معنويت توحيدي ، معنويت شرك آلود

 

Rahimpoor Azqadi

يكي از مرتاض هاي هندي مي گفت : من 40 سال است كه در كنار رود گنگ نشسته و از اين محوطه چند صد متري بيرون نرفته ام . در واقع او از 2 سالگي اطراف رود گنگ بود و وقتي من او را ملاقات كردم 42 سال داشت . استخوان هاي پهلويش از لاغري بيرون زده بود و تمام تابستان و زمستان كنار آتش مي نشست .

عكس هاي ريشنا و كريشنا را كه پشت سرش نصب كرده بود ، نشان مي داد و مي گفت : اينها مي آيند شب ها ، پيش خود من مي نشينند و ما با هم صحبت مي كنيم .

من حرف او را انكار نكردم ، چون بدون اين كه به حق و باطل كار داشته باشيم ، رياضت به خودي خود قدرت مي آورد . رياضت ، فيزيك نفس است . با رياضت ، نفس قوي و بدن ضعيف مي شود . با رياضت كشيدن مي توان جلوي خشم ، شهوت و نفس را گرفت .

پس قدرتي در آدم ايجاد مي شود كه به طور معمول در ديگران نيست ؛ البته اين قدرت به خودي خود حقانيتي براي كسي ايجاد نمي كند ، اما علامت قدرت است ، مثل ورزش جسمي . كسي تلاش مي كند و جسمش را پرورش مي دهد ، سپس با دندان – بر اثر تمرين – ماشيني را جا به جا مي كند ، ولي براي ما انجام چنين كاري غير ممكن است . رياضت ، نوعي ورزش است . از اين رو گاهي اگر كسي مشرك نباشد ، فرشتگان را يا در صورت داشتن شرك ، اجنه يا حتي نيروهاي شيطاني را مي بيند يا بر اثر مكاشفه ، با شياطين مواجه مي شود و آنها را با خدا و ديگران اشتباه مي گيرد و ادعاهايي مي كند . اين خطا چه در شرق و چه در غرب ديده مي شود . در اينجا مي خواهم يكي از اين انواع معنويت يعني معنويت هندويي را توضيح بدهم كه چه نوع معنويتي است .

معنويت هندويي اگر اصلش هم توحيدي باشد – كه من انكار نمي كنم و ممكن است توحيدي باشد و شايد هم نباشد – اكنون دچار خطا و انحراف است .

اما در اين معنويت شرك آميز ، به عنوان نمونه هندوئيسم مي بينيم كه جهان شلوغ شده است . ترافيكي از اشياء و اشباح مقدس همه جا را شلوغ كرده است . خدايان بر اساس اساطيرشان خيلي زياد هستند . اين را هم بگويم كه در آخرت كساني كه فقط به طور شناسنامه اي مسلمان هستند و هيچ ارتباطي با ايمان و عمل صالح ندارند ، تفاوتي با هندو و غيره ندارند ؛ البته در زندگي دنيايي فرق مي كنند و مثلاً احكام ارث و ازدواج شان و ... با هم متفاوت است .

در آخرت مسلمان شناسنامه اي هيچ فرقي با يك هندو ، بودايي ، مسيحي و مشرك ندارد ؛ چون اصل تقوا ، ايمان و عمل صالح است . پس من راجع به مردم هند صحبت نمي كنم بلكه بحث من درباره هندوئيسم و بوديسم است كه ميليون ها طرفدار دارد .

مثلاً خيلي ها فكر مي كنند بت پرستي فقط مربوط به قدما بوده است ؛ ولي اكنون ما در جهان 2 يا 3 ميليارد بت پرست داريم و در سراسر دنيا ، از مسلمان ها خيلي بيشتر هستند . در آفريقا بخصوص نيمه مركزي و غرب و در امريكاي مركزي و لاتين بت پرستي رايج است .

