن من و شما امتحان کنند و بعد از مدتی که جواب نداد، آن را جمع میکنند. این اقدام به بهای فلج یا کشتهشدن هزاران نفر صورت میگیرد. سال 1380، آمپولهای دیکلوفناک را از بازار جمعآوری کرده و گفتند با نژاد آریایی سازگار نیست؛ اما اینکه این دارو از کجا آمده بود، هیچوقت مشخص نشد. بنابر آمار غیررسمی 170 میلیون آمپول ولتارن به جای آن وارد کردند. این داروها نیز آثار منفی زیادی روی بیماران داشت و یکی از کشورهای اروپایی دستور جمعآوری آنها را داد. پس چرا در کشور خودتان امتحان نکردید و وارد کشور ما شد؟ قربانیان اینها کجا دیده میشوند؟ آیا در آمار بنیاد هابیلیان هستند؟ دنیای جدید میگوید این هم در محدودۀ ترور است.
امروزه نوع جدیدتری از ترور تحت عنوان «ترور روان» در حال گسترش است. بههمین دلیل تعریف ترور یک مرحله فراتر میرود و هر عاملی که سلامت روان جامعهای را بهصورت عمدی تهدید کند، شامل میشود. پس کسیکه سلامت روانی خیلی از غربیها و همچنین ایرانیها را تهدید میکند؛ حتی اگر سر من و شما را نبُرد، تروریست است.
اگر بیشتر تلاش نکنیم، غرب و آمریکا پیشدستی کرده و ما را محکوم خواهند کرد. مگر با ادعایی بیاساس دو میلیارد دلار از پولهای کشور را مسدود نکردند؟ فردا هم ادعا میکنند شما سلامت روانی جامعۀ ما را از بین بردید و سایر منافع کشور را ضبط میکنند. پس باید با سندسازی و پیگیریهای مداوم اجازۀ چنین اقداماتی را به هیچ کشوری ندهیم.
نفوذ، تسهیلکنندۀ ترور است
دکتر علی بخشی، عضو هیئت علمی دانشگاه مالک اشتر، آخرین سخنران بخش اول نشست بود که موضوع نقش نفوذ در تسهیل ترور در تاریخ ایران را بررسی کرد. وی ادامه داد که هیچ تروری بدون نفوذ امکانپذیر نیست و نفوذ، تسهیلکنندۀ ترور است. او در ادامه گفت: نفوذ نقش مقدمهای دارد؛ بنابراین مهمترین مسئله شناخت نفوذ است که چهرۀ پیچیدهای دارد. نفوذ، کارکردهای فراوانی دارد و انواع و اقسام ترور را پشتیبانی و تسهیل میکند. پدیدۀ نفوذ با انحرافِ بهموقع افکار، انجام ترور را تسهیل میکند؛ یعنی جریانی را در کشور مطرح کرده و اذهان عمومی را بهسوی آن میکشاند و سپس خیلی راحت نقشۀ ترور خود را عملی میکند. مدتی است که رهبر معظم انقلاب نیز روی این مسئله خیلی تأکید کرده و میفرماید: «دشمن در مراکز تصمیمگیری در حال نفوذ است.» هشدارهای عَلَمدار انقلاب حاکی از این است که باید حساسیتمان را در این زمینه بیشتر کنیم. هرچه نفوذ، پنهانتر باشد، افراد نخبه نیز ناخواسته بهدام آن میافتند و هرچه روشنتر باشد، مانع ایجاد میکند. پس مقدار نفوذ به استتار آن بستگی دارد. فتحی شقاقی چگونه ترور شد و بهشهادت رسید؟ با چندین واسطه تلفن همراهی را به او هدیه داده و در منطقۀ خاصی در جزیرۀ مالت آن را منفجر کردند. بحث نفوذ بسیار پیچیده است و شناسایی آن تخصص خاصی میخواهد. مثلاً در بخشهای امنیتی و حفاظتی باید اصل بر بیاعتمادی باشد.
