مواظب اين فرد باشيد
خاطره از : حجت الاسلام والمسلمين اسماعيل فردوسي پور
در نجف كسي خودش را به اعضاي دفتر امام نزديك كرد كه نام مستعار محمود را بر خود داشت . از همان اول ورودش به دفتر امام ، من به ايشان مشكوك شدم ، چون بلافاصله سرش را تراشيد و وضع ظاهري خود را به گونه اي تغيير داد كه كمتر كسي اگر او را قبلاً ديده بود با اين وضع جديد مي شناخت .
اين فرد خودش را هم به پاريس رسانيد و در كارهايي مثل ضبط سخنراني هاي امام دخالت مي كرد . اين ماجرا ادامه داشت تا شهيد بهشتي به پاريس آمد . يك روز ديدم ايشان در آن باغ با محمود در حال قدم زدن و صحبت كردن است .
بعد از اتمام صحبت كه بالا آمدند ، از من پرسيدند : شما ايشان را مي شناسيد ؟ گفتم : نه ، با اسم مستعار محمود اينجا رفت و آمد مي كند . آقاي بهشتي فرمودند : اين آقا، حسين اخوان و از كادر اصلي و اوليه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) در تهران است و شغل پدرش هم فرش فروشي است كه از ايران فرار كرده و خودش را به كنار امام رسانيده است .مواظب او باشيد .
من هم از آن لحظه بيشتر مراقب حالات او بودم ، از جمله يك بار كه او را در اتاقي در حال مصاحبه با يك خبرنگار خارجي ديدم كه عكس هاي كشته هاي سازمان مثل برادران رضايي را جلوي دوربين گرفته بود . همان تذكر آقاي بهشتي موجب شد او را از اتاق بيرون كردم .
با لباس غير روحاني باشيد بهتر است
خاطره از : يوسف فروتن
طلبه اي كه از ايران براي تبليغ و كار به هامبورگ آمده بود ، در اولين روزهايي كه در هامبورگ بود ، آقاي بهشتي او را ارزيابي كرد و متوجه شد به درد اين كار نمي خورد . لذا به كسي گفت شما ايشان را ببر به فروشگاه و يك كت و شلوار مناسب براي ايشان بخر !
هر چه آن طلبه مي گفت : من براي تبليغ اينجا آمده ام ، آقاي بهشتي به او گفت : بله مي دانم ، ولي شما اينجا با لباس غير روحاني باشيد بهتر است و هر وقت موقع پوشيدن اين لباس شد تو را خبر مي كنم .
بعدها متوجه شدم اين حركت از روي شناخت دقيق او بوده است ، چون آن فرد بعدها به سازمان مجاهدين خلق (منافقين) پيوست .
دليل رفتار او را نمي دانم
خاطره از : سيد محمد رضا بهشتي
يكي از منافقين خلق در حكومت نظامي به ملاقات پدرم آمده بود . وي فردي بود كه از منافقين خلق منشعب شده بود و براي خودش تشكيلات درست كرده و فعاليت داشت . پدرم بر خلاف ساير ملاقات هايي كه در خانه داشت و اصلاً به تلفن ها جواب نمي داد و ما اين تلفن ها را كه زياد هم بودند پاسخ مي داديم تا جلسه شان تمام شود ، حين جلسه بارها تلفن را خودش برداشت تا بدين صورت وقت ملاقاتش را با او به حداقل برساند . او هم كه ديد ساعت حكومت نظامي دارد نزديك مي شود ، بلند شد و رفت .
البته هنوز براي من معلوم نيست دليل اين رفتار پدرم با او چه بود . يكي از دوستان كه از زندان آزاد شده بود بعدها مي گفت : من مسائل داخلي سازمان را از آقاي بهشتي شنيدم . با اين كه من داخل زندان بودم و ايشان بيرون بود و قاعدتاً بايد خبرها اول به ما مي رسيد ، بعد به بيرون مي رفت .
اين نشان مي داد پدرتان خيلي زود از مسائل سازمان مطلع مي شود .
اين دنيا به اندازه يك مسواك نمي ارزد
خاطره از : حجت الاسلام و المسلمين جواد اژه اي
پس از پيروزي انقلاب با توجه به حجم بالاي شايعاتي كه درباره سطح زندگي آقاي بهشتي در جامعه توسط مخالفين و منافقين دامن زده مي شد كه مثلاً ايشان خانه 15 طبقه دارد و ... يك شب به ايشان گفتم : آقاي بهشتي شما مي دانيد پس از انقلاب قيمت زمين و خانه در جنوب و بالاي شهر تهران يكسان شده است ، پيشنهاد من اين است شما اين منزل تان در قلهك را بفروشيد و منزلي در جنوب تهران تهيه كنيد كه اين شايعات هم به خودي خود خنثي شود .
ايشان كه داشتند مسواك مي زدند ، بعد از اتمام مسواك به من گفتند : جواد آقا اين مسواك من چقدر مي ارزد ؟ گفتم : هيچي ، مسواك مستعمل كه قيمتي براي كسي ندارد . گفتند : به خدا قسم تمام دنيا به اندازه اين مسواك كه از نظر شما قيمتي ندارد ، براي من ارزشي ندارد .
و بعد فرمودند : اگر من بخواهم اين كار را كه شما مي گوييد بكنم ، اين يك نوع فريب كاري است . مردم بايد مرا همان طوري كه هستم نه بيشتر و نه كمتر بپذيرند ، اگر به همين صورت موجود پذيرفتند ، آن وقت است كه من جايگاه خودم را دارم .
بعد گفتند : شما فكر مي كنيد كه من اين حرف ها را نمي دانم كه اين همه شايعات و دروغ ها چي هست ؟ سپس گفتند : ما بايد مردم را عادت بدهيم ما را همان طوري كه هستيم بپذيرند ، نه آن طوري كه خودشان مي خواهند و مي پسندند و ما به تدريج در چيزي كه قبول نداريم مي غلتيم و در نتيجه آنها با لغزش روحانيت در اين امور اصل اعتقاد به اسلام را از دست مي دهند .
با متانت دعوت را پذيرفت
خاطره از : سيد عليرضا بهشتي
شهيد بهشتي توهين به هر انديشه اي را تاب نمي آورد . ايشان در مناظرات بين گروه هاي فكري مختلف پيشگام و فعال بود . به طور مثال مناظره اي كه با دو تن از اعضاي هوادار سازمان مجاهدين خلق در دانشگاه صنعتي شريف انجام دادند ، چند جلسه مناظره در تلويزيون با دو سه نفر از نظريه پردازان حزب توده و فداييان اكثريت و ... انجام دادند كه بخشي از آن پخش و بخش ديگري از آن به دليل هم زماني با شهادت ايشان در آرشيو ماند و پخش نشد .
سابقه برخورد معقول و گفتگو با مخالفان فكري به زندگي قبل از انقلاب شهيد بهشتي بر مي گردد . در آلمان كساني كه از اديان و فرق ديگر اسلامي يا افراد غير مذهبي بودند و با ايشان در فضايي صميمي و دوستانه به بحث و گفتگو مي پرداختند .
من به خاطر دارم طرفداران حزب توده در اتريش از ايشان براي مناظره دعوت كردند كه ايشان با آرامش و متانت پذيرفت و به آن محل رفت و تا پاسي از نيمه شب با آنها به گفتگو پرداخت .