شهيد حجة الاسلام و المسلمين عبداللّه ميثمى به خاطر مبارزه با حكومت ستمگر شاهنشاهى بارها مورد تعقيب ، زندان و شكنجه قرار گرفت .
در داخل زندان از ناحيّه منافقين آزارها ديد. آزارها و زخم زبانهايى كه از شكنجه هاى ساواك هم وحشتناك تر بود.
جوّ زندان در دست منافقين بود و هر كس با آنها كنار نمى آمد با مارك ((ارتجاعى )) و غير مبارز و هزاران افتراء ديگر با او به مبارزه برمى خاستند و او را بايكوت مى كردند.
آنچه در زندان مهم بود ثبات و استقامت در عقيده بود كه ميثمى والاترين مظهر آن بود، با اين حال شيخ عبداللّه كه مى ديد منافقين به هيچ وجه به ضوابط شرع پايبند نيستند مظلوميّت و حفظ عقيده را برگزيد.
ايشان خود تعريف مى كرد:
دو عاشورا را در زندان بودم . سال اوّل را با منافقين و در زندان سياسى بودم . شب عاشورا از ترس سرم را به زير پتو بردم و تا صبح در عزاى آقا اباعبداللّه الحسين عليه السلام اشك ريختم .
سال بعد من را به زندان عادّى و به جمع لاتها منتقل نمودند.
شب عاشورا همان لاتها آنچنان نوحه خوانى كردند و سينه زدند كه جگر مرا حال آوردند.
من لاتها را از منافقين بهتر مى دانم .