عاملین ترور و اسناد جنایت:
نعمت رحمانی
نام مستعار:
فرمانده واحد تروریستی
|
مجید محراب
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
اعترافات نعمت رحمانی یکی از عاملین جنایت مذکور که به شهادت برادر صدیقیان منجر شد:
"...در خیابان تهران نو داخل آن کوچه خاکی بود، در این عملیات دو نفر بودیم، من و مجید .... یک فرد میگفتن حدود 20 سال داشت .... جرمی که به ما گفته بودند " لو دادن چند نفر که یکی از آنها اعدام شد ... "
صاحبان اصلی انقلاب
بی شک مردمی که خود انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند، قادر به حفظ آن هم بودند و بر اساس این واقعیت عنوان این مطالب از طرف منافقین کوردل که اشخاص را به دلیل حمایت از نظام جمهوری اسلامی یا لو دادن عناصر تروریست خود به شهادت رساندند، توجیه ابلهانه و مزورانهای بیش نخواهد بود.
زیرا که در اصل آنان به دلیل حرکات ضد انقلابی خویش و سیلی خوردن از مردم بر آن شدند تا دست به چنین ترورها و جنایاتی بزنند و چون تمامی آحاد امت اسلامی صاحب انقلاب بودند و عضوی از اعضای اطلاعات 36 میلیونی به حساب میآمدند و با تمام هستی خود در حفظ نظام مورد نظرشان میکوشیدند هدف تیر کین ضد انقلابی آنان قرار گرفتند.
منافقین تلاش داشتند در تبلیغات خود عده خاصی را که مورد ترور قرار میدادند صرفاً رو در روی خود به حساب آورند و مدتی از قبول این واقعیت که در مقابل اراده تمامی امت اسلامی ایستاده اند طفره روند و ماهیت ضد انقلابی و ضد مردمی خود را برای هواداران شان پوشیده نگاه دارند، ولی به برکت خون شهیدانی چون برادر صدیقیان و همت تمامی امت حزب الله و فعالیت سربازان گمنام اسلام، نه تنها منافقین بلکه سایر گروهکهای محارب، الحادی و ضد انقلابی یکی پس از دیگری به پذیرش این واقعیات مجبور گردیدند و اکنون موقعیت عناصر شکست خورده و فراری آنان که از کشور گریخته و به دامان اربابان خود پناهنده شده اند خود به تنهایی گواهی صادق بر این مدعاست.
شهید علی صدیقیان
شغل: دانش آموز و میوه فروش
سن: 19 سال
وضعيت تأهل: مجرد
محل شهادت: تهران نو، مغازه میوه فروشی
تاريخ شهادت: 1360/5/12
زندگينامه
سال 1341 در یکی از شهرستانهای استان خراسان به نام بجستان در خانوادهای مسلمان و مستضعف دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی خود را در همانجا سپری کرد و در این مدت به تعلیم قرائت قرآن و شرکت در مساجد و مجالس سوگواری ائمه اطهار (ع) همت گماشت. در نوجوانی از آنجا که خانواده اش قادر به تأمین هزینههای زندگی وی نبودند به تهران عزیمت نمود و ضمن کارگری به ادامه تحصیل پرداخت.
در تهران ابتدا دوره راهنمایی را در مدرسه صبح آرزو گذراند و سپس در هنرستان صنعتی شماره 9 پذیرفته شد و ضمن ادامه تحصیل با حضور در مسجد محل به آموزش فرایض اسلامی مشغول شد و در صدد بالا بردن سطح آگاهیهای مذهبی خویش برآمد.
شهید صدیقیان هم زمان با اوج گیری انقلاب اسلامی در کنار سایر برادران با پخش و نصب اعلامیهها و بیانیههای امام خمینی در مناطق مختلف تهران به تبلیغ پیامها و رهنمودهای رهبری در میان تودههای مردم پرداخت و با شرکت فعال در مبارزات علنی علیه رژیم منفور پهلوی پا به پای امت حزب الله در تمامی صحنههای پرشکوه انقلاب حضور یافت.
