سال 51 فضای سرکوب و اعدام به شدت دنبال میشد. در این جریان مسعود رجوی بلافاصله پس از دستگیری، در مورد تمام افرادی که میشناخته تکنگاری کرده و اطلاعات شخصی، خانوادگی و مسیر فکری آنها را با جزئیات نوشته است
|
باغ زیبایی که حوالی میدان قدس روبهروی پمپ بنزین خیابان شریعتی قرار دارد، روزگاری منزل شخصی منوچهر دولو از سرسپردگان رژیم پهلوی بود. این خانه بعدها به دست نیروهای انقلابی افتاد و مدتی هم سازمان اطلاعات نخستوزیری به ریاست خسرو قنبری تهرانی در آن قرار داشت. بعدها در اختیار سیدحمید زیارتی قرار گرفت تا فعالیتهای تاریخپژوهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی را در آن ساماندهی کند این مرکز در اوایل دهه هفتاد در کنار تدوین تاریخ انقلاب اسلامی به فعالیتهای پژوهشی متفاوتی در مورد اتفاقات دهه 40 و مباحث حسینیه ارشاد هم دست زد که با واکنش بسیاری از بزرگان نظام مواجه شد که در نهایت حمید روحانی در کنار مصطفی پورمحمدی و روحالله حسینیان به عضویت هیأت امنای آن درآمد تا مدیریت این مجموعه در اختیار حسینیان قرار گیرد. در این دوره مرکز اسناد انقلاب اسلامی فعالیتهای توسعهای خود را جدیتر گرفت که از جمله آنها توجه جدی به تاریخ شفاهی و جمعآوری اسناد تاریخی از بایگانیهای دادگستری، ارتش، شهربانی و ساواک بود. واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد خاطرات بسیاری از افراد را جمعآوری کرده است هر چند هنوز بخش مهمی از این خاطرات به دلیل طی نشدن روند تدوین محدودیتهای سازمانی و علاقه شخصی راویان منتشر نشده است ولی آرشیوی غنی است. مرتضی میردار معاون پژوهشی و مسئول تدوین تاریخ شفاهی این مرکز در گفتوگو با همشهری ماه به بیان دیدگاههای خود در خصوص تدوین تاریخ شفاهی میپردازد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی با حمایتهای ویژه امام خمینی(ره) تأسیس شد. علت این توجه را چه میدانید؟
ایشان توجه ویژهای به جریانهای تاریخی داشتند. ایشان خودشان در جریانشناسی تاریخی صاحبنظر بودند. به همین دلیل در مدیریت نهضت اسلامی به تاریخنگاری توجه ویژهای نشان دادند. تأکید امام(ره) این بود که اگر تاریخ انقلاب را انقلابیون ننویسند، دیگران آن را خواهند نوشت.
امام(ره) در دفتر یادداشت کتابخانه مرحوم وزیری در یزد در سال 1323، نگاه ویژهای به تاریخ نشان دادند. ایشان نوشتند که اگر مردم مسلمان در صحنه حضور جدی داشتند رضاخان به قدرت نمیرسید.
تاریخ شفاهی از چه زمانی در مرکز اسناد جدی گرفته شد؟
ما به دنبال تنوع بخشیدن به منابع و پیدا کردن مکملهایی برای اسناد تاریخی درباره انقلاب اسلامی بودیم. در این روش از اسلاف استفاده میکنیم. تاریخنگاری اسلامی مبتنی بر روایت است. علم رجال هم به همین دلیل شکل گرفت. اولین منابع تاریخ اسلام همچون سیره ابناسحق حدود یک قرن پس از رحلت پیامبر(ص) نوشته شدهاند ولی همگی متکی به روایتهای شفاهی هستند. از همان تاریخ صدور اسلام به پدیدههایی همچون جعل روایات مواجه میشویم. روشهای تشخیص روایت واقعی از روایت جعلی مورد استفاده واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد قرار گرفت و به جمعآوری خاطره افرادی پرداختیم که در جریان ملی شدن صنعت نفت و نهضت اسلامی موثر بودند. مرکز اسناد انقلاب اسلامی از افرادی که در جریان مبارزه حضور داشتند برای روایت شفاهی تاریخ انقلاب دعوت میکند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی به صورت رسمی در سال 61 تشکیل شد ولی پیش از آن براساس علاقهمندی شخص آقای روحانی، اسناد ساواک به این مرکز منتقل شد. تا سال 64 جمعآوری اسناد از ساواک و شهربانی سابق مورد توجه قرار داشت. ولی از سال 74 رویکرد پژوهشی و بهرهبرداری از اسناد و راهاندازی مجله 15 خرداد در آن مقطع مورد توجه قرار گرفت و پس از مدتی رویکرد تاریخ شفاهی جدی گرفته شد.
