«آفتاب مطهر»(36)

Bookroom.ir File 3945قله ، قبیله ، قبله :

برای این که روشن شود جریان شهادت علامه مطهری چه بود ، چرا اتفاق افتاد و ما در برابر آن چه مسئولیتی داریم و نیز برای این که نکاتی برای جوان ها و نوجوان ها روشن گردد ، لازم است به نکاتی اشاره شده ، مسائلی یادآور شود .

در این کشور حکومتی برقرار بود که عملاً ابزاری در دست ابرقدرت ها محسوب می شد . در آغاز زیر سلطه انگلستان و سپس در دست آمریکا بود و همیشه در جهت منافع استکبار و قدرت های بزرگ دنیا گام برمی داشت ، یعنی منافع کشور در اختیار آنان قرار می گرفت .

نمونه هایی بسیار از وابستگی ، مزدوری ، پستی و زبونی این دولت در برابر قدرتمندان بزرگ دنیا وجود داشت و عملاً مثل مومی در دست انگلستان و آمریکا بود . بیشتر مردم نیز این وضع اسف بار را پذیرفته بودند .

تفصیل این مطالب را می توان در کتاب های تاریخ معاصر پیگیری کرد ، مردم شریف و آزاده ایران ، به ویژه کسانی که به اسلام و تشیع علاقه داشتند و در مکتب سیدالشهداء با شعار   " هیات منا الذله " زندگی کرده بودند ، تصمیم گرفتند این وضع را تغییر دهند و دیگر زیر بار ذلت نروند . ولی گرایش های مردمی که می خواستند با این نظام وابسته به ابرقدرت ها مبارزه کنند ، بر اساس فرهنگ ها و عوامل مختلف اجتماعی متفاوت بود .

در آن زمان دو جناح مبارز مطرح بودند ، حزب و تشکیلات داشتند و در برابر دولت شاهنشاهی به منزله اپوزیسیون (1) عرض اندام می کردند . نخست جریان ملی گرایان با شعارهای ناسیونالیستی بود . تبلیغات آنان بر این محور دور می زد که ایران ملتی کهن دارد ، از تمدنی دیرین برخوردار است و در مسیر تاریخ و فرهنگ بسیار سرافراز بوده است ، بنابراین در شأن این ملت نیست پیش از این زیر بار بیگانگان باشد . محور تبلیغات آنان جدا از عقاید و افکار مذهبی و ارزش های اسلامی ، تنها ملی گرایی بود و می خواستند چنین تمایلی را در میان مردم تقویت کنند .

در مقابل یک گرایش چپ وابسته به چین و شوروی سابق وجود داشت که منکر دین ، مذهب و خدا بود . اینان در زمینه مسائل اجتماعی و اقتصادی قائل به اشتراک بودند ، یا دست کم در شعار می گفتند همه دستاوردهای یک کشور و منافع اقتصادی برای همه مردم است ، نباید تنها در اختیار سرمایه داران قرار گیرد و کارگران و کشاورزان نیز باید سهیم باشند .

این شعاری جذاب بود که باعث می شد گروه های بسیار از مردم به سمت شان گرایش یابند می گفتند سرمایه داران منافع شما را می مکند و شما را محروم می کنند ، بیایید در برابر سرمایه داری متحد شوید .

این دو جناح هر کدام به اندازه شرایطی که برایشان فراهم می شد تبلیغاتی می کردند و یاران و پیروانی می یافتند . ملی گرایان که احزابی مختلف بودند ، در جبهه ملی (2)  متمرکز می شدند و شعارشان هم مجد باستانی ، ایران قدیمی و از این گونه تبلیغات بود .

گروه دوم بر اساس ایده های مارکسیستی با حکومت مبارزه می کردند ، سایر مردم که بیشتر جمعیت کشور و بدنه جامعه را تشکل می دادند مردم متدین و مذهبی بودند که به دین شان بیش از همه چیز بها می دادند . البته آنان نظام طاغوتی را نمی پسندیدند ، وابستگی به کفار و بیگانگان را بر نمی تابیدند و ستم های سرمایه داران و زمین خواران را نمی پذیرفتند ، ولی چاره ای نداشتند ، می سوختند و می ساختند .