پدیدۀ نفوذ باعث شهادت شیخ فضلالله نوری شد
یکی از حیطههای بسیار خطرناک، جریان نفوذ بین دانشمندان و فقها در تاریخ اسلام است. باید نفوذ بین فقها و بزرگان دینی که نقش روشنگری دارند و مفهوم ترور با هم بررسی شوند. آیا ترور در حیطۀ اعتقادات و سلامت روان وجود دارد؟ آیا میتوانیم شبههپراکنی را نوعی تروریسم بدانیم؟ اگر اینطور باشد، مقصد و نتیجۀ این ترور چیست؟ جان فرد یا عقیدۀ او؟ پس وقتی تعریف درست نباشد، میتوان هرچیزی را داخل یا خارج از آن دانست. اگر مبانی علمی روشن شود، موضوع، روش، هدف و حتی محدودۀ بحث هم روشن میشود. در موضوع تروریسم چون این مبانی روشن نیست، حوزه بحث خیلی وسیع شده است. جریان اختلافات بین مرحوم شیخ فضلالله نوری و مرحوم نائینی و مرحوم آخوند خراسانی، یکی از نمونههای تاریخی بسیار دردناک نفوذ در بین علمای اسلام است. مرحوم نائینی از سیاستمداران دینی بزرگ در تاریخ اسلام است. کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله»، نوشتۀ آیتالله نائینی، منبع سیاست اسلامی ماست. این عالم بزرگ در نجف بود و مرحوم آخوند خراسانی در مشهد و شیخ فضلالله نوری در تهران زندگی میکرد. قدرت نفوذ با آنها چه کرد؟ رئیس دفتر مرحوم نائینی در نجف باعث شد که مرحوم نائینی تحت عنوان مبارزه با استبداد دیرین، این کتاب را بنویسد و در بخشی از آن به شیخ فضلالله نوری بهشدت حمله کند. آنقدر در گوش مرحوم آخوند خراسانی زمزمه کردند تا درنهایت علیه شیخ نوری فتوا داد. با فتاوای این دو قطب فقه، مرحوم شیخ فضلالله نوری را دستگیر و در تهران برای او سندسازی کرده و اعدامش کردند. پس از اعدام به جسد مطهر او نیز بیحرمتی کردند. وقتی به مرحوم نائینی خبر اعدام شیخ نوری در تهران را دادند، دست و پای او سست شده و چاپ و پخششدن کتابش را حرام اعلام کرد. اما کار از کار گذشته بود. وقتی به مرحوم آخوند هم گفتند که شیخ نوری با فتوای شما بهشهادت رسیده است، همانجا از این مصیبت بیهوش شد. مسئول دفتر آیتالله نائینی فرار کرد و از سفارت انگلستان سر در آورد. اگر به تاریخ انقلاب اسلامی نگاه کنیم، ردپای پدیدۀ نفوذ در علما و روحانیان مانند مرحوم شریعتمداری و آیتالله منتظری بهوضوح مشاهده میشود. ببینید که نفوذ چه بلاها و هزینههایی در پی دارد. وقتی زمینۀ نفوذ فراهم شد، ترور راحت انجام میگیرد.
آگاهیبخشی به جامعه، تنهاراه مقابله با نفوذ است
در انتهای بخش اول این نشست دکتر مرتضی دهقاننژاد رئیس دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی گروه تاریخ این دانشگاه، به ذکر چند نکتۀ مختصر اکتفا کرد و پس از خوشامدگویی به حضار گفت: در جامعهشناسی مطلبی بهنام گروههای فشار و نفوذ وجود دارد که فردی نیست و سیستماتیک است. ممکن است یک فرد ترور شود؛ ولی نتیجۀ هماهنگی تشکیلاتی و سازمانی است. اصولاً این هماهنگیها نهانروش هستند و کسی نمیتواند آنها را بشناسد. آنها هم مثل همۀ سیستمهای نهانروش، تشکیلات و امکانات دارند و باید جامعه آنها را خنثی کند، چون خیلی از مصیبتهایی که در تاریخمان داشتیم ناشی از ناآگاهی جامعه بوده است.
