طریق کامیابی(6)

Kamyab1

ساده زيستي :

مردان راستيني كه به پروردگار خويش ايمان دارند، براي دنيا و امكانات مادي هيچ گونه ارزشي نمي نهند و اگر اندكي به دنيا ي خود مي رسند، براي آن است كه به وسيله آن آخرت را به دست آوردند، زيرا اين گونه آموخته اند كه : " اَلدُّنيا مَزرَعَهُ الاخِرَة". آري ، آنان هيچ گاه به دنيا دل نمي بندند و عارفانه به دنبال اهداف عاليتري اند كه حاضرند در راه رسيدن به آن حتي جان شيرين خود را نيز فدا كنند. شهيد عالي قدر، سيد رضا كامياب از همان اوان كودكي و سپس دوران طلبگي در كمال سادگي و قناعت مي زيست ، چنان كه پيشتر گذشت گاهي حتي ناني برا ي خوردن نداشت ولي هيچ گاه از كسي در خواست نمي كرد، به دنبال امكانات مادي براي خود نبود و تمام عمر خود را براي خدمت به مردم واسلام وقف كرد.

آيت الله طبسي از همرزمان دوران سخت قبل از انقلا ب درباره ي اين بعد شخصيت وي مي گويند:

علي رغم اين كه من از نظر اقتصادي مشكل نداشتم ، اگر شهيد كامياب اراده ميكردند و چيزي از من درخواست مي كردند، من براي ايشان انجام مي دادم ، ولي ايشان چه قبل و چه پس از انقلاب هيچ وقت از من تقاضاي مسائل اقتصادي و رفاهي نكرد.

مادر شهيد درباره وضعيت زندگي شهيد كامياب مي گويد:

بعد از انقلاب ، با اين كه ايشان موضعيتي داشت و همه وي را مي شناختند، در خانه شان ، براي چند روز، حتي يك گالن نفت هم نبود، و بخاريها همه خاموش بود، تا اين كه من خودم رفتم و مقداري نفت گرفتم. درحالي كه ايشان اگرمي خواست ، مي توانست از امكانات خوبي استفاده كند.

همسر شهيد نيز درباره ي زندگي ساده و به دور از تجملات وي مي گويد:

ايشان بسيار دوست داشت كه زندگي، ساده و بدون تجملات باشد. خودشان تعريف ميكردند كه در مدرسه ي علميه هم كه بودند بيشتر وقت ها زير نور چراغ هاي فتيله اي مطالعه مي كردند. زماني هم كه به خانه ي خود رفتيم، زندگي ساده اي داشتيم ، خانه ي كوچك 60 متري اي داشتيم كه داخل آن يك پلاس بود كه آقاي خامنه اي به طلبه ها داده بودند. بعد از شهادتش كساني كه به خانه ما مي آمدند تعجب مي كردند و مي گفتند كه ما فكرمي كرديم ايشان حتماً ماشين يا قالي و امكانات آن چناني بايد داشته باشند!. ايشان هيچ گاه دوست نداشتند دو نوع غذا در سفره باشد. هميشه يك نوع غذا مي خوردند، حتي يك بار براي ايشان برنج و مرغ پختم كه ايشان قبول نكردند و نخوردند، اصرار كردم كه من زحمت زيادي براي تهيه آن كشيده ام ، اين بار ميل كنيد و ديگر اين كار را نمي كنم. ايشان گفتند نه، و نخوردند و نان و ماست خوردند و مشغول مطالعه شدند. داخل اتاقها چنان كه گفتم موكت بود، آن هم تكه تكه ، و چند اتاق بدون فرش هم داشتيم كه وقتي به ايشان مي گفتم براي اين اتاقها فرش بخريد، مي گفتند زندگي هنگامي لذت دارد كه ساده باشد و همين توفيق بيشتري به آدم مي دهد كه به مطالعه بپردازد و با مردم باشد.

حجت الاسلام و المسلمين عجم درباره ساده زيستي او مي گويد:

در رابطه با نوع زندگي، زندگي طلبه اي بسيار ساده داشت و از لحاظ ايمان با طلبه هاي ديگر متفاوت بود و علاقه مندان زيادي داشت. خانه ي محقري داشت كه با كمك دوستان ساخته بود و وضعيت داخل زندگي اش هم ساده و بدون هيچ گونه تجملات بود. انسان متقي و وارسته اي بود و حتي هنگام شهادت ، وضع مالي خوبينداشت، به طوري كه حتي براي برگزاري مراسم شهادتش ، ديگران كمك كردند.

