"آفتاب مطهر"(15)

امام خمینی (ره) و شهید مطهری در سخنان خود بارها بر قرآن، اسلام و خدا تأکید می کردند ، اما ناگهان با افرادی روبرو می شویم که در گفته های خود بر ملیت ، فرهنگ باستانی و ... پای می فشارند ، دیگر نمی خواهند نام خدا را بر زبان جاری سازند ، اسلام را کمتر مطرح و رفته رفته اصلاً آن محوریت را فراموش می کنند و حرف های روشنفکر پسند می زنند

Bookroom.ir File 3945

•ملامت ملی گرایان و سکولارها :

یکی از ثمرات اعتقاد به توحید این است که مؤمن بینشی یکسان به همه انسان ها داشته باشد ، زیرا همه بنده خدا هستند ، تفاوت های نژادی ، قومی و طایفه ای برای این است که زندگی اجتماعی در این دنیا بهتر اداره شود :

« یَا اَیُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ اُنثَی وَ جَعَلنَاکُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقَاکُم إنَّ اللهَ عَلیِمً خَبیِرً » ، " ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را جماعت ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید ، هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست ، خدا دانا و کاردان است ." (حجرات/13)

پوست سفید یا سیاه و تفاوت های خون و زبان در قرآن ملاک ارزش نیست ، بلکه تنها وسیله شناخت جوامع است . ملاک ارزش ، برخاسته از تفکر توحیدی و پرهیزگاری است . خدای جهان یکی است و به همه بندگانش به طور یکسان می نگرد ، تا وضع خود را تغییر دهند ، هر کس تقوای بیشتری دارد ، نزد پروردگارش عزیزتر است .

اما عده ای آمدند و گفتند ملیت هم یک ارزش مستقل است و گروهی نیز متوجه نیستند و می گویند : اهلاً و سهلاً ، باید به نژاد خود افتخار کنیم و به گذشته اجداد خود ببالیم . بدیهی است هنگامی که مسائل فرعی جزو اصول قلمداد شود ، رفته رفته مسائل اصلی و اساسی رنگ می بازند .

امام خمینی (ره) و شهید مطهری در سخنان خود بارها بر قرآن، اسلام و خدا تأکید می کردند ، اما ناگهان با افرادی روبرو می شویم که در گفته های خود بر ملیت ، فرهنگ باستانی و ... پای می فشارند ، دیگر نمی خواهند نام خدا را بر زبان جاری سازند ، اسلام را کمتر مطرح و رفته رفته اصلاً آن محوریت را فراموش می کنند و حرف های روشنفکر پسند می زنند .

توجیه شان هم این است که فرهنگ جهانی امروز مسائل مذهبی و اعتقاد به عالم برزخ و قیامت را بر نمی تابد و غربی ها از این حرف ها خوش شان نمی آید . در فرهنگ اسلامی گفته می شود : « قُمِ اللَّیلَ إلاّ قَلیِلا نِصفَهُ أوِ انقُص مِنهُ قَلِیلا أو زِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرتیِلا » ، " شب را زنده بدار ، مگر اندکی را ، نیمه ای از آن را یا اندکی از نصف کم کن یا اندکی بر نیمه بیفزای و قرآن را شمرده شمرده بخوان . " (مزمل/2-4)

سحرخیزی ، استغفار و عبادت ، سفارش های قرآن است ، نه دستورهای من . کسانی که عمر خود را نیمه شب ها در عشرتکده ها ، تماشاخانه ها و .... بیهوده می گذرانند ، به هیچ روی اهل سحرخیزی نیستند ، نمی خواهند استغفار کنند ، اصلاً این برنامه های معنوی با طبع و میل آنان همخوانی ندارد ، تا صحبت از شب اول قبل و روز حساب می شود ،قیافه هایشان را در هم می کشند که چرا عیش ما را منغص می کنید ؟!

قرآن فراوان بر یاد مرگ تأکید می کند و پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) فردی را زیرک می دانند که بیشتر به یاد مرگ باشد . در حالی که این افراد تا اسم مرگ را می شوند عصبانی می شوند . این دو فرهنگ با هم سازگار نیستند ، هنگامی که یکی پررنگ شود ، دیگری رنگ می بازد .

امروز در بسیاری از نوشته ها و رسانه ها به این واژه ها و اندیشه های نهفته در معانی آنها بر می خوریم ، ناسیونالیسم ، سکولاریسم ، لیبرالیسم و .... و تلاش می شود که ملیت گرایی ، آزادی خواهی ، بی بند و باری ، تفکیک دین از سیاست و ... عناصر اساسی فرهنگ ما را تشکیل دهند تا با فرهنگ الحادی جهان هماهنگ شویم!