عراق در حین تروریستپروری، قربانی تروریسم است
دکتر علیاکبر جعفری، معاون گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی این دانشگاه، در بخش دوم نشست، موضوع تروریسم در عراق و تأثیر آن بر ایران را بررسی کرد. او عنوان اصلی مقاله و سخنرانی خود را «عراق؛ قربانی تروریسم یا تروریستپرور» معرفی کرد و در ادامه گفت: بنده در ابتدا سه نکته مطرح میکنم تا بحث روشنتر شود. اول اینکه تأثیرات موضوع ترور و تروریسم در عراق بر کشورمان را باید دانست و آنها را بررسی کرد. نکتۀ بعد اینکه، این مقاله و سخنرانی یک واکاوی تاریخی و کاربرد تاریخ در مطالعات روز است. نکتۀ آخر اینکه همانطورکه عنوان مقاله دومتغیره است، باید این موضوع را در نظر گرفت که شاخصشدن کدام یک از این دو متغیر، تدبیر مقابله با مشکل را برای ما دقیقتر خواهد کرد. پس بهطورخلاصه میخواهیم در یک بررسی تاریخی بگوییم، چرا عراق تروریستپرور بوده که باعث شده خودش و کشور همسایهاش، ایران، آسیب ببینند.
عراق کشوری جدید و متولد 1932 است؛ بنابراین با بسیاری از سازمانها و نهادهایی که باید داشته باشد، فاصله دارد. قبل از سال 1932 کشور مستقلی بهنام عراق وجود نداشت. اگرچه ناحیۀ عراق یا بینالنهرین تاریخ طولانی دارد، اما از سال 1921 کشور غیرمستقل عراق تحت قیمومیت انگلستان بهوجود آمد. مبارزه با تروریسم در این سرزمین سرابی بیش نبود؛ یعنی با اینکه نظام سیاسی عراق شکل گرفت، اما متأسفانه هیچکدام از مسائل قبلی مثل مسئلۀ اقلیم عراق، پناهگاه گروههای تروریستی، حل نشد. این مقطع کوتاه یازده سال گذشته در تاریخ سیاسی عراق دورۀ بحرانی و پربسامدی بود و شاید بتوان گفت که عراق در این دورۀ تاریخی یکی از قربانیان تروریسم در سطح بینالملل قرار داشت. بحران هویتی، ناکارآمدی دولتهای عراق، وابستگی ارتش عراق، تداوم طایفهگرایی و نبود اجماع ملی در مسائل کلان ازجمله دلایل این بحرانها در عراق است. اگر نظرات مقتدی صدر دربارۀ نظام سیاسی و کابینۀ مدنظرش را بررسی کنیم، در آخرین نظرش مدعی شده است که فقط با کابینۀ لیبرال توافق خواهیم کرد. اهلسنت و عرب نیز هر کدام نظرات خاص خود را در این کشور داشتند. متأسفانه حوادثی که در این دو ماه اخیر شاهد بودیم، ناکارآمدی دولتهای جدید را برای بازسازی و اعتلای فرهنگ عمومی و نظام اقتصادی عراق نشان میدهد.
عوامل خارجی مانند آمریکا و القاعده و داعش باعث گسترش تروریسم در عراق شدهاند
در عراق بهراحتی میتوان اسلحه و مهمات بهدست آورد. همین قضیه نیز در افزایش پدیدۀ تروریسم در این کشور مؤثر است. کنترل دولت عراق بر مرزهای بینالمللی بسیار ضعیف است. عوامل خارجی متعددی هم در این یازده سال گذشته در وضعیت عراق تأثر گذاشته است. القاعده در این دوران به این سرزمین وارد شد و سازمان منافقین به حیاتش ادامه داد. نقش مهم و مؤثر دولتهای فرامنطقهای مثل آمریکا و منطقهای مثل عربستان و ترکیه و قطر را در رشد این پدیده در عراق نمیتوان انکار کرد. نقشآفرینی مدیریتشدۀ اسرائیل در عراق، بهویژه در ناحیۀ کردستان نیز بسیار تأثیرگذار است. پیوندخوردن سرنوشت عراق با دیگر کشورهای اسلامی، بهویژه سوریه در رشد تروریسم خیلی مؤثر بوده است. نکتة آخر نقش مؤثر گروههای سلفی وابسته به خارج از این کشور مانند داعش در ایجاد ناامنی است. داعش محصول وارداتی به عراق است و در آنجا بهوجود نیامده است.
