مصاحبه با سرهنگ پاسدار حسين على كاجى(2)

جانباز عملیات مرصاد 2

 

Mersad

 

- لطفا از ايثار و شجاعت رزمندگان در اين عمليات، بيشتر برايمان بگوييد .

 

رزمندگان اسلام برايشان فرقى ندارد كه در چه زمان و در چه مكانى به تكليفشان عمل كنند . خواه در شلمچه باشد، خواه در عمق خاك عراق و يا در خاك كشور خودمان . چيزى كه ما در اين عمليات از بچه‏هاى بسيجى و رزمنده و سپاهى ديديم، به تكليف عمل كردن بود نه چيز ديگر .

فرمانده‏ى گردان حضرت رسول (ص) و لشكر ويژه‏ى شهدا، برادر «براتى‏» ، تعريف مى‏كردند كه در يكى از صحنه‏هايى كه ما با منافقين درگير بوديم، مهمات تمام شد . به مرحله‏اى رسيديم كه منافقين با تانك‏هايشان شروع به پيش روى كردند كه اگر از ما عبور مى‏كردند و به سمت‏باختران مى‏رفتند، وضعيت‏براى ما خيلى بحرانى مى‏شد . يعنى از بالاى تنگه‏ى چارزبر كه رها مى‏شدند، مى‏آمدند پايين دره‏ى دشت ماهى، كه ديگر نمى‏شد دشمن را كنترل كرد و جلوى پيش‏روى‏اش را گرفت . ايشان مى‏گفت: در همين حين يكى از برادران بسيجى را ديدم كه چفيه‏اى در دستش گرفته و بدون اين كه با ما هماهنگى كرده باشد، حدود ده الى دوازده تا نارنجك داخل چفيه انداخته، بعد ضامن يكى از نارنجك‏ها را كشيد و وقتى تانك نزديك شد، خودش را زير تانك انداخت و تانك را منهدم كرد و مانع پيش روى منافقين شد . در همان جا نيز منافقين متوقف شدند تا مهمات به ما رسيد و توانستيم دشمنان را به عقب بزنيم و نگذاريم در آن مسير پيش‏روى كنند .

از كل جنگ‏هايى كه در دنيا اتفاق افتاده، ما كم‏تر جايى سراغ داريم كه چنين حركت‏هايى انجام شده باشد . ما اول جنگ شهيد فهميده را در خرمشهر داشتيم، كه وقتى بحث‏به جنگ شهرى كشيد و حيثيت و ناموس مطرح شد، اين بسيجى عزيز خيلى راحت نارنجك به خودش بست و زير تانك رفت، اما چنين صحنه‏اى را در عمليات مرصاد هم شاهد بوديم كه شايد كم‏تر مطرح شده باشد و واقعا نا گفته‏هاى عمليات مرصاد همين چيزهاست .

 

- لطفا از اسراى اين عمليات برايمان بگوييد .

 

يكى از بچه‏هايى كه به اسارت نيروهاى منافقين در آمده بود، بعد از آزاد شدن مى‏گفت: بچه‏ها در اسارت آن قدر با روحيه بودند كه وقتى منافقين به آن‏ها مى‏گفتند به مقدسات توهين كنيد، به امام توهين كنيد، اصلا توهين نمى‏كردند . ايشان هم چنين مى‏گفت: يكى از بسيجى‏ها را به خاطر اين‏كه به امام و مقدسات توهين نكرد پشت توپ 106 بستند و وقتى كه شليك كردند، من ديگر نفهميدم چه شد و بى‏هوش شدم . از آن بسيجى هم ديگر چيزى باقى نماند . لذا در عمليات مرصاد ناگفته‏هايى هست كه وقتى به آن‏ها نظر مى‏افكنيم به اين مطالب ناگفته و زيبا برخورد مى‏كنيم كه شايد در عمليات‏هاى ديگر كم‏تر داشتيم .

 

- با توجه به اين كه عمليات مرصاد آخرين عمليات بود، رزمندگان چه شور و اشتياق خاصى نسبت‏به شهادت داشتند؟

 

ما در عمليات‏ها، مثل كربلاى 5 و والفجر 8، جبهه‏هاى منظمى داشتيم، خط ما و خط دشمن و كلا شرايط و جبهه‏ها مشخص بود، ولى برخى عمليات‏ها نامنظم بودند كه آن‏ها هم شرايط خاص خودشان را دارند .

از اين رو عمليات مرصاد يك جنگ نامنظم شهرى بود . يادم هست كه يكى از پيرمردهاى بسيجى، شب عمليات مرصاد فرياد مى‏زد كه: «دارند درب شهادت را مى‏بندند . اين راه، دروازه‏ى شهادت است، بچه‏ها كسى كوتاهى نكند . بچه‏ها مقاومت كنيد، كه اگر جام زهرى را كه امام نوشيده به عسل مبدل نكنيم، فرصت‏ها از دست مى‏ره و در آينده فقط بايد غصه بخوريم .»