اخلاق كريمانه :

يكي از خصوصيات بارز اخلاقي شهيدكامياب، اخلاق كريمانه و خوش برخوردي توأم با تواضع بود. او هميشه با چهره اي خندان از دوستان و آشنايان استقبال مي كرد و چنان چهره ي گيرا و روح پرجاذبه اي داشت كه انسان را ناخود آگاه به سو خود جلب ميكرد، از اين رو دوستان زيادي داشت و به هر شهري نيز كه براي تبليغ مي رفت، از پايگاه بزرگ مردمي برخوردار مي شد. همين دلسوزي و احساس مسؤوليت او به ديگران باعث شده بود كه محبوبيت ويژه اي بين همگان داشته باشد.

رهبر معظم انقلاب در اين باره مي فرمايند:

ايشان يك حالت برادر بزرگي ، نسبت به بقيه ي برادرها اعمال مي كرد، كه بسيار مفيد و لازم بود. آنان حوائجي داشتند، كارهايي داشتند، طلاب مبارز متعهدي كه با ما در مشهد آشنا بودند، نيازهايي داشتند، اين جوان فاضل علاقه مند، احساس مسؤوليتي نسبت به همه ي اين قضايا ميكرد و كارهايشان را راه مي انداخت. وي چنين احساسي داشت و همان احساس ، پس از دوران پيروزي انقلاب هم بود، به طوري كه شهيد كامياب علاقه مند بود كه كارهاي اجتماعي و هر كاري به او منتهي شود. به هر حال ايشان ، در اين جهت هم فوق العاده بودند.

حجت الاسلام والمسلمين غزالي در اين باره مي گويند:

شهيد كامياب فردي بسيار مهربان و خونگرم بود. با دوستان ، با محبت برخورد مي كرد و حليم و بردبار بود، اهل برخوردهاي تند و خشن نبود، بسيار آرام و متين بود كه همه ي اين ها در چهره اش مي توانستيم ببينيم .

ارتباط با خدا :

رابطه ي شهيد كامياب با خداوند بسيار نزديك بود. او ملاك و معيارش براي انجام هر كاري، چه در دوران مبارزه با رژيم ستمشاهي و چه پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ، فقط خداوند متعال بود. هيچ چيز ديگر براي او محوريت نداشت ، و براي انجام كاري به جز رضايت خداوند، چيزي نمي خواست. ملاك و ميزان او تنها خدا بود. هر چه را مايه ي رضاي خدا بود، به هر نحوي انجام مي داد و هر آنچه را باعث رضاي خدا نبود، اگر بيشترين فايده را هم داشت ، انجام نمي داد. شهيد كامياب، اين ارتباط محكم را به وسيله ي نماز محكمتر مي كرد، به نماز اهميت ويژه اي مي داد و عاشقانه با خدا ي خود به راز و نياز مي پرداخت. او علاقه ي عجيبي به نماز شب داشت واكثر شبها را به تهجد و شب زنده داري مي گذراند. درباره ي نمازجمعه حساس بود وبه ديگران، شركت درآن را توصيه مي كرد و بسيار علاقه مند به شركت در نماز جمع بود.

 

محبت به خانواده :

از خصوصيات بارز آن شهيد گرانمايه ، اين بود كه با همه ي افراد خانواده و بخصوص خردسالان بامهرباني و روي خوش، رفتار مي كرد. زماني كه به خانه مي آمد، باتأسي به رفتار ومنش اجداد گرامي اش ، با تبسم و خنده، نزد اهل خانه مي رفت و هيچ گاه مسائل خارج از منزل را به خانواده منتقل نمي كرد تا مبادا باعث رنجش آنان شود.

شهيد كامياب خود درباره ي رفتاربا همسرش ميگويد:

من مي خواهم طوري عملاً در زندگي خانوادگي رفتار كنم كه حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا (س) با هم رفتارمي كردند و مي خواهم خودم را اين طور عادت دهم كه مانند آن بزرگواران رفتار كنم .

همسر شهيد در اين باره ميگويد:

شهيد كامياب انسان وارسته اي بود. من به او علاقه ي عجيبي داشتم ، زيرا فردي خوش برخورد و داراي متانت و وقار بود، او بسيار مهربان بود خيلي كم عصباني مي شد و با همه ي اعضاي خانواده صميمي بود، هرگاه به منزل مي آمد، اگر چه خسته بود، هميشه با خنده وارد مي شد و د ر كارهاي منزل به من كمك بسيار مي كردو در تربيت فرزندان اهتمام خاصي داشت.