اسناد مثل گوشت خام هستند و به صورت اولیه نمیتوانند به عنوان تنها منبع تدوین تاریخ مورد توجه قرار گیرند. گاهی مشاهده میشود که منبع ساواک گزارشی ارائه کرده که با خاطره شفاهی فرد مبارز تفاوت دارد. اسناد تاریخی تقسیمبندیهای گوناگونی همچون اسناد کاغذی، اسناد صوتی و... دارند. اسناد ممکن است دستخوش تحولاتی باشند ولی افرادی که در جریان بودند بهتر میتوانند به نگارش تاریخ کمک کنند. در نامه سال 67 امام(ره) نیز تأکید میشود به سراغ مردم بروید و خاطرههای آنان را جمعآوری و منتشر کنید.
این نامه که میتوان آن را آییننامه راهبردی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز به شمار آورد تا چه حد مورد توجه بوده است؟ به عنوان مثال ایشان از جریانهای سیاسی مخالف انقلاب در حوزههای علمیه دهه 40 و 50 انتقاد میکنند. تاریخ شفاهی حوزههای علمیه در مجموعه کتابهای منتشر شده از سوی مرکز اسناد چه جایگاهی دارد؟
اگر حوزههای علمیه آن مقطع را بررسی کنیم، کارهای زیادی انجام شده است. تاریخ جامعه مدرسین حوزه علمیه یکی از مهمترین آنهاست. تغییرات حوزه علمیه قم را از زبان شاگردان شیخ عبدالکریم حائری نقل کردیم. خاطرات مرحوم ادبا از جمله مهمترین آنهاست. به درد دل امام(ره) در سال 47 توجه کردیم. تاریخ شفاهی حوزه علمیه نشان میدهد که عدهای به موفق شدن نهضت اسلامی باور نداشتند. برخی از آنها در سطح مراجع بودند ولی میگفتند با دست خالی نمیتوان جلوی یک رژیم مسلح ایستاد. سیستم و شبکه اطلاعرسانی دوره نهضت از سال 51 با تبعید اساتید انقلابی حوزههای علمیه به مناطق محروم متولد شد که این شبکه در سال 57 بسیار موثر و سریع عمل میکرد خاطرات تبعیدیها و زندانیان سیاسی را گرفتهایم. اسنادی که داریم نشان میدهد 18 هزار زندانی سیاسی قبل از انقلاب داشتهایم که برخی از آنها تا 10 بار زندانی شدهاند. بخشهایی از تاریخ انقلاب مثل رفتار خشن با زندانیان، در اسناد ساواک انعکاس چندانی ندارد و در تاریخ شفاهی به چشم میخورد.
از سال 41 تا 56 جریانهای سیاسی بودند که نهضت اسلامی را پیش میبردند. سال 56 نهضت همگانی و مردمی شد. سال 41 با تبعید امام(ره) خیلیها ناامید شدند و گفتند با تبعید حاج آقا روحالله و خشونت رژیم نمیتوان کاری را پیش برد. در همین سالها جریان مبارزه مسلحانه شکل گرفت که سازمان مجاهدین خلق و سپس منافقین از دل آن بیرون آمد. عدهای هم به امام(ره) توصیه کردند که اینها را حمایت کند ولی ایشان فرمودند مبارزه خشونتآمیز به صلاح نیست و نباید با رژیم درگیر شد چون اگر دست به اسلحه ببریم، حکومت که سلاح بیشتری در اختیار دارد. با رژیم پهلوی باید از درون مبارزه کرد و مردم را آگاه کرد تا خودشان راهی را برای تغییر بیابند. این رویکرد امام(ره) را در تدوین تاریخ شفاهی انقلاب مورد توجه قرار دادهایم.
ولی به هرحال جریانهای غیراسلامی هم در مبارزه با شاه نقش داشتند. به ویژه گروههای مسلح که با گرایش چپ تندرو شکل گرفتند. ما میتوانیم این جریانها را از پایه و اساس نقد کنیم ولی آیا به نظر شما این درست است که بخواهیم نقش آنها در تاریخ را نادیده بگیریم؟
یکی از اعضای نهضت آزادی مصاحبه کرده بود که جریان سیاهکل در سال 49 کمر رژیم شاه را شکست. من به ایشان گفتم که این حرف یک رویکرد سیاسی دارد نه پژوهشی و تاریخی. نیروهای مذهبی هیچ موقع رویکرد مبارزه مسلحانه را نداشتند ولی اگر قرار باشد مدالی هم به مبارزان مسلح بدهیم، ا ین مدال به نیروهای مذهبی میرسد. در سیاهکل یک جریان بیهدف و کور است که میخواهد به تاسی از جریانهای چپ دنیا، کار را انجام دهد بدون این که جامعه ایران را بشناسد. آنها در یک روستای دورافتاده، یک نگهبان باشگاه را کشتند در حالی که جریانهای موتلفه و فدائیان اسلام، نخستوزیرهای خائن را ترور میکردند.