بدیهی است با این وجود علاج رهایی از این زورگویی ها ، سلطه ها و یورش های بیگاناگن را در تشکیل حکومت کمونیستی و نیز ملی گرایی نمی دانستند . آنان با این که اکثریت قاطع را تشکیل می دادند ، حزب و تشکل های سیاسی نداشتند ، متأسفانه جریان هایی هم بودند که با اوجود گرایش های مذهبی ، گاهی به چپ و گاهی به ناسیونالیسم می گراییدند و با این که یک تفکر ملحدانه و باطل و التقاطی را قبول داشتند ، دم از اسلام می زدند .

اما بیشتر مردم با این که علاقه ای به هیچ کدام از این جناح ها نداشتند و از نظام هم سخت دلخور بودند ، چاره ای برای خود نمی دیدند و نمی دانستند چه کنند . تا این که در حدود  سال های 1340 و 41 حرکتی به رهبری یکی از فرزندان امام حسین (ع) و از سلاله رسول خدا (ص) به وجود آمد .

امام خمینی آن روح قدسی ، حرکتی امید آفرین و نوید بخش را آغاز کرد و کم کم علمای دیگر جذب این جنبش شدند ، بدون این که حزب و دسته ای در کار باشد . به محض آن که امام خمینی اعلامیه ای را حتی در خارج از کشور منتشر می کرد ، در فاصله ای اندک با امکاناتی ناچیز و با وجود کنترل های شدید ساواک ، در تمام شهرستان ها منتشر می شد . این جریان تداوم یافت تا آن که بارها یاران امام مورد تهاجم واقع شدند ، به زندان افتادند ، شکنجه دیدند و برخی نیز شهید شدند .

سرانجام انقلاب پیروز شد ، در حالی که کمتر کسی این پیروزی را پیش بینی می کرد . خوش بین ترین افراد که دوراندیش و عاقبت اندیش بودند و از مبارزان مهم و مؤثر به شمار می رفتند ، می گفتند این انقلاب بیست سال دیگر پیروز می شود .

اما به برکت فداکاری مردم ، رهبری امام و زمینه سازی های فکری و اعتقادی علما که شهید مطهری در رأس آنها بود ، ناگهان مردم چشم گشودند ، دیدند باطل از میان رفته و حق آمده است ، امام به ایران آمده و در بهشت زهرا می فرماید : " من تو دهن این دولت می زنم ."

زمانی که امام در پاریس بود ، بسیاری از افراد خدمت ایشان می رفتند و می خواستند این فکر را منتقل کنند که دولتی سر کار بیاید و همان قانون اساسی موجود را اجرا کند و رژیم هم بدون دخالت در کارها به سلطنت خود ادامه دهد ، یعنی دولتی آزاد با انتخابات مردمی          سر کار بیاید ، اما خاندان پهلوی همچنان بر سر کار باشند . این حرف ملی گرایان و جبهه ملی بود .

نهضت آزادی (3)  نیز که اندکی گرایش مذهبی داشت همین تفکر را تأیید می کرد . اینان خدمت امام رفتند ، این ایده را توضیح دادند و به خیال خود مسئله را بسیار محکم جا انداختند و انتظار داشتند امام بگوید بله ، درست است . اما آن رهبر آگاه نشست ، گوش فرا داد و چون حرف هایشان تمام شد ، فرمود به ایران باز گردید و از جمهوری اسلامی تبلیغ کنید . سرانجام انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 پیروز شد .

بنابراین رهبر این حرکت مشخص بود و محبوبیتی ویژه داشت ، که فریادش در دورترین نقاط استکبار را به لرزه در می آورد و مسلمانان و محرومان عالم را امیدوار می ساخت . انقلاب از نظر رهبری کمبودی نداشت و قاطبه ملت هم از آن طرفداری می کردند . تا اینجا مسئله کاستی و نقصی نداشت ، اما روزگار بازی هایی بسیار از شیاطین دیده است .