سيد حسن كامياب درباره ي رفتار او با خانواده مي گويد:

ايشان در منزل الگوي همه بود، گاهي من ا زمدرسه دير مي آمدم و خسته مي شدم ، ايشان با مهرباني، كنار من مي نشست و با من شوخي و مزاح مي كرد و مي گفت : تا شما نخنديد من نمي روم بخوابم و هميشه مرا كمك و نصيحت مي كرد ، ما همه علاقه ي خاصي به وي داشتيم ، ايشان علاقه ي زيادي به پدر و مادرمان داشت و درهنگام بيماري به خوبي از آنها مراقبت مي كرد يا برايشان امكانات لازم را فراهم مي كرد.

 

 

Kamyab02

نقل مي كنند كه ايشان دختر كوچكي داشتند كه گاهي كه ايشان وارد حياط منزل مي شد، در حال گريه بود. ايشان او رادر آغوش مي گرفتند و به نوازش و صحبت كردن با او مي پرداختند، تا زماني كه كودك يا در آغوش پدر به خواب مي رفت يا اين كه آرام مي شد، و مجدداً مشغول بازي مي گشت .

رعايت ضوابط :

شهيد كامياب به شدت، مخالف رابطه بازي و توصيه و سفارش كردن براي ديگران بود و اعتقاد داشت كه تمام كارها بايد براساس ضوابط باشد نه روابط. به همين علت ، هيچ گاه سفارش و توصيه ي كسي را براي استخدام يا ديگر امور، به مسؤولين كه اغلب از دوستان صميمي اش بودند، نكرد. سيد حسن كامياب در اين باره مي گويد:

در اوايلي كه ازدواج كرده بودم ، به ايشان گفتم : مي خواهم زميني بگيرم و خانه اي برا ي خود بسازم ، شما به آقاي فلاني زنگ بزنيد و سفارش مرا بكنيد. ولي ايشان ناراحت شدند و گفتند: من كاري به كسي ندارم و شما هم مانند ديگر مردميد، خودتان برويد كار كنيد و زميني را كه مي خواهيد بخريد. ايشان حتي يك بار توصيه و سفارش مرابه جايي نكردند.

همچنين نقل مي كنند كه يكي از همسايگان شهيد كامياب پس از انتخابات مجلس، پيش ايشان مي رود و به ايشان مي گويد، من از اين كه شما درباره ي استخدام فرزندم به جايي زنگ نزديد و سفارش نكرديد راضي نيستم ! سپس شهيد كامياب د رجواب آن فرد مي گويد: شما بايد خودتان برويد و مانند ديگران كارتان را طبق روال عادي پيش ببريد واگر جايي ديديد كه حق شما ضايع مي شود به من بگوييد تا پيگيري كنم ، ولي اين كه از من مي خواهيد كه سفارش يا رابطه بازي كنم و حق ديگران را ناديده گيريم ، اهل اين كار نيستم .

آقاي سيد محمد كامياب در همين باره مي گويد:

زماني كه ايشان درانتخابات مجلس رأي آوردند، تلفن قطع نمي شد و يكسره زنگ مي زد و تقاضا و توصيه هايي مي كردند كه شما كه به مجلس مي رويد ما چنين انتظاراتي داريم . يادم هست كه نامه هاي زيادي براي ايشان آمده بود كه همه تقاضا و سفارش داشتند. هنگامي كه شهيد كامياب نامه ها را مي خواندخيلي ناراحت مي شد و يا به خاطر برخي انتظارات بيجا، خنده اش مي گرفت. ولي ايشان كسي نبود كه اهل سفارش و توصيه باشد. به ياد ندارم كه حتي براي خودش از مقامش استفاده اي كرده يا براي اطرافيانش سفارش نموده باشد. روحيه ي بسيار بالايي داشت و به هيچ وجه حاضر نبود بدون ضابطه و قانون كاري انجام بشود يا خداي نكرده ، حقي ضايع گردد.

