جانباز عملیات مرصاد 2
- لطفا از ايثار و شجاعت رزمندگان در اين عمليات، بيشتر برايمان بگوييد .
رزمندگان اسلام برايشان فرقى ندارد كه در چه زمان و در چه مكانى به تكليفشان عمل كنند . خواه در شلمچه باشد، خواه در عمق خاك عراق و يا در خاك كشور خودمان . چيزى كه ما در اين عمليات از بچههاى بسيجى و رزمنده و سپاهى ديديم، به تكليف عمل كردن بود نه چيز ديگر .
فرماندهى گردان حضرت رسول (ص) و لشكر ويژهى شهدا، برادر «براتى» ، تعريف مىكردند كه در يكى از صحنههايى كه ما با منافقين درگير بوديم، مهمات تمام شد . به مرحلهاى رسيديم كه منافقين با تانكهايشان شروع به پيش روى كردند كه اگر از ما عبور مىكردند و به سمتباختران مىرفتند، وضعيتبراى ما خيلى بحرانى مىشد . يعنى از بالاى تنگهى چارزبر كه رها مىشدند، مىآمدند پايين درهى دشت ماهى، كه ديگر نمىشد دشمن را كنترل كرد و جلوى پيشروىاش را گرفت . ايشان مىگفت: در همين حين يكى از برادران بسيجى را ديدم كه چفيهاى در دستش گرفته و بدون اين كه با ما هماهنگى كرده باشد، حدود ده الى دوازده تا نارنجك داخل چفيه انداخته، بعد ضامن يكى از نارنجكها را كشيد و وقتى تانك نزديك شد، خودش را زير تانك انداخت و تانك را منهدم كرد و مانع پيش روى منافقين شد . در همان جا نيز منافقين متوقف شدند تا مهمات به ما رسيد و توانستيم دشمنان را به عقب بزنيم و نگذاريم در آن مسير پيشروى كنند .
از كل جنگهايى كه در دنيا اتفاق افتاده، ما كمتر جايى سراغ داريم كه چنين حركتهايى انجام شده باشد . ما اول جنگ شهيد فهميده را در خرمشهر داشتيم، كه وقتى بحثبه جنگ شهرى كشيد و حيثيت و ناموس مطرح شد، اين بسيجى عزيز خيلى راحت نارنجك به خودش بست و زير تانك رفت، اما چنين صحنهاى را در عمليات مرصاد هم شاهد بوديم كه شايد كمتر مطرح شده باشد و واقعا نا گفتههاى عمليات مرصاد همين چيزهاست .
- لطفا از اسراى اين عمليات برايمان بگوييد .
يكى از بچههايى كه به اسارت نيروهاى منافقين در آمده بود، بعد از آزاد شدن مىگفت: بچهها در اسارت آن قدر با روحيه بودند كه وقتى منافقين به آنها مىگفتند به مقدسات توهين كنيد، به امام توهين كنيد، اصلا توهين نمىكردند . ايشان هم چنين مىگفت: يكى از بسيجىها را به خاطر اينكه به امام و مقدسات توهين نكرد پشت توپ 106 بستند و وقتى كه شليك كردند، من ديگر نفهميدم چه شد و بىهوش شدم . از آن بسيجى هم ديگر چيزى باقى نماند . لذا در عمليات مرصاد ناگفتههايى هست كه وقتى به آنها نظر مىافكنيم به اين مطالب ناگفته و زيبا برخورد مىكنيم كه شايد در عملياتهاى ديگر كمتر داشتيم .
- با توجه به اين كه عمليات مرصاد آخرين عمليات بود، رزمندگان چه شور و اشتياق خاصى نسبتبه شهادت داشتند؟
ما در عملياتها، مثل كربلاى 5 و والفجر 8، جبهههاى منظمى داشتيم، خط ما و خط دشمن و كلا شرايط و جبههها مشخص بود، ولى برخى عملياتها نامنظم بودند كه آنها هم شرايط خاص خودشان را دارند .
از اين رو عمليات مرصاد يك جنگ نامنظم شهرى بود . يادم هست كه يكى از پيرمردهاى بسيجى، شب عمليات مرصاد فرياد مىزد كه: «دارند درب شهادت را مىبندند . اين راه، دروازهى شهادت است، بچهها كسى كوتاهى نكند . بچهها مقاومت كنيد، كه اگر جام زهرى را كه امام نوشيده به عسل مبدل نكنيم، فرصتها از دست مىره و در آينده فقط بايد غصه بخوريم .»
