نجات فرزند از چنگ گروه تروریست

روزنامه هلندی "فولکس گرانت" تاریخ 15دسامبر 2006

نویسنده JannyGroen و Annieke Kranen Berg

تنظیم و ترجمه "کانون رهائی"

 

 

Holand

 

حبیب خرمی در بین والدین دیگری که می خواهند فرزندانشان را از چنگ محاهدین خلق نجات دهند.

عکس از Joost van den Broek-de Volks krant

حبیب خرمی یک پناهنده سیاسی ایرانی در تلاش برای نجات فرزندش از چنگ یک گروه تروریست بین المللی بهای گزافی را می پردازد.

روی صفحه تلویزیون یک فیلم دنیای وحش توجه حبیب خرمی را جلب نمود که در این صحنه یک بچه میمون در دهان تمساح گرفتار شد، اوران اوتان مادر، که در خشکی ایستاده بود لحظه ای درنگ نکرد و شجاعانه روی تمساح پربد و ضربه کوبنده ای به سرتمساح فرود آورد تمساح زبون بچه را رها کرد و اوران اوتان بموقع فرزندش را از خطر دور کرد.

حبیب خرمی که یک پناهده سیاسی و دارای ملیت هلندی است گفت که من مانند این اوران اوتان عمل کردم او می خواهد این را بگوید که حس غریزی اش را بکار برد.

او فرزندش را با بجان خریدن خطر برای خویش حفظ کرد. او کوشید تا فرزندش بهادر را حفظ نماید که در معرض خطر سازمان مجاهدین خلق بود.

این سازمان به عنوان یک گروه تروریستی در لیست های تقریبا سراسر جهان قرار دارد.

در سال 2002 یک دادگاه در هلند حکمی صادر کرد که خرمی را به دلیل مخالفت با واگذاری قیومیت فرزندش و دور کردن او از مأموران دولتی به دو سال زندان محکوم کرد.

دادگاه تجدید نظر در شهر Leeuwarden هلند روز 14 دسامبر 2006 برگزار گردید.

خرمی اکنون امیدوار است که مبارزه چند ساله او برای اثبات حقانیت خویش، در جریان پروسه های مدنی و جزائی و اداری پایان یابد.

در یک پروسه "کافکا "یی برای تعیین قیومیت روی فرزندش بهادر که سرپرست های او (در حقیقت هواداران مجاهدین خلق) در کانادا مدعی آن بودند در یک مبارزه ناعادلانه که ریشه اش در کمپ نظامی مجاهدین خلق بود و خود او روزی عضو آن بود.

آخر سال های 80 میلادی بهادر تازه بدنیا آمد و خرمی تصمیم گرفت که به مجاهدین خلق بپیوندد که از پایگاه خود در عراق می خواست رژیم ایران را تغییر بدهد.

این سازمان که دارای عقاید التقاطی از مارکسیسم و شیعه اسلامی بود خرمی را جذب نمود و پیش از این او 2 سال به جرم هواداری از مجاهدین در رژیم ایت الله خمینی بسر برده بود ولی این مجازات باعث نشد که خرمی از عقاید خود دست بکشد و بر آن شد که به مبارزه اش برای آزادی و دمکراسی ملت ایران ادامه دهد.

مجاهدین خلق ادعا می کرد که از کمپ اشرف برای رسیدن به این آزادی و دمکراسی عمل می کند.

همسر سابق حبیب خرمی در ابتداء مخالف این تصمیم بود که به مجاهدین در عراق بپیوندد اما نهایتا همسرش را همراهی کرد و رفتن به عراق را پذیرفت، بتدریج برای خرمی روشن شد که او درون یک فرقه خطرناک دچار شده است.

اعضای گروه هم بلحاظ جسمی و هم بلحاظ روحی در یک محدوده ایزوله و از دنیای واقعی بطور کامل بریده شدند و دور تا دور آنها سیم های خار دار تنیده بود.