و متأسفانه دیگر از آن عناصر حیات بخش ، رشد دهنده ، معنوی و پویای اسلام صحبتی نمی شود ، در حالی که لیبرالیسم با اسلام سازگاری ندارد ، سکولاریسم دین را بر نمی تابد ، اگر بناست دین از سیاست جدا باشد ، پس چرا با انگیزه مذهبی کار سیاسی کردیم ؟ چرا انقلاب کردیم و نامش را اسلامی نهادیم ؟ مگر این کار سیاسی نبود ؟ بنابراین فرض انقلاب اسلامی یک ترکیب ناهماهنگ و متناقض نماست ، زیرا هم مذهبی است و هم سیاسی .

اسلام و سیاست تنها با جایگزینی عناصر فرهنگ غربی الحادی و التقاطی از هم تفکیک می شود و با این جدایی ، روزی فرا می رسد که دیگر خبری از آن اعتقادات و ارزش ها نیست و یا چنان رنگ می بازند که گویی وجود نداشته اند !

عناصر فعال در این جریان ، همان عناصر فرهنگ غربی هستند ، نه غرب به معنای جغرافیایی ، بلکه به معنای فرهنگ لائیک . در این فرهنگ افراد دین را از زندگی اجتماعی و مسائل جدی آن جدا کرده اند ، آنان مذهب را به صورت یک سلیقه شخصی از رابطه فردی انسان با خدا ، آن هم یک رابطه رومانتیکی تصور می کنند ، این روند با اسلام و انقلاب اسلامی هیچ سازگاری و تناسبی ندارد .

آیا باید از این که عناصر فرهنگ غربی را در اثر تعامل با آنان جذب کنیم و فرهنگ خود را به این صورت رشد دهیم ، و در واقع به سقوط بکشانیم ، خوشحال باشیم ؟! می گویند : عناصر جدیدی به دین افزودیم و این لازمه تعامل و ارتباط فرهنگ هاست و موجب تقویت می شود .

این شادمانی مانند شادی کسی است که به بدنش ماده مسمومی تزریق کرده اند و چون حجمی بر بدنش افزوده اند احساس بزرگی می کند ، اما نمی داند پس از اندکی این سم کشنده او را از پای در می آورد .

البته مقیاس زمان در زندگی اجتماعی با مقیاس زمان در زندگی فردی تفاوت دارد : « وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ » ، " از تو ، به شتاب عذاب می طلبند و خدا هرگز وعده خود را خلاف نمی کند و یک روز از روزهای پروردگار برابر هزار سال است از آن سال که می شمرید ." (حج/47)

رسول اکرم (ص) که عمری خود دل خورد تا تعصب های قومی عرب ها را براندازد ، می فرماید : بین عرب و عجم فرقی نیست . از همان روزهای نخست ، بلال حبشی در جایگاه وزیر تبلیغات و ارشاد رسول اکرم (ص) قرار گرفت . او سیمایی سیاه داشت ، عربی را به خوبی نمی دانست ، حرف شین را به درستی تلفظ نمی کرد و اشهد را اسهد می خواند ، اما با این حال مؤذن پیامبر (ص) بود .

عرب ها می گفتند : با وجود این همه مؤذن فصیح و خوش لهجه عرب ، چرا باید چنین کسی اذان بگوید ؟ پیامبر اکرم (ص) با این رفتار ، می خواست به طور عملی به آنان ثابت کند که بین سیاه و سفید و نیز عرب و عجم تفاوتی نیست .

با تأکیدهای فراوان پیامبر (ص) بر لزوم تحقق این ارزش ها ، افتخار به ایرانی بودن و برتری نژادی روا نیست . در انقلاب اسلامی ، طوایف گوناگون فارس ، ترک ، کرد ، عرب ، بلوچ و ترکمن شرکت داشته اند و نقش خود را ایفا کرده اند ، نژاد پرستی و هر تفکری که منجر به اختلاف و تفرقه شود در این نظام پذیرفته نیست .

اگر عناصر بیگانه به مجموعه مبانی فکری و ارزشی اسلام راه یابند ، کم کم به دلیل ناسازگاری ، عناصر اصلی بیرون خواهند رفت . زمانی خواهد رسید که از اسلام چیزی نمانده ، جز همان نامی که رسول اکرم (ص) ، امیرمؤمنان (ع) و ائمه اطهار (ع) پیش بینی کردند .