بررسی تاریخ تروریسم در عراق نشان میدهد که شکلگیری اینگونه فعالیتها ریشهای طولانی دارد؛ بنابراین عراق از مناطقی است که تروریسم در آنجا مجال رشد داشته است. شرایط مساعد داخلی و خارجی در این کشور، زمینه را برای پیدایش تروریسم فراهم کرده است. متأسفانه عراق در قانون جدید نظام سیاسی خود که جامعیت نهادهای مدنی را داشت، در حین تروریستپروری، از قربانیان پدیدۀ تروریسم شده است. بهنظر میرسد از سال 2005 به بعد، به قربانیبودن عراق در حوزۀ تروریسم باید بیشتر توجه کرد. عقلانیت سیاسی حکم میکند که در مقابله با تروریسم در عراق نگاه پیشگیرانه داشته باشیم. بههرحال ما با کشوری روبهرو هستیم که در مقاطعی تروریستپرور و در مواقع بیشتری قربانی تروریسم بوده است.
ترور تاریخ بسیار مخربتر از ترور فیزیکی است
دکتر ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، پس از اتمام سخنان دکتر جعفری، بحث خود را با موضوع ترور تاریخ آغاز کرد. وی به تخریب آثار تاریخی عراق توسط آمریکا و افغانستان توسط طالبان اشاره کرد و گفت: هدف از این کار انهدام هویت و ریشههای فرهنگ یک جامعه است. تروریسم اقدامی خشونتبار و مخرب و اخلالگرانه یا تهدید به این اقدام است که به قصد تأثیر بر دولت یا ترساندن مردم برای پیشبرد اهداف سیاسی انجام میشود. در ترور تاریخ این اقدام میتواند علیه فرد نباشد؛ ولی نتایجی بسیار زیانبارتر و مخربتر داشته باشد. روحیۀ تروریستی هنگامی موضوعیت پیدا میکند که گروهی سیاسی در راه پیشبرد اهداف خود با فرد یا گروه یا کشوری مواجه شود که از سه ویژگی برخوردار باشد. در ویژگی اول فرد یا جامعهای که هدف قرار میگیرد از نقشهها و برنامههای جریان مخالف آگاهی داشته و زمینههای شکلگیری آن جریان را میداند. ویژگی دوم این است که علاوه بر داشتن آگاهی، در برابر برنامههای جریان مخالف روحیۀ مقاومت نیز دارد. در حالت سوم نهتنها فرد یا جامعه آگاه است و روحیۀ مقاومت دارد؛ بلکه طرح جایگزین هم دارند. ترور سهلترین روش برای حذف یا ارعاب اینگونه افراد و جوامع است. اخیراً شیوۀ راحتتری را در ترور در پیش گرفتهاند. ترور تاریخ برای جامعهای دارای هویت و متمدن مانند جهان اسلام راحتتر و به مراتب تأثیرگذارتر است. طوری صحنه را آرایش میکنند و آیندۀ تاریخ را شکل میدهند که اهداف جریانهای تروریستی را از خودمان بدانیم و غیر از طرح آنها طرح دیگری متصور نشویم. ترور تاریخ نحوهای از تروریسم است که بنای هر سه ویژگی ترور را در جامعه هدف میگیرد؛ یعنی آگاهی تاریخی و روحیۀ مقاومت و طرح جایگزین را در ذهن فرد از بین میبرد و شخص فکر میکند تا بوده چنین بوده است. موفقیت در انجام ترور تاریخ؛ یعنی انهدام ریشههای هویتی یک ملت. در بسیاری از جوامع آفریقایی هیچ اقدامی صورت نمیگیرد، ولی ترور تاریخ انجام میشود. بسیاری از مناطق جهان از نظر فیزیکی کشورهای امنی هستند، ولی ترور تاریخ در آن انجام شده است.