رهبران سازمان زوجین مسعود و مریم رجوی، تسلیم شدن صد در صد اعضاء را می خواستند، تماس با دنیای خارج قطعا نا ممکن بود، روزانه جلسات عملیات جاری برگزار می شد. که در آن همه باید افکار و تخیلات خود را بازگو کنند، تا افراد را بدین وسیله در کنترل داشته باشند، شکلی از پروسه شستشوی مغزی.

خرمی بیاد می آورد که در جلسه ای رجوی با دست به سرش اشاره کرد و گفت "آن را بمن بدهید" منظور او این بود که باید سرسپرده او باشیم، برای خرمی سخت بود که سازمان علیه کرد ها و شیعیان عراقی به خدمت صدام حسین درآمده بود، او زمانی تصمیم به ترک مناسبات گرفت که رجوی ها طلاق های دسته جمعی را تحمیل نمودند.

داشتن خانواده با وفاداری به رهبران تعارض داشت. خرمی به یک بازی وحشتناک روانی گرفتار شد، زن و شوهر بر علیه هم برانگیخته می شدند و وادار می شدند که بر صورت هم تف کنند.

علیرغم تمام مقاومتش متاسفانه خرمی همسرش را از دست داد، لیلا اکنون یکی از فرماندهان مجاهدین شناخته می شود.

در این شرایط علابق والدین به فرزندانشان قطع گردید.

در اوایل جنگ اول خلیچ فارس رجوی کودکان را از کمپ اشرف به بغداد منتقل نمود، در صورتی که شهر بغداد زیر بمباران نیروهای امریکا قرار داشت، هدف پشت پرده از تغییر مکان کودکان این بود که والدین را متقاعد کنند که با انتقال بچه ها، آنها از شرایط خطرناک بغداد به محل امنی موافقت کنند.

رجوی قول داد که پس از خاتمه بمباران کودکان را به والدین آنها برگرداند، در حدود 800 کودک از طریق اردن به کشور های اروپائی، کانادا و امریکا قاچاق گردیدند.

در کتاب "فدائیان گمراه در سازمان مجاهدین خلق" نوشته خانم Judit Neurink این موضوع تحت عنوان "بچه دزدی بزرگ"، بررسی شده است.

نویسنده کتاب، خانم نیورینگ چگونگی سپردن کودکان را به هواداران سازمان تشریح می کند که چگونه کودکان به هواداران مجاهدین خلق سپرده می شوند به این منظور که در سنین نو جوانی در جنگ های چریکی مورد استفاده قرار گیرند، بهادر در آن هنگام در سن دو و نیم سالگی بود.

کانادا

علی رغم آن که بمبارانهای امریکا خاتمه یافت، کودکان بازگردانده نشدند، خرمی خواست که فرزندش را به او برگردانند او مورد ضرب و شتم شدید مجاهدین قرار گرفت و به مدت 6 ماه در زندانهای مختلف مجاهدین محبوس شد، خرمی می گوید "من اطاعت نمی کردم" پس از آزادی، او به تبعید گاه فرستاده شد که پس از آن در سال 1992 به هلند پناهنده شد.

خرمی شنیده بود که فرزندش در کانادا بود و بعد ها فهمید که بهادر به هواداران مجاهدین خلق در تورنتو سپرده شده است، "پسرم در گروگان بود، برای تحت فشار قرار دادن من به خاطر اینکه در رابطه با دزدیدن بچه ها دهان مرا ببندند".

با این حال خرمی بر قرار کردن تماس با فرزندش را که فکر می کرد خانواده سرپرست والدین او هستند پیگیری کرد، تماس با شفیعی و پیرا بصورت فوق العاده آزار دهنده ای ادامه می یافت، در این رابطه خرمی دست به دامن تمام سازمانهای حقوق بشر و دفاع از پناهندگان شد اما کمکی از دست کسی بر نیامد، در سال 1998 زمانی که او تازه پاسپورت هلندی گرفته بود و پسرش در کادر یک پروسه ترمیم خانواده ویزای اقامت هلند را گرفت او به کانادا مراجعت کرد، حالا او می توانست بهادر را پیش خود بیاورد.