نزديك «كرند غرب‏» يا جلوتر از كرند، شايد نزديك سرپل ذهاب شرايطى بود كه دشمن آتش زيادى مى‏ريخت، طبعا آتش، ترس و وحشت دارد، ولى من هيچ ترس و وحشت و نگرانى در چهره‏ى رزمندگان نديدم . شايد از اين جهت‏بود كه هر كسى در عمق جانش زمزمه مى‏كرد كه: «خدايا اين آخرين فرصته و چه بهتر كه من هم بتوانم به برادران و هم سنگران شهيدم بپيوندم .» فكر مى‏كنم كه نهايت آرزوى بچه‏ها در آن عمليات اين بود كه بتوانند منطقى و معقول، هم به تكليفشان عمل كنند و هم ان‏شاءالله به شهادت برسند .

 

- با توجه به اين شور و اشتياق، اين عمليات چه تعداد شهيد داشت؟

 

عمليات - الحمدلله - طورى طراحى شده بود كه دشمن را محاصره كرديم و خوشبختانه دشمن تلفات بسيار زيادى داد، اما براى ما عملياتى بود كه در آن كم‏ترين شهيد را تقديم نظام كرديم . هر چند مهم اين است كه ما به تكليف عمل كنيم . حتى بعد از جنگ هم كه با دوستان صحبت مى‏كنيم، همه متفق‏القول هستند كه ان‏شاءالله اگر ما به تكليف عمل كنيم، تمام مكان‏ها و زمان‏ها براى ما جبهه خواهد بود و باب شهادت هم به روى همه باز است . اين كه مى‏گويند، باب شهادت بسته است من خيلى قبول ندارم . هر موقع ما به تكليفمان عمل كنيم - در هر شرايط زمانى و مكانى - ان‏شاءالله باب شهادت و رحمت‏به روى ما باز است و ما ان‏شاءالله مى‏توانيم به اين درجه برسيم .

 

- آيا از هم رزمان شهيدتان در اين عمليات كسى را به خاطر داريد؟

 

شهيد على مددى، كه ايشان جانشين اطلاعات لشكر 71 روح‏الله و از بچه‏هاى قم بود . در عمليات مرصاد با شور و اشتياق و بى باكانه و عاشقانه تا عمق منافقين نفوذ كرد و نهايتا به دست منافقين اسير شد . هميشه وقتى كه با هم صحبت مى‏كرديم مى‏گفت: من دوست دارم آخرين لحظات جنگ را درك كنم و بعد به شهادت برسم و همين طور هم شد . ما روز عمليات مرصاد وقتى كه به سه راهى اسلام آباد رسيديم، ديديم كه منافقين ايشان را گرفتند و ايشان هم مقاومت كرده بود، لذا همان جا به شهادتش رسانده بودند . ايشان يكى از شهدايى بود كه با شجاعت غيرقابل توصيفى در منافقين نفوذ كرد و اطلاعات زيادى هم از منافقين به دست آورد و نهايتا به شهادت رسيد .

 

- شهيد ديگرى را هم به خاطر داريد؟

 

يكى از شهداى لشكر 17 على‏بن ابى‏طالب كه در اين عمليات به شهادت رسيد، شهيد حاج محمود اخلاقى بود . فرمانده‏اى كه يك معلم بود . زمان جنگ به عنوان يك بسيجى به جبهه آمد، بعد فرمانده‏ى گردان شد، سپس فرمانده‏ى تيپ و نهايتا فرمانده‏ى عمليات لشكر شد . ايشان جانباز 70 درصد بود . در عمليات كربلاى 5 بعد از حدود ده، يازده بار مجروحيت‏يك طرف بدنشان، يعنى چشم و صورت و كتف و همه‏ى اين‏ها به شدت آسيب ديده بود . اما در عين حال با همين شرايط در عمليات مرصاد شركت كرد . ايشان هم مى‏گفت كه اين آخرين معبر براى رسيدن به شهدا و شهادت است . كه در همان عمليات مثل بقيه به عنوان يك بسيجى گمنام، منافقين را تعقيب مى‏كرد كه بعد از كرند غرب منافقين با آر . پى . جى ماشينشان را زدند و ايشان نيز به شهادت رسيد و از آخرين شهدا و فرماندهانى بود كه در اين عمليات به ديدار دوستان شهيد و محضر لقاءالله پيوست .

 

- به طور كلى در عمليات مرصاد چه حجمه‏اى به دشمن وارد شد؟

 

اين عمليات كه هم براى ما و هم براى دشمن آخرين عمليات بود، خدا مى‏خواست آن جام زهرى را كه امام نوشيده بود، به عسل مبدل كند . لذا يك دالان مرگى را براى منافقين قرار داد، از سرپل ذهاب تا اسلام آباد .