تاریخپردازی و تخریب آثار تاریخی، دستاویزهای غرب علیه جهان اسلام
جهان اسلام پتانسیل عظیمی برای بهچالشکشیدن طرحهای جهانی و نظام سلطه دارد. در کنار این پتانسیل روحیۀ مقاومت و پیشینۀ تاریخی مناسبی هم دارد. پس اگر ترور تاریخ در جهان اسلام با موفقیت انجام شود، کشورهای اسلامی هم شبیه کشورهای آفریقایی و بدون پیشینه میشوند. بههمیندلیل هدف دشمنان جهان اسلام حذف آگاهی تاریخی و روحیۀ مقاومت است. برای انهدام ریشهها یا همان ترور تاریخ دو روش وجود دارد. روش اول با استفاده از سامانههای تاریخپرداز است؛ یعنی استفاده از تاریخپردازی و تاریخنویسی و تاریخپژوهی بهگونهای که اهداف نظام سلطه یا جریان ترور تأمین شود. روش دوم در ترور تاریخ، تخریب آثار تاریخی جامعۀ هدف است. این روش علیه کشور ایران خیلی بیشتر استفاده میشود، اما در عراق و افغانستان و حتی سوریه نیز وجود دارد. انهدام آن قسمت از آثار فرهنگی که بهطور مستقیم به اروپا مرتبط نیستند، خیلی راحتتر انجام میشود و کسی هم اعتراضی نمیکند. حال اگر تروریستها در جایی حاضر شوند که نوعی سبقۀ فرهنگی یا تمدن یونانی و اروپایی و رومی داشته باشد، حساسیتها برانگیخته میشود. خرید یا غارت نسخ خطی هم از چند سال پیش در دستورکار آنها قرار گرفته است. وقتی به روستایی در اردبیل حمله کردند، آثار شیخ صفیالدین اردبیلی را بردند.
وظیفۀ سامانۀ تاریخپردازی، حذف یا پررنگکردن بخشهایی از تاریخ در جهت منافع است
سامانۀ تاریخپردازی به مجموعۀ عواملی گفته میشود که برای شکلدهی به درک تاریخی مخاطبان و نوشتارهای تاریخی، نقشآفرینی میکنند. سامانۀ تاریخپرداز اروپامحور طوری به میراث فرهنگی ملتها جایگاه و شأن میدهد که مردم احساس کنند همۀ جهان در تلاش برای رسیدن به مدرنیته هستند. کتابهای تاریخی زیادی در این زمینه وجود دارند که به جلوبودن اروپاییها در جنگ تمدنها از سایر کشورها اشاره میکنند. مثلاً عقلانیت و مذهب برتر و آبوهوای بهتر را در قالب این سامانه بهگونهای به سایر کشورها عرضه میکنند که میراث خودشان را هم از اروپاییها بدانند؛ درنتیجه با بررسی تاریخ ایران این سؤال به ذهن خطور میکند که چرا اینقدر موانع توسعۀ سرمایهداری وجود داشته؟ گویی هر جامعهای برای پیشرفت حتماً باید از سرمایهداری بگذرد؛ چراکه سامانۀ تاریخپرداز غرب گفته است که اروپا از سرمایهداری به تکنولوژی رسید و هر جامعهای که نتوانست این روند را انجام دهد، ذاتاً ظرفیت تاریخ و تمدنسازی ندارد. نقش اصلی سامانۀ تاریخپردازی علاوهبر ارائۀ اطلاعات تاریخی، پردازش محتویات اسناد و منابع و نگرش ارزشی مخاطبان نیز هست؛ بنابراین هر سامانۀ تاریخپردازی نقش حائل میان تاریخ و مخاطب را ایفا میکند. تصمیم نهایی راجعبه اینکه کدامیک از اتفاقات گذشته به واقعیات تاریخی تبدیل شوند، برعهدۀ سامانههای تاریخپردازی است. مثلاً زمانیکه کریستوف کلمب با کشتی 15متری بهسمت آمریکا رفت، در اقیانوس هند کشتیهای چینی دهبرابر آن عظمت داشتند ولی در تاریخ ذکر نمیشود؛ چون اگر ذکر شود، یادی از این کشتی کوچک باقی نمیماند و تاریخ تغییر میکند. وجود سامانۀ تاریخپردازی برای هر مملکتی یک ضرورت است و ما هم باید این کار را بکنیم. سامانههای تاریخپردازی یکی از سرمایههای اصلی کنترل اجتماعی و فرهنگی و ابزارهای نرم قدرت محسوب میشود. اولین هدف ترور تاریخ، ازبینبردن حافظۀ تاریخی فرد یا جامعه است. نتیجۀ بعدی ترور تاریخ جابهجایی درون و بیرون تاریخ است؛ یعنی بعضی از وقایع تاریخی اصل و حقیقت و بعضی دیگر نادرست هستند و باید از تاریخ حذف شوند. سومین نتیجۀ ترور تاریخ، تعریف متن و حاشیه است؛ یعنی بعضی کشورها در متن تاریخ و بعضی در حاشیۀ تاریخ هستند. آخرین نتیجۀ ترور تاریخ این است که دیگر در جامعۀ هدف نیازی به ترور فیزیکی نیست و میتوان همۀ هزینهها را به این سامانه اختصاص داد.