کسانی که دور اندیش بودند ، نگران بودند که اگر این حرکت به پیروزی برسد و شاه ساقط و نظام اسلامی هم برقرار شود ، چقدر دوام دارد . آنان می دانستند که این دوام نیاز به یک حرکت فرهنگی و علمی دارد ، باید معارف و اعتقادات مردم را ریشه دار و باورها را تقویت کرد ، زیرا احتمال می رفت تحریفاتی صورت گیرد و زمینه های نفوذ نفاق به صفوف مردم فراهم شود .

کسی که این مسئولیت را به عهده گرفت ، تا فرهنگ اسلامی ناب را بیان کند ، در کشور گسترش دهد و از اساس به فکر نسل آینده باشد ، استاد شهید آیت الله مطهری بود . عالم و مجتهد کم نبود ، کسانی که علاقه وافر به اسلام ، تشیع و امام داشتند نیز فراوان بودند ، اما این کار تنها از عهده مطهری بر می آمد .

او کسی بود که دهها سال ، همه وقت و عمرش را برای کشف اسلام ناب و تبیین آن برای مردم صرف کرده بود ، بگونه ای که مفاهیم و مبانی اعتقادی را به سهولت بفهمند و درک کنند . این خدمتی بود که تنها از عهده او بر آمد .

کسانی دیگر نیز در این راستا کوشیدند ، اما بدین حد نتوانستند به فرهنگ اسلامی خدمت کنند . بی جهت نبود در همان ایامی که امام خمینی (ره) در فرانسه به سر می برد ، شهید مطهری را که یک شخصیت روحانی و عالم برجسته بود و در حوزه و دانشگاه تدریس داشت ، به ریاست شورای انقلاب برگزید .

این در حالی بود که برخی افراد دیگر ، سوابق سیاسی و مبارزاتی بیشتری داشتند و شاید از مطهری بیشتر زندان رفته و زجر کشیده بودند و در میان مردم هم شناخته شده تر بودند ، اما امام تأکید داشت آن بزرگوار برای چنین مسئولیتی مناسب تر است ، زیرا به خوبی متوجه بود این نهضت به متفکری نیاز دارد که بتواند اعتقادات اسلامی را چنان برای مردم تشریح کند که دچار انحراف نشوند ، تحت تأثیر تبلیغات منفی قرار نگیرند و حقایق دین را وارونه نبینند . این مهم کسی مانند مطهری را می خواست ، او امام را به خوبی می شناخت و نزدش درس خوانده بود و امام نیز به او اعتماد داشت .

اینها سبب می شود برای آقای مطهری ویژگی خاصی قائل شویم و اجتماعاتی فراوان برای تجلیل از او تشکیل دهیم . شهید مطهری تنها به تبیین مبانی فکری انقلاب بسنده نکرد و نقش و جایگاه دیگری هم داشت که شاید برای بسیاری از مردم روشن نباشد و آن مبارزاتی است که وی با کژاندیشان زمان خود کرد و همان ها بود که موجب شهادتش شد .

مطهری به دست استکبار ، ملحدان و کافران کشته نشد ، کسانی دست خود را به خون مطهری آلودند که خود را مدافع اسلام انقلابی می دانستند ، ولی در یک مسیر منحرف گام نهاده بودند و ناگهان دیدند شهید مطهری دارد حقایق را بیان می کند ، سیمای آنان را برای مردم آنچنان که هستند می نمایاند و دروغ ها و جهالت ها و انحرافات شان را مشخص می سازد .

گفتند باید این چراغ را خاموش کنیم ، آنان و اربابان شان بسیار خوب فهمیدند مطهری چه نیروی محرکه ای برای امت و نظام اسلامی است و چقدر می تواند به جامعه رشد دهد و به مردم مسلمان فکر درست تزریق کند ، بنابراین تصمیم گرفتند او را به شهادت برسانند و عالم استکبار را شاد کنند . گوارا باد بر او این فیض بزرگ که او را میهمان بزم قدسیان و محفل ملکوتیان ساخت .