در حالى كه ما بايد در داخل شهر، كلى تلاش اطلاعاتى و هزينه كنيم تا بتوانيم منافقين را پيدا كنيم . در اين عمليات، چيزى نزديك به 2000 تا 2500 منافق كشته و مجروح و تعدادى هم اسير شدند كه آمار اسرا دقيقا در ذهنم نيست، اما اسراى زيادى داشتند . اسنادى كه از منافقين به دست آمد، خيلى اسناد مهم و قابل بهره‏بردارى بود . در مجموع، اين عمليات رزمندگان اسلام باعث‏شد كه منافقين نزديك به ده سال از سازماندهى خودشان عقب بيافتند تا بتوانند دوباره سيستم خودشان را بازسازى و براى خودشان موقعيتى ايجاد كنند .

 

- گويا هم زمان با عمليات مرصاد، احزاب داخلى و طرفداران منافقين در داخل كشور هم تهاجماتى داشته‏اند . در اين زمينه توضيحاتى بفرماييد .

 

در اين عمليات منافقين، تمام هواداران خودشان را در باختران فراخوانى كرده بودند . در تهران و جاهاى ديگر هم دست‏به تحركاتى زده بودند كه بلافاصله وقتى عمليات مرصاد با پيروزى و موفقيت تمام شد در گلوگاه‏هاى شهر باختران ايست و بازرسى گذاشتند و شايد حدود 300، 400 نفر از هواداران منافقين را شناسايى و دستگير كردند . در واقع عمده‏ى منافقين دستگير شدند و عده‏ى محدودى هم فرار كردند . اين‏ها به فرودگاه باختران، صدا و سيماى باختران و جاهاى حساس و كليدى اين شهر نفوذ كرده بودند و برنامه‏هايى هم داشتند تا بتوانند به محض ورود منافقين به دروازه‏هاى شهر، آن‏ها هم كار خودشان را از داخل شروع بكنند كه با ناكامى مواجه شدند و نتوانستند به اهدافشان برسند .

 

- آيا حزب توده هم در اين تهاجمات نقشى داشتند؟

 

در اسناد نظامى و اعترافاتى كه منافقين داشتند - حداقل تا آن جايى كه من اطلاع دارم - سند مستندى از اين كه حزب توده هم در اين طراحى دست داشتند به دست نيامده، اگر هم چيزى هست، من اطلاع ندارم .

 

- امام خمينى (ره) در عمليات مرصاد چه بيانات و رهنمودهايى براى رزمندگان داشتند؟

 

امام (ره) وقتى پيام قطع نامه را دادند، همه‏ى حرف‏هايشان را با بسيجى‏ها و مسؤولين زدند و در فاصله‏ى قبولى قطع نامه تا عمليات مرصاد و بعد از مرصاد، هيچ سخنرانى رسمى نداشتند . در پيام قطع نامه، ايشان فرموده بودند كه من آبرويم را با خدا معامله كردم و جام زهر را نوشيدم و چند نصيحت هم به بسيجى‏ها داشتند كه «عزيزان من اين شور و حال انقلابى خودتان را نگه داريد، اين خشم را در سينه‏هاتان نگه داريد، براى روزهايى كه اسلام و انقلاب به آن احتياج دارد» .

 

- آقاى كاجى، با توجه به اين كه فرمايشات شما اكثرا خاطراتى بودند كه از اين عمليات داشتيد، آيا خاطره‏ى خاص ديگرى مد نظرتان هست كه مطرح نكرده باشيد؟

 

در زمان دفاع مقدس، به عنوان يك فدايى امام و رزمنده‏ى ولايت، هميشه احساس مى‏كردم كه امام عزيزمان با امام زمان (عج) ارتباط دارند و كلمات و نوشته‏ها و مطالبى كه مى‏فرمودند، به اذن امام زمان (عج) است . تا اين كه امام (ره) پيامى داده بود كه: «حسينيان آماده باشيد» . البته مطالب ديگرى هم داشت، منتهى اين قسمت از فرمايشات امام (ره) را به صورت تيتر بزرگى نزديك اسلام آباد نوشته بودند . وقتى ما براى عمليات والفجر 10 از جنوب به غرب مى‏رفتيم به اين تابلو برخورد نموديم . لذا من با خودم گفتم: آخر اين چه كلامى است كه امام فرموده‏اند؟ خيلى برايم عجيب بود . . . .

 

يا اين جمله كه «غفلت امروز اسارت فردا را به بار مى‏آورد» هميشه با خودم فكر مى‏كردم كه اين كلام امام الهى است، منتهى نمى‏فهميدم كه چه معنايى دارد؟

 

دقيقا در شرايطى اين مطلب برايم مفهوم پيدا كرد كه پاى همان تابلو ما با منافقين درگير شده بوديم و تيراندازى مى‏كرديم و جنگ و گريزى با منافقين داشتيم . همان جا جرقه‏اى به ذهنم زده شد . شايد شما هم جوابش را گرفتيد كه چرا امام فرمودند: «حسينيان آماده باشيد» من معتقدم امام تمام آينده‏ى جنگ، آينده‏ى انقلاب و حتى آينده‏ى نظام را تا زمان ظهور امام زمان (عج) پيش بينى كرده بودند و ما مى‏توانيم از فرامين امام بهره‏بردارى زيادى كنيم .

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31