نزديك «كرند غرب» يا جلوتر از كرند، شايد نزديك سرپل ذهاب شرايطى بود كه دشمن آتش زيادى مىريخت، طبعا آتش، ترس و وحشت دارد، ولى من هيچ ترس و وحشت و نگرانى در چهرهى رزمندگان نديدم . شايد از اين جهتبود كه هر كسى در عمق جانش زمزمه مىكرد كه: «خدايا اين آخرين فرصته و چه بهتر كه من هم بتوانم به برادران و هم سنگران شهيدم بپيوندم .» فكر مىكنم كه نهايت آرزوى بچهها در آن عمليات اين بود كه بتوانند منطقى و معقول، هم به تكليفشان عمل كنند و هم انشاءالله به شهادت برسند .
- با توجه به اين شور و اشتياق، اين عمليات چه تعداد شهيد داشت؟
عمليات - الحمدلله - طورى طراحى شده بود كه دشمن را محاصره كرديم و خوشبختانه دشمن تلفات بسيار زيادى داد، اما براى ما عملياتى بود كه در آن كمترين شهيد را تقديم نظام كرديم . هر چند مهم اين است كه ما به تكليف عمل كنيم . حتى بعد از جنگ هم كه با دوستان صحبت مىكنيم، همه متفقالقول هستند كه انشاءالله اگر ما به تكليف عمل كنيم، تمام مكانها و زمانها براى ما جبهه خواهد بود و باب شهادت هم به روى همه باز است . اين كه مىگويند، باب شهادت بسته است من خيلى قبول ندارم . هر موقع ما به تكليفمان عمل كنيم - در هر شرايط زمانى و مكانى - انشاءالله باب شهادت و رحمتبه روى ما باز است و ما انشاءالله مىتوانيم به اين درجه برسيم .
- آيا از هم رزمان شهيدتان در اين عمليات كسى را به خاطر داريد؟
شهيد على مددى، كه ايشان جانشين اطلاعات لشكر 71 روحالله و از بچههاى قم بود . در عمليات مرصاد با شور و اشتياق و بى باكانه و عاشقانه تا عمق منافقين نفوذ كرد و نهايتا به دست منافقين اسير شد . هميشه وقتى كه با هم صحبت مىكرديم مىگفت: من دوست دارم آخرين لحظات جنگ را درك كنم و بعد به شهادت برسم و همين طور هم شد . ما روز عمليات مرصاد وقتى كه به سه راهى اسلام آباد رسيديم، ديديم كه منافقين ايشان را گرفتند و ايشان هم مقاومت كرده بود، لذا همان جا به شهادتش رسانده بودند . ايشان يكى از شهدايى بود كه با شجاعت غيرقابل توصيفى در منافقين نفوذ كرد و اطلاعات زيادى هم از منافقين به دست آورد و نهايتا به شهادت رسيد .
- شهيد ديگرى را هم به خاطر داريد؟
يكى از شهداى لشكر 17 علىبن ابىطالب كه در اين عمليات به شهادت رسيد، شهيد حاج محمود اخلاقى بود . فرماندهاى كه يك معلم بود . زمان جنگ به عنوان يك بسيجى به جبهه آمد، بعد فرماندهى گردان شد، سپس فرماندهى تيپ و نهايتا فرماندهى عمليات لشكر شد . ايشان جانباز 70 درصد بود . در عمليات كربلاى 5 بعد از حدود ده، يازده بار مجروحيتيك طرف بدنشان، يعنى چشم و صورت و كتف و همهى اينها به شدت آسيب ديده بود . اما در عين حال با همين شرايط در عمليات مرصاد شركت كرد . ايشان هم مىگفت كه اين آخرين معبر براى رسيدن به شهدا و شهادت است . كه در همان عمليات مثل بقيه به عنوان يك بسيجى گمنام، منافقين را تعقيب مىكرد كه بعد از كرند غرب منافقين با آر . پى . جى ماشينشان را زدند و ايشان نيز به شهادت رسيد و از آخرين شهدا و فرماندهانى بود كه در اين عمليات به ديدار دوستان شهيد و محضر لقاءالله پيوست .
- به طور كلى در عمليات مرصاد چه حجمهاى به دشمن وارد شد؟
اين عمليات كه هم براى ما و هم براى دشمن آخرين عمليات بود، خدا مىخواست آن جام زهرى را كه امام نوشيده بود، به عسل مبدل كند . لذا يك دالان مرگى را براى منافقين قرار داد، از سرپل ذهاب تا اسلام آباد .
در حالى كه ما بايد در داخل شهر، كلى تلاش اطلاعاتى و هزينه كنيم تا بتوانيم منافقين را پيدا كنيم . در اين عمليات، چيزى نزديك به 2000 تا 2500 منافق كشته و مجروح و تعدادى هم اسير شدند كه آمار اسرا دقيقا در ذهنم نيست، اما اسراى زيادى داشتند . اسنادى كه از منافقين به دست آمد، خيلى اسناد مهم و قابل بهرهبردارى بود . در مجموع، اين عمليات رزمندگان اسلام باعثشد كه منافقين نزديك به ده سال از سازماندهى خودشان عقب بيافتند تا بتوانند دوباره سيستم خودشان را بازسازى و براى خودشان موقعيتى ايجاد كنند .