در اديان مختلف ديگر كه ما با آنها مشكل داريم ، اين نوع معنويت جهان را پر از اشباح و اشيايي كرده است كه با هم ازدواج مي كنند ، حسادت مي ورزند ، لشكر كشي و قهر مي كنند . در پي ظهور اين تفكرات ، الهه هاي شرق و غرب ، جهان را واقعاً شلوغ كرده اند . اما توحيد جهان را خلوت مي كند . توحيد اين نوع الهه ها را جمع و جهان را از خرافه خلوت مي كند .

به طور مثال ،‌ بعضي سازندگان معابد بعداً خودشان بت مي شوند . يعني مجمسه وي را آنجا كه معبد را ساخته ، گذاشته اند و او را سجده مي كنند . يعني مردم براحتي خدا مي شوند . انبيا با اين تفكر مخالفند ؛ چرا كه اين شرك است .

خدايان در هند در قالب برهما ، ويشنو ، كريشنا و ... ظهور مي كنند . در ميتولوژي روم و يونان خدايان به شكل ژوپيتر ، آدونيس و ونوس ظاهر مي شوند .

در مصر قديم اوزيرس ، ايزبس و اورس ، خداي مرد و خانمش و دخترشان مطرح هستند .

در ايران ، ميترا ، ميتره ، مهر پرستي ، خورشيد پرستي ، و بعداً آتش پرستي مطرح شد .

در عالم مسيحيت اين انحراف به شكل پدر ، پسر و روح القدس مطرح است كه يك فرهنگ غير توحيدي است . همه جا اين حالت است . آن وقت اسلام با شعار « لا اله الا الله » اعلام مي كند كه خدا يكي است ، مبدا قدرت ، مبدا آفرينش ، معاد و غايت آفرينش و مدير آفرينش يكي است و آن خدايي است كه ديدني نيست . قرباني اي كه مي كنيد ، به خدا نمي رسد ، تقواي شماست كه به خدا مي رسد . گوشت و خون قرباني ها به خدا نمي رسد ،‌ بلكه به فقرا مي رسد . اين براي رشد شماست . اين تفكر مي آيد كه بگويد به يك خدا ايمان بياوريد ، به يك مبدا براي آفرينش و به يك مركز براي اين عالم ايمان بياوريد . به يك مبدا و معاد و به يك خداي ناديدني ايمان بياوريد . به اين ترتيب ، اسلام با اين انحطاط معنوي در مي افتد . چون انحراف در عبادت را انحراف بزرگ مي داند ولو اين كه آنها بگويند اين خدايان متعدد ، تجلي يك خداست ؛ همان طور كه در زمان پيغمبر اكرم هم همين را مي گفتند ، اما اين ادعا ، انحراف در عبادت است .

اسلام آمد تا خداي رها از اوهام و خرافات ، خداي منزه از شرك ، خداي مطهر از ماده و جسم ، خداي بي نياز به ازدواج و همتا را رواج دهد .

اما اين خدايان همه ازدواج مي كنند و زن و بچه و پدر و مادر دارند . من معني اين آيه « لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً احد » را در هند بهتر فهميدم . قبلاً با خودم مي گفتم مگر اين خدايان نواده دارند كه قرآن مي فرمايد : « لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً احد » ، اما اكنون در هند فهميدم كه خيلي ها به چشم آدم نگاه مي كنند و مي گويند اين خدايان زاد و ولد دارند . فرهنگ اسلامي آمده تا خدا شناسي شرق و غرب را درست نمايان كند و بگويد با خدا رابطه معرفتي درست بر قرار كنيد .

عالم غيب را باور كنيد ، اما با خرافات مخلوط نكنيد . اسلام رياضت دارد ، اما رياضت هاي آن عاقلانه و فطرت پسند است . در كنار معنويت آن ، اخلاق ، عدالت ، معرفت ، عشق و آگاهي و طهارت است . برادري و برابري ، صلح و رحمت و جهاد و شهادت هم هست .

اين جامعيت ، اين تعادل و سيستم منطقي معرفت را شما در كدام ديني مي بينيد ؟ شما مي توانيد اسلام را با همه اين اديان مقايسه كنيد و ببينيد كه اسلام همه مفاهيم ارزشي را در جاي خود بدرستي مطرح كرده است .