در مرکز اسناد انقلاب اسلامی روی نیروهای مذهبی خیلی تأکید داریم. چون در جریانهای مشروطه و ملی شدن صنعت نفت، کار اصلی را نیروهای مذهبی انجام دادند ولی در تاریخنگاری جریان مقابل نیروهای مذهبی همه دستاوردها را به نام خودش مصادره کرد. مردم ایران مذهبی هستند و در مبارزه هم وقتی پای دین در میان باشد میآیند.
یعنی میخواهید بگویید جریانهای چپ هیچ نقشی در مبارزه با رژیم پهلوی نداشتند؟
ما متولی جریانهای چپ نیستیم. نهضت اسلامی به رهبری مراجع تقلید بود. در جریان مبارزه و انقلاب، جریانهای حاشیهای چپ در دانشگاهها هم بودند ولی نقش اصلی متعلق به مذهبیهاست و باید به نسبت سهم و تأثیری که هر نیرو داشت، مورد توجه قرار بگیرد.
نیروهای ملی با گرایشهای دینی یا غیردینی چطور؟
این تقسیمبندیها بعد از انقلاب شکل گرفت چون ملیگراها به ساختار جمهوری اسلامی انتقاد داشتند، راه خودشان را جدا کردند. قبل از انقلاب بسیاری از اینها جزو متدینهای دانشگاهی بودند و مورد رجوع دانشجویان اسلامی مبارز بودند. نهضت آزادی از جبهه ملی سوم با اتکا به گرایش مذهبی جدا شدند و با مراجع تقلید ارتباط خوبی داشتند. آنها معتقد بودند که میتوان جامعه را براساس اسلام اداره کرد ولی بعد از انقلاب به ایدههای جدیدی رسیدند.
امام(ره) میگفت ما ایران را برای اسلام میخواهیم ولی مهندس بازرگان میگفت ما اسلام را برای ایران میخواهیم. این تفاوت باعث جدایی مسیر آنها شد که جریان ملیـ مذهبی بر مبنای آن به وجود آمد.
در زمینه تدوین تاریخ، کسی از مرکز اسناد انقلاب انتظار ندارد که گرایش فکری مخالفان کنونی نظام و گرایشهای غیردینی را تبلیغ کند.
چند مؤلفه را باید در کنار هم مورد توجه قرار داد. قصد ندارم وارد عرصه آسیبشناسی تاریخ شفاهی بشوم ولی ذکر نکتهای در اینجا لازم است. گاهی افراد به جعل روایت میپردازند. ممکن است فردی با ساواک خیلی همکاری کرده باشد ولی در بیرون یک فضایی درست کرده است که گویی قهرمان است. اگر کسی به اسناد دسترسی نداشته باشد دروغها را باور میکند.
سال 51 فضای سرکوب و اعدام به شدت دنبال میشد. در این جریان مسعود رجوی بلافاصله پس از دستگیری، در مورد تمام افرادی که میشناخته تکنگاری کرده و اطلاعات شخصی، خانوادگی و مسیر فکری آنها را با جزئیات نوشته است. او در آستانه اعدام بوده ولی به دلیل همکاری با ساواک از اعدام نجات پیدا میکند.
ولی در زندان با همکاری ساواک خودش را قهرمان نشان میدهد. اگر کسی در زندان یک میوه میخورد او را به سرمایهداری و خوردن میوه ساواک متهم میکرد. وقتی اسناد در سال 57 از آرشیو ساواک خارج شد. معلوم شد که او و نزدیکانش چقدر دروغ میگفتند. مرکز اسناد انقلاب اسلامی در زمینه تدوین تاریخ شفاهی جریان چپ، تعدادی از افراد جدا شده از سازمان مجاهدین خلق را شناسایی کرد و به کمک اسناد به تدوین تاریخ شفاهی این سازمان پرداخت.
تاریخ شفاهی کمک میکند که ضد و نقیضها دربیاید. تاریخ شفاهی در مقایسه با تاریخ مکتوب مثل بازپرسی است که در صحنه حادثه حاضر شده و بازپرس در صحنه که حاضر شود، میتواند دروغ و راست را از هم جدا کند. تاریخ شفاهی میتواند گرههای کور برخی حوادث را باز کند. به عنوان مثال در مرداد ماه سال 1332 در جریان حمله به خانه آیتالله کاشانی، فردی به نام حدادزاده از نزدیکان آیتالله کاشانی کشته میشود. جریان مقابل به محض کشته شدن این مسأله را به گردن نزدیکان آیتالله کاشانی میاندازند و افرادی مانند آقای سالمی را دستگیر میکنند. آدمهایی را که هیچ نقشی در این جریان نداشتند دستگیر میکنند. مرکز اسناد روی این واقعه کار پژوهشی انجام داد. برخی از منابع و راویان خارج کشور بودند که آن را شناسایی کرده و به سراغشان رفتیم. به کمک اسناد و تاریخ شفاهی مشخص شد که قتل حدادزاده توسط مخالفان آیتالله انجام شده است. سابقه او از سالهای 1327 و سفرها و فعالیتهایش را مرور کردیم و نشان داد که عدهای قصد دارند تاریخ را تحریف کنند.
منبع: همشهری ماه