قال علی (ع) : « یَأتِی عَلَی النَّاس زَمَان لاَ یَبقِی فیِهِم مِنَ القُرآنُ إلاّ رَسمُهُ وَ مِن الاِسلاَمُ إلاّ اِسمُهُ » ، حضرت علی (ع) فرمودند : بر مردم روزگاری خواهد آمد که در بین آنان از قرآن چیزی جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقی نماند ." (1)

قرآن به زیبایی چاپ و با آوای دلنشین خوانده می شود ، در حالی که نه به معنایش توجه می کنند و نه به دستورهایش عمل ، زیرا بر این باورند که تاریخ مصرف چنین عقایدی به سر آمده است . اینجاست که فرمان های خداوند درباره اجرای حدود و کیفر تبهکاران ، مجازات فسادهای اخلاقی و تازیانه زدن به خلافکاران به دست فراموشی سپرده می شود .

قرآن تأکید می کند مبادا تحت تأثیر عواطف واقع شوید : « ... وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ... » ، " و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید ، مباد که در حکم خدا نیست به آن دو دستخوش ترحم گردید ." (نور/2)

عواطف نباید مانع از اجرای حدود شود ، حتی اگر مجرمان آبرودار باشند ، کسانی که امنیت اخلاقی و هویت مذهبی جامعه را مورد تهدید قرار می دهند ، باید بسزای کارهای خلاف شان برسند ، زیرا این برای همه جامعه سلامتی روانی ببار می آورد و آنها را به اجرای عدالت امیدوار می کند . این حرکت به ظاهر خشن ، مانند جراحی بیماری است که از یک دمل چرکین و غده سرطانی رنج می برد و پزشک با برداشتن آن غده او را از یک خطر حتمی نجات می دهد .

فرهنگ غربی می گوید : اینها خشونت است ، اعلامیه حقوق بشر اجازه چنین مجازاتی را نمی دهد ، زیرا این کارها به کرامت انسانی لطمه می زند ، این رفتارهای تند دیگر تاریخ مصرف ندارد و برای 1400 سال پیش بوده است !

همان کسانی که از اسلام و انقلاب اسلامی با آب و تاب حرف می زنند و قرآن را به خوبی می خوانند و شاید بگویند ما به این انقلاب مذهبی افتخار می کنیم ، هنگامی که پای عمل به میان می آید ، می گویند : زمانه اجرای این احکام به سر آمده است .

شهید مطهری کسی بود که در برابر این افکار وارداتی ایستاد و به جای ملیت پرستی ، بر فرهنگ معنوی اسلام تکیه کرد . او در مقابل یورش های فرهنگی و تهاجم شدید به بنیان های اصیل شیعه و موازین قرآن و عترت ، همچون صخره ای استوار ایستاد و همه طوفان ها ، امواج سهمناک ، جزر و مدها و فرسایش ها را به جان خرید ، مبادا دین و قوانین اسلامی به حاشیه رفته ، فراموش شود و تنها از آن پوسته ای بر جای ماند .

رسول اکرم (ص) درباره غربت اسلام و مدافعانش می فرماید : « إنَّ اسلام بدا غریباً و سیعود غریباً کما بَدا فطوبی للغربا » ، " اسلام در آغاز غریب بود و باز غریب خواهد شد ، خوشا به حال غریبان ." (نهج الفصاحه ، ص 125)

استاد مطهری نیز تنها و مظلوم در برابر این امواج بر ساحل قرآن و عترت ایستاد و مقاومت کرد . آن شهید والامقام فریاد برآورد که ما ایرانیان به لحاظ ریشه های طبیعی و نژادی به اقوام آریایی وابسته ایم ، ولی از لحاظ تفکر ، فرهنگ ، سنن و نهادهای اجتماعی به اسلام .

اگر اولی را اصل بگیریم با غرب خویشاوندیم و این وضع خسارت های ناگواری برای ما دارد ، زیرا با مسلمانان جهان بیگانه می شویم . به علاوه مشترکات نژادی به جای آن که مایه استحکام وجدان جمعی و همبستگی ملی شود ، یا جدایی و تنافر به وجود می آورد یا ملیتی ضعیف و ناپایدار می سازد .

مطهری فریاد زد اختلاف رنگ ها ، نژادها و زبان ها که عده ای آنها را ملاک برتری ، امتیاز و جدایی ملت ها از یکدیگر می دانستند اصالتی ندارد . آن مردمی عزیز و شریف اند که به سوی هدایت ، رشد و تعالی ، که قرآن و سنت خطوط آن را ترسیم کرده اند ، گام بردارند . (2)

پی نوشت:

1. نهج البلاغه ، کلمات قصار ، شماره 369

2. سخنرانی در جمع پاسداران لشکر کرمان ، 16/12/1378 . نیز ر.ک مرتضی مطهری ، خدمات متقابل اسلام و ایران

 

"آفتاب مطهر"(14)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31