حلم و متانت :

تمام كساني كه به نوعي با شهيد كامياب، حتي برخورد و ملاقات كوتاهي داشتند، به متانت و شكيبايي آن شهيد بزرگوار، معترفند. او در طول ساليان دراز مبارزه با طاغوت و مسائل و حوادثي كه پس از انقلاب رخ مي داد، با صبر و متانت برخورد مي كرد، در كارها عجولانه و شتاب زده ، تصميم نمي گرفت و بسياري از مشكلات را با صبر و حلم از مقابل بر مي داشت .

نمونه هايي از صبرو حلم آن شهيد بزرگوار را كه با تدبير همراه بود، مي توان ياد آورد، مانند آرام سازي دانشجويان دانشگاه مشهد، و مصرف كردن ارتشيان تربت جام كه در بحبوبه ي روزهاي پيروزي انقلاب، قصد حمله به مشهد را داشتند.

اينك به نمونه هايي ديگر، از زبان نزديكانش مي پردازيم ، سيد حسن كامياب در اين باره مي گويد:ايشان از صبر و شكيبايي بالايي برخوردار بود. هنگامي كه با مسأله اي برخورد مي كرد و بايد عصبي مي شد و خشونت نشان مي داد، خيلي صبورانه و با تدبير با آن برخورد مي كرد. به ياد دارم روزي با ايشان پياده به طرف منزلشان كه د رخيابان گاز بود مي رفتيم كه چند نفر از پسر بچه هاي نوجوان كه گويا از سوي افراد ديگري تحريك شده بودند، اطراف ايشان را گرفتند و عليه روحانيت شعارهاي زشتي مي دادند. من به ايشان گفتم اجازه بدهيد با آنها برخورد كنم ولي شهيد كامياب، خيلي آرام و با متانت به من گفتند: كاري به آنها نداشته باشيد، خودشان مي روند. آنها همچنان شعار مي دادند تا اين كه خسته شدند و رفتند. تقريباً سه يا چهار روز بعد كه داشتيم از همان مسير مي آمديم ، همان بچه هاي نوجوان، نزد شهيد كامياب آمدند و با احوالپرسي از ايشان، ابراز پشيماني كردند . شهيد كامياب همان جا خم شدند آنها را در آغوش گرفتند و بوسيدند و به من گفتند كه اگر آن روز عصباني مي شديد و با انها رفتار بدي مي كرديد، آنها امروز نمي آمدند و اين گونه رفتارشان عوض نمي شد.

حجت الاسلام و المسلمين عجم در باره ي متانت و صبر شهيد مي گويد:

متين و خوش رفتار بود، حتي با مخالفان فكري، صبورانه برخورد مي كرد. آدم منطقي بود و به توهينهايي كه به وي مي شد با متانت و حلم برخورد ميكرد و تحمل مسائل را داشت.

عزت نفس و وارستگي :

از ديگر خصوصيات بارز شهيد كامياب، عزت نفس ايشان بود، به طوري كه هيچ گاه حاضر نبود خود را تحقير كند، بخصوص به خاطر مسائل مادي و رفاهي . آري او عزت نفس بالايي داشت. هيچ گاه از كسي حتي در دوران طلبگي كه گاهي تا چند روز بدون غذا مي ماند، چيزي درخواست نمي كرد. تا قبل از شهادت با اين كه نياز به پول داشت ، به هيچ كس نگفت و تا آخرين لحظه ، خود را وارسته از دنيا حفظ كرد و دست نياز به سوي هيچ كس جز خدا دراز نكرد. سيد حسن كامياب در اين باره مي گويد:

يك روز قبل از شهادتشان، دخترشان كه آن موقع بسيار كوچك بود، از شير خشك استفاده مي كرد، خانمشان به ايشان گفته بودند، شير خشك بخريد ، ولي ايشان نخريده بود. من به ايشان گفتم چرا براي آزاده ، دخترت ، شير خشك نخريدي ؟ ايشان گفتند: شايد باورتان نشود ولي چند روز است كه پولي ندارم كه حتي يك قوطي شير خشك بخرم، به ايشان گفتم چرا به من نگفتي تا من شير خشك بخرم؟ گفتند، قرار نيست كه من هر كاري دارم، شما يا ديگران انجام بدهيد و مزاحم ديگران شوم . تا اين حد ايشان رعايت مسائل را مي كردند و از عزت نفس برخوردار بودند، در حالي كه من آرزو داشتم ايشان يك چيزي يا كاري بخواهد كه برايش انجام دهم . ايشان اگر مي خواست كساني بودند كه بهترين امكانات را در اختيارش قرار دهند و كاملاً در رفاه باشند، ولي هيچ گاه به دنبال اين مسائل نبود، حتي د رمراسم شهادتش نيز آيت الله طبسي به اين مطلب اشار كردند كه شهيد كامياب اگر چيزي ازمن در خواست مي كرد، قطعاً من به او كمك مي كردم. ولي او هيچ گاه چيزي از من نخواست.