ما يك دين تميز داريم . ديني كه عبادت را بدون غسل و وضو ، اصلاً قبول ندارد . ديني كه مي گويد روزي 5 بار بايد خودتان را بشوييد . ديني كه مي گويد اگر مو ، دهان ، پا و بدن شما بوي بد بدهد ، حق ورود به مسجد را نداريد .

اما در جاي ديگر ، مثلاً در همين معبد بنارس ، حيوانات از سگ و گاو و خوك و كثافات آنها در جايي مقدس ديده مي شوند .

ما مي خواهيم بپرسيم معنويت آري يا نه ؟ و كدام معنويت آري و كدام معنويت نه ؟ معنويت توأم با شرك ، متافيزيك غلط و منحرف است و ضرر آن كمتر از شرك ، الحاد و ماده گرايي نيست .

بعضي ها مي گويند خوب معنويت ، معنويت است . ربطي به دين اسلام و هندوئيسم و بودئيسم ندارد ، اما ، اين معنويت عام بي معناست .

معنويت اسلام كاملاً متفاوت است و آثار معرفتي ، سياسي و اجتماعي متفاوتي دارد .

با توجه به اين كه من از مكتب ها حرف مي زنم و نه از پيروان ، مي خواهم يك پرسش را در برابر 3 مكتب مطرح كنم . مكاتب اصالت رنج ، اصالت لذت و اصالت كمال .

در معنويت دو اصل بايد وجود داشته باشد وگرنه معنويت نيست . اول ، تقوا يعني مقاومت در برابر شهوت ، شراب و غفلت . هر معنويتي كه در آن تقوا نيست دروغ است . دوم ، معرفت و عقلانيت . ما بايد مرز متا فيزيك صحيح با خرافه را بفهميم كه تا كجاست . تا كجا ما در متا فيزيك معقول و انساني هستيم و از كجا ديگر وارد خرافه شده ايم .

در برابر فرهنگ معنوي شرق كه مبتني بر اصالت رنج است ، دو سه قرني است كه فرهنگي رشد كرده و رفته رفته مسلط مي شود كه ما از آن به نام فرهنگ غرب يا ارزش هاي سكولار نام مي بريم . اين فرهنگ درست در مقابل فرهنگ شرق كه بر اصالت رنج مبتني است ، مبتني بر اصالت لذت است

كليد فهم هندوئيسم و بوديسم ، عرفان هندي و شرقي در كلمه اصالت رنج است . كليد فهم فرهنگ سكولار و ارزش هاي غربي امروز كه خودشان به آن فرهنگ مدرن مي گويند ، در فهم كلمه اصالت لذت است يعني همه چيزش بر اساس اصالت لذت است . رسماً و علناً مي گويند كه معنويت كلاً مساوي است .

با خرافات ، مگر آن كه بعد از لذت هاي غريزي يعني هر لذت بدني ، سكس ،‌ شراب و هر كار ديگر كه دچار افسردگي مي شويم ، كمي به ما آرامش و اميد براي ادامه اين زندگي عبث ، احمقانه و بي معني بدهد . موقتاً يك معنا بتراشد و به ما ارائه دهد تا ما اين زندگي را تحمل كنيم ، تحمل زندگي با همان معنويت بدون رنج و براي لذت و نه معنويت براي كمال !

اگر كسي فرهنگ اسلامي را مي خواهد بشناسد ، كد آن اين است : اصالت كمال . پس فرهنگ و عرفان شرقي با كد اصالت رنج ، فرهنگ و معنويت غربي با كد اصالت لذت و معنويت توحيدي اسلام با كد اصالت كمال شناخته مي شود .

در كمال معنوي اسلامي يك سري رنج هاست و از طرفي هم يك سري لذت ها وجود دارد .

اسلام مي گويد تو هم بدن داري و هم روح و جسم و روح تو هر دو حقوقي دارند . فرهنگ اسلامي در جستجوي تعالي و تكامل انسان است .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31