راهکار مقابله با ترور تاریخ در ایران، ایجاد سامانۀ تاریخپردازی ملی است
جمهوری اسلامی ایران شدیداً در معرض این وضعیت قرار دارد. حال برای مقابله با چنین وضعیتی باید چه رویکردی اتخاذ کرد؟ به نظر بنده همینطور که تاریخپرداز اروپامحور داریم، تمام مؤلفان و محققان تاریخ کشور نیز باید تلاش کنند تا سامانۀ تاریخپرداز ملی تعریف شود. به چشماندازی ملی نیاز داریم تا همۀ دانشجویان و اساتید با تمام انرژی روی آن کار کنند. سامانۀ تاریخپرداز ملی یعنی نگارش تاریخ بر مبنای میراث و نظرگاه و منافع ملی. پس به جای اینکه دنبال اسناد دیگران باشم، باید دربارۀ اسناد خودمان بحث کنیم و با نگاهی بومی برای آیندۀ کشورمان برنامهریزی کنیم. نهایتاً اگر بخواهیم پادزهر ترور فعلی را ایجاد کنیم و آن را دفع کرده و از آسیبرسانی آن جلوگیری کنیم، باید در درجۀ اول متنهای مکتوبی براساس همان میراث و نظرگاه و منافع ملی سامان دهیم تا بهتدریج سامانۀ تاریخپرداز کشور را شکل دهد. اگر سامانۀ تاریخپرداز ملی شکل بگیرد، حتی در صورت انهدام میراث و آثار فیزیکی تاریخی، آن را نمیتوان از بین برد. آثار فیزیکی را میتوان نابود کرد، اما کتابهایی را که دربارۀ آنها نوشته شدهاند، نمیتوان از بین برد. اگر در تمدن اسلامی مهمترین اعجاز پیامبر(6) متن مکتوب یعنی قرآن است که نمیتوان در آن دست برد، بهخاطر این است که بقای هویت اسلام تضمین شود. خیلی از معابد و حتی کعبه میتوانست ویران شود. در زمان حملۀ قرمطیها به کعبه، حجرالاسود را دزدیدند؛ ولی به هویت اسلامی خدشهای وارد نشد؛ چون قرآن را داشت.
کنگرۀ شهدای ترور، فرصتی برای رساندن صدای ملت ایران به گوش جهانیان است
آقای سیدجواد پورحسینی، پژوهشگر حوزۀ انقلاب اسلامی و معاون سابق پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش استان اصفهان، سخنران بعدی این نشست علمی بود که به ارائۀ نظرات خود پرداخت. وی در ابتدا به معرفی هفت نفر از شهدای ترور اصفهان پرداخت و گفت: بنده هفت نفر از شهدای ترور استان را معرفی میکنم که بر اثر کمین اشرار و ضدانقلاب در مناطق غرب و کردستان یا بر اثر درگیری رودررو با منافقین بهشهادت رسیدهاند.