او البته هرگز "حق ولایت قهری والدین" را واگذار نکرده بود اما قضایا در مسیری دیگر جریان یافت.

شکایت

خرمی در کانادا با شفیعی و پیرا، به توافق رسید که بهادر به هلند بیاید.

بهادر در آخر سال 1998 به هلند آمد، پدرش او را با شادمانی به محل اقامتش در شهر خرونینگن بمنظور اقامت دائم آورد. اما در ژانویه 1999 شفیعی و پیرا شکایتی علیه خرمی به اتهام دزدیدن بهادر وارد کردند و مدعی بودند آنها قیم بهادر هستند.

هر چند که زوج مزبور نتوانستند مدرک معتبری ارائه دهند، یک دادگاه کانادا آنها را با استناد به نامه یک کارمند مدد کار اجتماعی از انجمن حمایت کودکان، محق کرد.

این مدد کار می دانست که شفیعی و پیرا، هیچگونه مدرکی دراختیار ندارند. او این نامه را نوشت صرفا و تنها به این منظور که بهادر بتواند از مزایای بیمه و خدمات برخوادار باشد و بتواند به مدرسه برود.

"این که این نامه پایه ای باشد برای یک تصمیم قضائی در مورد حق ولایت، هرگز چنین منظوری در کار نبود"،

این موضوع را بعدا کارمند مزبور عنوان نمود.

شرارت واقع شده بود، هر چند که دادگاه کانادا حکم خود را معوق کرد، یک دادگاه هلند آن حکم را مبنا قرار داده بود.

قاضی دادگاه شهر خرونینگن خرمی را ملزم کرد که پسرش را به کانادا نزد شفیعی و پیرا برگرداند که در صورت سرپیچی هر روز مبلغ 5 هزار کیلدن تا سقف 500 هزار بپردازد.

خرمی می گوید این حکم من را به یک شرایط اضطراری کشانید، از سالها پیش داستان بچه هائی که به کمپ اشرف برگردانده شده اند برملا شده بود و همواره گزارش های جدیدی در این رابطه می رسید. در سپتامبر گذشته روزنامه نشنال پست موضوع بسیج نوجوانان از کانادا به کمپ اشرف را برملاء نمود، دختران و پسران نو جوانی که قاچاق می شوند تا در آنجا برای عملیات استشهادی برای سازمان مجاهدین خلق آموزش ببینند.

بعد از حکم قاضی شهر خرونینگن خرمی تصمیم گرفت که فرزندش را دور نگه دارد و به برادرش در منطقه کردستان در ایران بسپارد.

خرمی بعلت جرایمی که می باید می پرداخت قادر نبود که پروسه های حقوقی در کانادا را ادامه دهد.

وکیل هلندی او فراموش کرد که برای او فرجام خواهی کند و خرمی به زندان افتاد و کارش را بعنوان مدد کار اجتماعی از دست داد.

زمینه ها

تلخ ترین موضوع برای او این است که هیچ قاضی نخواست به زمینه های این موضوع گوش فرا دهد.

"ما در اینجا در رابطه با سیاست بحث نمی کنیم" این جملات قاضی دادگاه پرونده است .

او تنها بشکل رسمی به موضوع حق ولایت پرداخت.

ممکن است که این موضوع به نفع او عمل کند که سازمان مجاهدین خلق هم اکنون در لیست تروریستی قرار دارد و این که مدارکی از سازمانهای مدافع حقوق بشر مانند سازمان دیده بان حقوق بشر (RHW) وجود دارد، این سازمان سال گذشته یک گزارش بنام "خروج ممنوع" در مورد نحوه عمل سازمان مجاهدین خلق تهیه کرد که چگونه با اعضای مخالف رفتار می کند، اعضائی که رهبران را مورد انتقاد قرار می دهند و یا اینکه می خواهند سازمان را ترک کنند، زندانی و شکنجه می شوند.