حال وظیفه ما چیست ؟ آیا قدردانی و تشکیل مجالس بزرگداشت کافی است ؟ البته این تجلیل ها خوب و سودمندند و مصداقی از تعظیم شعائر اسلامی (41)  و نشانه ای از تفوا هستند ، اما باید بیشتر از این چشمه معرفت استفاده کنیم ، البته مردم خوب استفاده می کنند ، آثار آن شهید را می خواننند ، نوارهایش را می شنوند و بر درک و فهم خود درباره مسائل اسلامی می افزایند ، اما باید از این هم جلوتر برویم .

بنا به فرمایش مقام معظم رهبری در دیدار با مردم کرمان ، مرحوم آقای مطهری شبهاتی را که تا آن زمان مطرح شده بود پاسخ داد ، اما روز به روز و نو به نو شبهه هایی مطرح می شود و باید کسانی باشند که این حرکت را پی گیرند و شبهه های جدید را پاسخ گویند . این جریان تمام شدنی نیست و باید تداوم یابد .

باید از این نعمت عظیمی که خدا به انقلاب ما هدیه فرمود ، یعنی وجود آقای مطهری و آثارش بیشترین بهره را ببریم و بکوشیم از این ابزار الهی و ملکوتی که در اختیارمان قرار گرفته است ، برای تقویت و تجهیز خود و سرکوبی دشمنان و خنثی نمودن افکار انحرافی بهتر بهره برداری کنیم ، آنها که دلشان برای اسلام و جامعه اسلامی می سوزد ، باید این حرکت را دنبال   کنند . (5)

1.اپوزیسیون : جناح مخالف ، مخالفان دولت و قدرت مرکزی ، دسته متضاد ، اقلیت در برابر اکثریت قرار گرفتن ، ضدیت کردن

2. نخستین بار این جبهه در دوران اوج گیری نهضت ملی برای در اختیار گرفتن صنعت نفت و خلع ید بیگانگان و به رهبری دکتر مصدق در سال 1329 شمسی تشکیل شد ، جبهه ملی اول پس از کودتا متلاشی شد . در سال 1339 شمسی جبهه ملی دوم به وجود آمد که در برابر انقلاب سفید شاه موضع گیری نه چندان قوی پیش گرفت . این تشکل نیز از کارآیی چندانی برخوردار نبود و در سال 1342 فرو ریخت و جبهه ملی سوم به وجود آمد که ترکیب نامتجانسی از شخصیت ها و گروه های سیاسی بود .

این جبهه نیز دوام چندانی نیاورد و از هنگام فرو پاشی تا اوج گیری انقلاب اسلامی نشانی از جبهه ملی سوم در فضای سیاسی ایران به چشم نمی خورد . در سی ام تیر ماه 1356 و با یادبود قیام 30 تیر 1331 جبهه ملی چهارم به رهبری دکتر سنجابی تشکیل شد و با شعار " هدف استقرار حاکمیت ملی است " ، وارد صحنه شد ، این تشکل دارای نگرشی ناسیونالیستی و فاقد برنامه ها و هدفهای مشخص و روشن بود و به جز کلی گویی و یادآوری خاطرات قدیمی چیزی برای ارائه نداشت .

3. نهضت آزادی ایران در سال 1340 شمسی پی افکنده شد ، بازرگان و دکتر سحابی به همراه آیت الله طالقانی از مؤسسان این حزب یا تشکل بودند . آنان در همان حالی که در جبهه ملی دوم فعال بودند ، اقدام به این حرکت نمودند .

4. « و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب » ، کسانی که شعائر خدا را بزرگ می شمارند ، کارشان نشان پرهیزکاری دلهای آنان است . حج/32

5. سخنرانی در حسینیه ثارالله قائم شهر ، 12/2/1384

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31