- گويا هم زمان با عمليات مرصاد، احزاب داخلى و طرفداران منافقين در داخل كشور هم تهاجماتى داشتهاند . در اين زمينه توضيحاتى بفرماييد .
در اين عمليات منافقين، تمام هواداران خودشان را در باختران فراخوانى كرده بودند . در تهران و جاهاى ديگر هم دستبه تحركاتى زده بودند كه بلافاصله وقتى عمليات مرصاد با پيروزى و موفقيت تمام شد در گلوگاههاى شهر باختران ايست و بازرسى گذاشتند و شايد حدود 300، 400 نفر از هواداران منافقين را شناسايى و دستگير كردند . در واقع عمدهى منافقين دستگير شدند و عدهى محدودى هم فرار كردند . اينها به فرودگاه باختران، صدا و سيماى باختران و جاهاى حساس و كليدى اين شهر نفوذ كرده بودند و برنامههايى هم داشتند تا بتوانند به محض ورود منافقين به دروازههاى شهر، آنها هم كار خودشان را از داخل شروع بكنند كه با ناكامى مواجه شدند و نتوانستند به اهدافشان برسند .
- آيا حزب توده هم در اين تهاجمات نقشى داشتند؟
در اسناد نظامى و اعترافاتى كه منافقين داشتند - حداقل تا آن جايى كه من اطلاع دارم - سند مستندى از اين كه حزب توده هم در اين طراحى دست داشتند به دست نيامده، اگر هم چيزى هست، من اطلاع ندارم .
- امام خمينى (ره) در عمليات مرصاد چه بيانات و رهنمودهايى براى رزمندگان داشتند؟
امام (ره) وقتى پيام قطع نامه را دادند، همهى حرفهايشان را با بسيجىها و مسؤولين زدند و در فاصلهى قبولى قطع نامه تا عمليات مرصاد و بعد از مرصاد، هيچ سخنرانى رسمى نداشتند . در پيام قطع نامه، ايشان فرموده بودند كه من آبرويم را با خدا معامله كردم و جام زهر را نوشيدم و چند نصيحت هم به بسيجىها داشتند كه «عزيزان من اين شور و حال انقلابى خودتان را نگه داريد، اين خشم را در سينههاتان نگه داريد، براى روزهايى كه اسلام و انقلاب به آن احتياج دارد» .
- آقاى كاجى، با توجه به اين كه فرمايشات شما اكثرا خاطراتى بودند كه از اين عمليات داشتيد، آيا خاطرهى خاص ديگرى مد نظرتان هست كه مطرح نكرده باشيد؟
در زمان دفاع مقدس، به عنوان يك فدايى امام و رزمندهى ولايت، هميشه احساس مىكردم كه امام عزيزمان با امام زمان (عج) ارتباط دارند و كلمات و نوشتهها و مطالبى كه مىفرمودند، به اذن امام زمان (عج) است . تا اين كه امام (ره) پيامى داده بود كه: «حسينيان آماده باشيد» . البته مطالب ديگرى هم داشت، منتهى اين قسمت از فرمايشات امام (ره) را به صورت تيتر بزرگى نزديك اسلام آباد نوشته بودند . وقتى ما براى عمليات والفجر 10 از جنوب به غرب مىرفتيم به اين تابلو برخورد نموديم . لذا من با خودم گفتم: آخر اين چه كلامى است كه امام فرمودهاند؟ خيلى برايم عجيب بود . . . .
يا اين جمله كه «غفلت امروز اسارت فردا را به بار مىآورد» هميشه با خودم فكر مىكردم كه اين كلام امام الهى است، منتهى نمىفهميدم كه چه معنايى دارد؟
دقيقا در شرايطى اين مطلب برايم مفهوم پيدا كرد كه پاى همان تابلو ما با منافقين درگير شده بوديم و تيراندازى مىكرديم و جنگ و گريزى با منافقين داشتيم . همان جا جرقهاى به ذهنم زده شد . شايد شما هم جوابش را گرفتيد كه چرا امام فرمودند: «حسينيان آماده باشيد» من معتقدم امام تمام آيندهى جنگ، آيندهى انقلاب و حتى آيندهى نظام را تا زمان ظهور امام زمان (عج) پيش بينى كرده بودند و ما مىتوانيم از فرامين امام بهرهبردارى زيادى كنيم .