سيد محمد كامياب درباره ي عزت نفس شهيد مي گويد:

ايشان واقعاً از عزت نفس بالايي برخوردار بود، هيچ وقت ايشان حاضر نبود در رابطه با هر چيزي ، خود فروشي يا كم فروشي داشته باشد. بارها شده بود كه من دانستم ايشان مشكل مالي دارد- بخصوص در دوران طاغوت كه ايشان دائم در مبارزه بود و گاهي براي خانواده ام ميوه يا چيزديگري مي خريدم، براي ايشان هم مي بردم، امّا ايشان برخوردي عجيب مي كردند، يا نمي پذيرفتند، يا تشكر مي كردند و اين مسائل را هيچ گاه توهين به خودش نمي دانستند.

شهيد كامياب حتي در دوران طلبگي نيز همان وقار و عزت نفس را داشت ، نقل مي كنند كه در دوران طلبگي به خاطر روحيه ي گرم و اخلاق خوبي كه داشت ، طلاب ديگر وي را براي ناهار دعوت مي كردند، اما او با اين كه سختي و فشار اقتصادي قرار داشت، دعوت آنها را كمتر مي پذيرفت و با عزت نفس خاصي با اين مسايل برخورد مي كرد وي برخودش كاملاً مسلط بود، با اين كه تازه وارد عرصه ي طلبگي شده بود.

رسيدگي به مشكلات مردم :

اهتمام ويژه اي كه آن شهيد سعيد به مشكلات و گرفتاريهاي گوناگون مردم داشت ، تحسين برانگيز است. او همان گونه كه قبل از انقلاب، سراسر جوش و خروش بودو لحظه اي از جهاد و مبارزه فارغ نمي شد، پس از پيروزي شكوهمند انقلاب مردمي در سال 1357 ه. ش با تمام وجود ، عمر گرانمايه ي خود را در راه بررسي و رسيدگي مشكلات مردم و رفع آن به كار گرفته بود. بيشتر اوقات تا نيمه هاي شب مشغول رسيدگي به امور مردم بود و هميشه مي گفت : اگر در اداره يا نهادي ، حقي از شما ضايع شد، من در رفع مشكل شما در خدمت هستم.

او هيچ گاه خود را از مردم عادي كوچه و بازار جدا نكرد، و تا آخرين روز حيات با روي گشاده با آنان رفتار مي كرد. گاه مي شد كه به او توهين مي كردند، ولي با زبه آنان مهرباني مي كرد.

همسرشان درباره ي مردمداري شهيد كامياب مي گويد:

ايشان اهتمام زيادي براي رسيدگي به كار مردم داشت و حتي برخي مردم براي رفع گرفتاريهايشان به منزل رجوع مي كردند و شهيد كامياب با صبر و حوصله به حرف آنان گوش مي داد و آنچه د رتوان داشت براي آنها انجام مي داد.

پی نوشت:

1 سخنراني آيت الله طبسي در هنگام شهادت شهيد كامياب، به نقل از سيد محمد كامياب، برادر شهيد.

2مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمين عجم ، از ياران شهيد كامياب.

3- در باره ي خوش رفتاري با همسر، علاوه بر سيره ي نبوي واهل بيت عليهم السلام ، احاديث بسياري نيز موجود است . پيامبر اكرم (ص) ميفرمايند: بهترين شما كساني اند كه براي زن خود بهتر باشند و من بهترين شما براي خانواده ام مي باشم . درحديث ديگري فرمودند: هر كس ما را بيشتر دوست بدارد، زن را بيشتر دوست خواهد داشت. همچنين عايشه مي گويد: رسول خدا (ص) در خانه مانند يكي از خادمان كار مي كرد و خانه را جاروب مي نمود. لباس و كفش خود را وصله مي زد، شتران را آب مي داد، گوسفندان را مي دوشيد، د رخانه را خود مي گشود، آب وضويش را خود آماده مي ساخت، خادم را در هر كاري ياري مي كرد، با او غذا مي خورد و آنچه از بازار مي خريد به خانه مي آورد و با دست خود گوشت ريز مي كرد.

طریق کامیابی(5)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31