اسامی این شهدا عبارتاند از:
1. شهید مرتضی جعفری، متولد روستای میمه از توابع اصفهان که در تاریخ 22مهر1362 در تپهشهدای ایلام بهشهادت رسید؛
2. شهید حسنعلی خیراندیش، متولد نجفآباد که در تاریخ 6آذر1360 طی درگیری با ضدانقلاب در مریوان بهشهادت رسید؛
3. شهید حسن رحمتی، متولد اردستان که در تاریخ 26شهریور1362 در شهر بوکان بهشهادت رسید؛
4. شهید غلامعلی نیکخواه، متولد اصفهان که در تاریخ 12بهمن1361 طی درگیری با ضدانقلاب در جادۀ تکاب به مهاباد بهشهادت رسید. او معاون عمرانی آذربایجانغربی بود؛
5. شهید قاسمعلی هدایت، متولد فلاورجان که در تاریخ 28تیر1361 در تهران و هنگام افطار بهدست منافقین بهشهادت رسید؛
6. شهید کمیل فرزانگان، متولد شهرضا که در تاریخ 12اردیبهشت1362 هنگام اذان ظهر در شهرضا بهشهادت رسید؛
7. شهید قربانعلی بوکانیاننژاد متولد اصفهان که در تاریخ 4خرداد1362 توسط کومله در کامیاران بهشهادت رسید.
شهید قاسمعلی هدایت در خانوادهای فقیر در اصفهان بهدنیا آمد. او بسیار بااستعداد بود و پس از اتمام دورۀ دبیرستان و شرکت در کنکور سراسری، موفق شد سال 1356 در رشتۀ مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه علم و صنعت قبول شود. سال 1358 در یکی از هنرستانهای تهران مشغول به تدریس شده و بعد از انقلاب فرهنگی، رئیس مدرسۀ راهنمایی علم و دین در تهران میشود. سرانجام در تاریخ 28تیر1361، سه نفر از منافقین وارد منزلش شده و قبل از افطار، او را با نُه گلوله بهشهادت میرسانند. قاتلان او پس از یک سال، هنگام فرار از مرز دستگیر میشوند.
شهید کمیل فرزانگان در شهرضا در خانوادهای متدین و فقیر در سال 1317 بهدنیا آمد. دوران ابتدایی و متوسطه را در مدرسه شبانه گذراند و پس از اتمام خدمت سربازی، به استخدام آموزشوپرورش درآمد. او در همین حین موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشتۀ تاریخ نیز شده و بعد از انقلاب رئیس دبیرستان دانش بهمن میشود. شهید فرزانگان در مبارزه با ضدانقلاب بسیار فعال بود و بههمین دلیل منافقین چندین بار برای او نامههای تهدیدآمیز ارسال میکردند. سرانجام او را در تاریخ 12اردیبهشت1362، هنگام اذان ظهر، جلوی در منزلش بهشهادت میرسانند.
شهید قربانعلی بوکانیاننژاد در اصفهان و در خانوادهای فقیر و مذهبی متولد شد. او با مشقت فراوان دورههای ابتدایی و متوسطه را پشت سر گذاشت و وارد آموزشوپرورش شد. او بسیار مهربان بود و به همه کمک میکرد. قربانعلی از همان دوران نوجوانی، فعال و مبارز و ظلمستیز بود. از سستی و تنبلی متنفر بود و روحیهای قوی و شجاع داشت. گریههای سحرش برای همسر و خانوادهاش بهیادماندنی است. سرانجام هنگامیکه برای مأموریت به یکی از روستاهای غرب کشور میرود، در کمین گروهک کومله گرفتار شده و او را در شب نیمۀ شعبان تیرباران میکنند.
داشتن روحیۀ انقلابی مهمترین ویژگی مشترک شهدای ترور است
در جمعبندی کلی میتوان پنج ویژگی مشترک برای این شهدا بیان کرد:
1. از خانوادههای فقیر و دردکشیده بودند؛
2. دینداری و انس آنها با قرآن و ائمۀ اطهار بسیار بارز بود؛
3. در راه اهداف والای انقلاب اسلامی، استقامت و پایداری زیادی داشتند؛
4. تلاش زیاد و روحیۀ خستگیناپذیر داشتند و هیچوقت از پیگیری و مجاهدت ناامید نمیشدند؛
5. دارای روحیۀ انقلابی بودند که اکنون بیش از همیشه کشور ما نیازمند این خصوصیت است و رمز بقا و حفظ نظام است.