بنا به گفته HRW در اینجا صحبت از شستشوی مغزی شدید است، اعضاء تحریک می شوند که در مورد هم گزارش بنویسند و همدیگر را شکنجه کنند، مخالفین مجاهدین خلق در اروپا به عنوان سرویس مخفی ایران مورد اتهام قرار می گیرند، خرمی نیز مورد این اتهام قرار می گیرد مانند عضو مجلس سابق نمایندگان هلند خانم فرح کریمی که در سال 2005 اقرار کرد که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده، به نظر او یک فرقه جنایتکار.

خرمی همچنین امیدش را به استشهاد های شفیعی و پیرا توسط وکیلش در سال 2005 بسته است.

این استشهادات مانند یک بمب پر از تناقض اند.

از اینجا مانند روز روشن است که آنها وابسته به سازمان مجاهدین خلق هستند و در قاچاق بچه های زیادی دست داشتند، ولی خرمی چشم امیدش را بیشتر به گواهی فرزندش دوخته است او این را قبل از دادگاه تجدید نظر Leeuwarden اعلام نمود.

اضطرار

روز گذشته قرار بود که بهادر از تهران به آمستردام برای شرکت در دادگاه بیاید، با کمال تأسف برای پدرش که او را 8 سال ندیده است بهادر نیامد.

به نظر حکومت ایران ویزای او درست نبود. بهادر می خواست در مورد چگونگی تربیتش توسط سرپرست در کانادا صحبت کند، چگونه او بلحاظ ذهنی برای مجاهدین خلق تربیت می شد، در مورد اقامتش در هلند و در ایران و در مورد رفتار و کردار پدرش، وکیل خرمی آقای Nooitgedagt در این تردیدی ندارد که موکلش باید برنده شود.

واقعیت این است که خرمی توسط قاضی هلندی موظف بود که پسرش را به یک سازمان شناخته شده تروریستی بین المللی واگذار کند به این خاطر موضوع "ناچار" بودن در میان است، خرمی می گوید من به این می بالم که او را تا بحال حفاظت کرده ام، اگر من بهادر را از دست داده بودم و به چنگ مجاهدین خلق افتاده بود خود را زنده نمی دیدم، من امیدوارم که قضات در این مرحله ببینند که من کاری را انجام ندادم غیر از آنکه فرزندم را حمایت کنم.

 

اتحادیه اروپا

دادگاه تجدیدنظر اروپا در اوایل این هفته سازمان مجاهدین خلق را از لیست سازمانهای تروریستی خود حذف کرد

قرار دادن این سازمان درلبست سال 2001 با پروسه صحیح صورت نگرفت، این سازمان باندازه کافی مجال نداشت تا مدارک ارائه دهد، دادگاه تجدید نظر روز سه شنبه در پرونده ای که سازمان مجاهدین خلق باز کرده بود رای داد.

اتحادیه اروپا اطلاع داد که دو باره و این بار با پروسه صحیح تصمیم گرفته خواهد شد.

سازمان محاهدین خلق همچنین در لیست گروه ها ی تروریستی مربوط به امریکا و کانادا قرار دارد و

سازمان دیده بان حقوق بشر HRW سال گذشته اخطار نمود که شاخه سیاسی این سازمان شورای ملی مقاومت، خود را در ایالات متحده امریکا و اروپا بعنوان الترناتیو دمکراتیک برای حکومت ایران وانمود می کند.

سازمان مجاهدین می خواهد سیاست مداران را قانع کند که مستحق انگ تروریستی نیست.

HRW می پذیرد که ایران در رابطه با حقوق بشر به بدی شناخته می شود. ولی اخطار می کند که حمایت از یک گروه تروریستی که مسؤل نقض شدید حقوق بشر است ، غلط بزرگی خواهد بود

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31