وی پس از پیروزی به عنوان یکی از دانش آموزان متعهد و معتقد به انقلاب اسلامی به فعالیتهای خود در مدرسه افزود و به دنبال فرمان بسیج و تشکیل گروههای مقاومت به عضویت بسیج مسجد اباعبدالله الحسین (ع) در آمد و محل کار خود را که مغازه میوه فروشی بود به سنگری برای دفاع از آرمانهای رهایی بخش اسلام تبدیل کرد.
تلاش و کوشش وی در این دوران واقعاً چشمگیر و قابل تحسین بود، صبحها در هنرستان به تحصیل درس و در کنار ان تبلیغ اسلام و بعدازظهرها در محل کار به کسب و تأمین معاش و هم زمان با آن ترویج خط امام میپرداخت و شبها هم در سنگر مسجد با جان و دل از حریم مسلمین و دستاوردهای انقلاب پاسداری مینمود.
با شروع جنگ تحمیلی دشمن متجاوز بعثی – صهیونیستی که از طرف استکبار جهانی علیه انقلاب و میهن اسلامی به راه افتاد، شهید صدیقیان با اشتیاق فراوان خواستار حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل شد، ولی از آنجا که برادر بزرگش در این امر بر او پیشی گرفته بود، مجبور گردید در تهران بماند و ضمن ادامه تحصیل و سایر فعالیتها جهت تأمین هزینههای زندگی خانواده به کار در مغازه بپردازد.
او جوانی باتقوا، صادق، جدی، سخت کوش، عاشق اهل بیت عصمت (ع) و پیرو و شیفته امام امت بود و در راه خدا هیچ سستی به خود راه نمی داد و در پایان عمر کوتاه، ولی پر برکتش نیز از حالت روحانی خاصی برخوردار شده بود.
شهادتنامه
شهید صدیقیان به دنبال فعالیتهای تبلیغاتی و گستردهای که داشت مورد شناسایی دشمنان سیه دل و نگون بخت انقلاب و اسلام قرار گرفت. آنان ابتدا با نامه تهدید آمیزی از وی خواستند که یا دست از فعالیتهای اسلامی خود بردارد یا این که منتظر توطئه سوء قصد علیه جان خود باشد، ولی این تهدید هیچگونه تأثیری در جریان فعالیتهای وی نگذاشت؛
تا این که یک روز هنگام عصر دو تن از منافقین تروریست سوار بر موتور سیکلت پس از مراجعه به محل کار وی به عنوان مشتری وارد مغازه میشوند و از وی که در حال مطالعه بود درخواست چیزی را مینمایند، و در فرصتی که او مشغول کار میشود، از پشت با سلاح کمری به سمتش شلیک میکنند و با عجله از مغازه خارج میشوند. در همین حال تروریستها با مقاومت مردم محل مواجه شده و نهایتاً با تهدید به تیراندازی و پرتاب نارنجک به میان آنان میگریزند.
پزشکی قانونی در گزارش معاینه جسد مطهر شهید اعلام میکند که:
"...سوراخ ورودی گلوله در لاله گوش چپ که تقریباً گرد و منظم است و به قطر تقریبی یک سانتی متر میباشد و گلوله وارد جمجمه شده و از طرف راست و بالای پیشانی سه سانتی متر بالای رستن گاه مو خارج شده و سوراخ خروجی به قطر 1 سانتیمتر به طور نامنظم وجود دارد و مغز از این ناحیه خارج شده است ... "
سرانجام برادر علی صدیقیان با قلبی آکنده از ایمان به خدا و با دلی سرشار از رأفت و مهربانی نسبت به خلق خدا، در راه دفاع از آرمانهای حیات بخش اسلام به آرزوی دیرینه خویش نائل میشود و خون پاکش در رگهای صدها نوجوان دیگر به جوشش در میآید تا از این پس آنان نیز راه پر افتخار او را پر توان تر از گذشته تداوم بخشیده و با رزمی بی امان تا محو و نابودی سلطه گران و مزدوران شرق و غرب از روی زمین به پیش روند و زمینه را برای ظهور بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفداء و حاکمیت یافتن متقین و صالحین در سراسر گیتی آماده سازند.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 89، شماره 4