برگزاری کنگرۀ شهدای ترور فرصت مناسبی است تا صدای ملت مسلمان ایران را به گوش جهانیان برساند که با منطق و استدلال، همۀ مکاتب بشری و مستضعفان جهان را به آزادی و عدالت و مبارزه با ظلم فرا میخواند. در طول تاریخ همیشه دو جبهۀ حق و باطل در مقابل هم صفآرایی کردهاند. جبهۀ باطل که عاری از منطق است، همواره با ترور درصدد حذف فیزیکی بوده و این جریان همچنان ادامه دارد و ما شاهد ترور در عرصههای مختلف هستیم. ترور شخصیتی و فکری یکی از ابعاد خطرناک ترور است که جبهۀ باطل همواره با کثیفترین تهمتها، به این کار دامن میزند. اتهامزدن به شهید بهشتی در تاریخ معاصر و افترا و تهمتزدن به شخصیت نورانی امامخمینی() ازجملۀ این ترورهاست. پس شناخت و معرفی شاخهها و نحلههای فکری تولید و پرورش تروریسم و افکاری که منجربه تولید تروریسم در سطح جهانی میگردد، باید یکی از اهداف برگزاری این کنگره باشد.
ذات انقلاب اسلامی، دلیل اصلی دشمنی غرب و افزایش تروریسم علیه ایران است
دکتر بهمن زینلی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، آخرین سخنران این نشست علمی بود که به ارائۀ نظرات خود پرداخت. وی گفت: رهبر معظم انقلاب یکی از دلایل اصلی دشمنیها و مخالفتها با ایران را که انواع ترور هم بخشی از آنهاست، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی عنوان کردهاند؛ یعنی وقتی انقلاب کردیم و نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد، طبیعتاً منافع بسیاری از جریانات سیاسی جهان بهخطر افتاد. بنابراین موضوع اصلی این است که اگر ریشههای پدیدآمدن تروریسم را بررسی کنیم، در درجۀ اول طبیعتاً نفس انقلاب اسلامی و آرمانهای آن که ما داریم دخیل است. پس برای اقدام متقابل باید به تبیین و روشنگری نظام ایدئولوژیک انقلاب اسلامی چه در فضای داخلی و چه در فضای خارجی بپردازیم. موفقیتهای ایدئولوژیک، سیاسی، علمی و صنعتی ایران، دلیل دیگری برای دشمنیهای غرب است و بحثهای هستهای و بمب و موشک بهانههایی بیش نیستند و درواقع غرب با هویت ایدئولوژیک و علمی ما مشکل دارد. بنابراین رشد و موفقیتهای ایدئولوژیک و سیاسی و علمی و صنعتی و فرهنگی ما باعث میشود نخبگان کشور در معرض خطر ترور قرار بگیرند. چالشهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، یکی دیگر از دلایل تشدید تروریسم در کشور است. ما مبانی اقتصادی داریم؛ اگر نامۀ 53 امامعلی(7) به مالک اشتر را مطالعه کنید، نظام نوین اقتصادی امروزمان (اقتصاد مقاومتی) بهزیبایی بهتصویر کشیده شده است. پس ماهیت چالش اقتصادی هم یکی از عواملی است که باعث میشود تروریسم در جامعۀ ما بهعنوان تهدید جدی تلقی شود و در این بین فقر و فاصلۀ طبقاتی، از همه مهمتر است. گاهی اوقات میگویند که فقر جامعه را نمیکشد؛ بلکه تضعیف میکند و مانند گلدانی است که اگر به آن کم آب دهیم، برگهای آن میریزد، اما ساقه و ریشه از بین نمیروند. ولی متأسفانه اینگونه نیست و علاج آن خیلی سخت و حتی غیرممکن است. زمان انقلاب قرار بود اصلاحات کلانی در همۀ زمینهها صورت گیرد؛ اما در حوزۀ اقتصادی با توجه به چالشهای جنگ تحمیلی این موضوع بهتأخیر افتاد و متأسفانه این تأخیر به یکی از چالشهای امروز تبدیل شد. با این وجود اگر قرار باشد پدیدۀ تروریسم را واکاوی کنیم، غیر از مسائلی که دوستان فرمودند، ناچار هستیم در سه حوزۀ عملیاتی دیگر کار کنیم: اول، تبیین اندیشههای انقلاب اسلامی؛ دوم، دفاع و حراست از دستاوردهای علمی؛ سوم، کمکردن چالشهای اجتماعی و اقتصادی.