حجتالاسلام نعمتالله حمادی مسئول فرهنگسرای علوی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهید شیخهشام صیمری اظهار داشت: ایشان علاقه خاصی به حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری داشت و نسبت به انقلاب عشق میورزید.
وی به فداکاریهای ایشان و انفاق در راه خدا اشاره کرد و گفت: یکی از موارد که مایه اعجاب من شد این بود که 10 سال پیش خانهاش را فروخت تا کتابخانه مسجد را راهاندازی نماید و خود به صورت اجارهای منزلی تهیه نمود. این فداکاری نشان از اخلاص ایشان داشت.
حجتالاسلام حمادی اضافه نمود: ایشان نسبت به امور فرهنگی منطقه اهتمام ویژهای داشت و حاضر بود از همه چیز خود بگذرد اما از هدف خود کوتاه نیاید. وی ادامه داد: شهید صیمری رفتار پدرانهای داشت و برای هدایت مردم بهویژه نسل جوان، حریص بود و همواره سعی داشت با جوانان ارتباط نزدیکی داشته باشد تا بتواند از این طریق آنان را به مسجد جذب کرده و هدایت کند.
مسئول فرهنگسرای علوی، اخلاص و پاکی نیت ایشان را رمز محبوبیت وی در میان مردم و روحانیون عنوان کرد و گفت: شهید از روی احساس مسئولیت و تکلیف وارد این میدان شد بدون اینکه از کسی انتظاری داشته باشد.
امام جماعت مسجد حضرت رقیه(س) کوی علوی اهواز:
شهید صیمری حماسهای در کوی علوی ایجاد کرد
حجتالاسلام سیدجلیل موسوی امام جماعت مسجد حضرت رقیه(س) کوی علوی اهواز، در گفتوگو خبرنگارخبرگزاری رسا در اهواز اظهار داشت: شهید شیخهشام صیمری حماسهای در کوی علوی ایجاد کرد.
وی ادامه داد: هدف ایشان در همه امور تقرب به خدا بود و این موضوع را دائماً به ما تذکر میداد که در همه کارها خدا را مدنظر داشته باشید.
این شاگرد شهید تصریح کرد: شیخهشام دشمنان را به خوبی میشناخت چه آنانکه سرگذشتشان در قبل بود، چه دشمنان کنونی اسلام. وی اضافه نمود: ایشان خود را محدود به مسجد نکرد بلکه به ما هم آموخت که اگر میخواهید تأثیرگذار باشید و در دفاع از حریم ولایت حرکتی نمایید باید از محدودیت خارج شوید و جهانی فکر کنید.
حجتالاسلام سیدجلیل موسوی گفت: شهید همواره بر تربیت جوانان برای ورود به عرصههای جدید تحصیلی در حوزه و دانشگاه تأکید بسیار داشت و خود شخصاً در این موضوع مشاوره میداد و ما را تشویق به مطالعه و تحصیل مینمود.
امام جماعت مسجد حضرت رقیه(س) اظهار داشت: با پیگیریهای ایشان و حمایتهای حضرت آیتالله موسوی جزایری مساجد منطقه کوی علوی، از فیض امام جماعت بهرهمند شدند و کاروانهای زیارتی این منطقه نیز به همت این دو بزرگوار شکل گرفت.
وی در پایان به بیان خاطرهای پیش از شهادت ایشان اشاره کرد و گفت: شیخهشام صیمری، 5 دقیقه قبل از شهادتشان با من تماس گرفتند و گفتند برنامههای اردوی مشهد مقدس و ایام فاطمیه را که گفته بودم تایپ کنید و برایم بیاورید. میخواهم فردا نزد آیتالله جزایری بروم و مطالب را به ایشان ارائه کنم.
ما هم امتثال امر کردیم و پس از آماده شدن حرکت کردیم که در راه به ما اطلاع دادند که شیخ را ترور کردند. تصور این موضوع بسیار برایمان سخت بود تا اینکه در بیمارستان به بالین ایشان رفتیم.
خاطراتی درباره شهید
تزکیه نفس
در یکی از ایام ماه مبارک رمضان وارد مسجد شدم که ناگهان شیخ را در حال قرائت قرآن مشاهده کردم که این از خصوصیات شیخ شهید بود که در ماه مبارک رمضان وقت زیادی را صرف قرائت قرآن میکردند و ما را به این امر توصیه می کردند که معمولاً میگفتند که سعی کنید در این ماه سهبار قرآن را ختم کنید و اگر نتوانستید یکبار هم کافی است. بعد از مشاهده شیخ، سمت ایشان رفتم و به ایشان گفتم: حالا که حال و هوای تزکیه نفس است شما برای پیشرفت در این امر چه توصیهای میکنید؟ او در جواب گفت: «دروغگوست کسی که میگوید میخواهم اصلاح نفس بکنم و نماز را در اول وقت نخواند.» سپس با لحن عجیبی این کلمه را سهبار تکرار کرد: « علیک بالصلاه، علیک بالصلاه، علیک بالصلاه ».
اخلاق
روزی ازروزها در جلسهای که با او داشتیم از او خواستیم که ما را پند و اندرز کند. او در پاسخ گفت: «کسب محامد و فضایل اخلاقی به حفظ و علم به آنها نیست بلکه انسان باید بکوشد تا در عمل آنها را پیاده کند.»
( البته از او نقل میکنند که معمولاً از برگزاری جلسات اخلاق به صورت رسمی امتناع میورزید و در حد امکان در عمل، محاسن اخلاقی را به طلاب و دوستان خود القا میکرد.)
از جمله قصههای عجیبی که از شیخهشام صیمری به ما رسیده میتوان به حادثهای اشاره کرد که درسهای زیادی را در درون خود دارد. یکی از دوستان نزدیک شیخ شهید که اکنون نیز روحانی است نقل میکند که در ایام غدیر که حال و هوای خاصی در مسجد حاکم بود و همه به نوعی برای تدارک نمایشگاه غدیر همکاری میکردند تا کتابها را از محل خاصی به محل برگزاری نمایشگاه منتقل کنیم، از قضا در بین راه چند کتاب از ماشین به بیرون افتادند که ما توقف کردیم تا کتابها را به جای خود برگردانیم که ناگهان، با تصمیم عجیب شیخ مواجه شدیم. او با مشاهده این واقعه گفت: لازم نیست کتابها را برگردانید بگذارید همان جا بمانند شاید رهگذری از آنجا بگذرد و این کتابها را ببیند و از آنها بهره ببرد.
کمک به نیازمندان
در یکی از روزها به زیارت شهید برای قرائت فاتحه رفته بودم. دیدم زنی در آنجا دور قبر شهید را تمیز میکرد و به شهید میگفت بچههایم یتیم شدند ما چیزی نداریم بخوریم. گریه میکرد و میگفت بعد از فوت شوهرم این شهید خیلی به من کمک کرد در آن روزهای گرم تابستان برای من و بچههایم کولر و یخچال خرید تا ما با راحتی بتوانیم بخوابیم.
دوران طلبگی
یکی از اساتید شیخ که من او را در قم ملاقات کردم از وی تعریف میکرد گفت وقتی که من درس میدادم بعد از چند درس امتحان میگرفتم و هر امتحانی که من میگرفتم فقط او بود که عالیترین نمره را میآورد و من در آن زمان او را نمیشناختم و اسم او را نمیدانستم بعد از مدتی من در جلسه درس سؤال کردم که هشام کیست و او با وقار جواب داد و من تحت تأثیر او قرار گرفتم.
منبع: ماهنامه مطالعات بینالمللی تروریسم راهنما