شهيد لاجوردى مرد پولادين انقلاب،روزهاى درد و شكنجه و استقامت، پس ازشصت و سه سال عمر بابركت دنياى فانى راوداع گفت و به ديدار حق شتافت.
دشمنان كوردل انقلاب به انتقام روزهاى شكست، لاجوردى را هدف تيرهاى خصمانه خويش قرار دادند و با توطئه شوم ديگرى، نقاب ذلت از چهره كفربار خويش برداشتند. لاجرم لاجوردى بايد مىرفت و اورا توان ماندن نبود. او خستگى سالها درد ورنج زندانهاى ستمشاهى و سالها كار و ايثار وخدمت را بر دوش كشيده بود. هيچ لذتىگواراتر از شهادت را نمىپسنديد و هيچ ديدارى بيش از لقاى پروردگار و همراهان مخلصش او را خشنود نمىساخت و هيچ اجرى جز همنشينى با اوليا و مقربان الهى زيبندهاش نبود. گرچه او نيست ولى ياد وراهش هميشه جاويد خواهد ماند.
بهتر ديديم براى آشنايى با اين شهيد عزيز و سلوكش در خدمت به اسلام ومسلمين به گفتگو با يكى از بستگان شهيد بنشينيم.
- ضمن معرفى كامل خودتان، نسبت و مدت آشنايىاتان را با شهيد بفرماييد؟
: من فرشته شاهرختهرانى نژاد فارغالتحصيل سال 73 در رشته الهيات و معارف اسلامى گرايش فلسفه از واحد خواهران دانشگاه امام صادق«عليه السلام» هستم. من درسال 71 بعنوان عروس شهيد وارد خانواده شهيد لاجوردى شدم.
- شهيد لاجوردى پس از انقلاب چه مسؤوليتهايى را برعهده داشتند؟
: از همان روز نخستين ورود امام،ايشان در كميته استقبال حضرت امام«رحمه الله»بودند. سپس به پيشنهاد شهيد دكتر بهشتى وبا نظر امام خمينى«رحمه الله» دادستانى انقلابتهران را بر عهده گرفتند. بعد از آن هم بهمدت ده سال رياست سازمان زندانها را برعهده داشتند كه تصدى اين مسؤوليت تا شش ماه قبل از شهادتشان به طول انجاميد;سپس از اين كار استعفا دادند و پس ازاستعفايشان در مغازهاى در بازار مشغول بهكار بودند.
- آيا هيچ وقت از اين كه از وظايف دولتى و سياسى خويش كنار گرفته بودند، ابراز ناراحتى مىكردند؟
: خير، ايشان هرگز به پست ومقامهاى دنيوى علاقهاى نداشتند وهميشه مىفرمودند پست و مقام تا آنجا كه بتواند خدمتى به جامعه اسلامى نمايد، ارزشمند است و مقام در جمهورى اسلامى هميشهمسؤوليت آور است. اولين روزى كه ازمقام دولتى كناره گرفته بودند بهخدمت ايشان رسيدم در حالى كه بسيار شاد و مسرور بودند، فرمودند:ديشب اولين شبى بود كه در طول عمربراحتى خوابيدم ; زيرا ديگرمسؤوليتى به دوش نداشتم. ايشان ازپستهاى دولتى براى موقعيت اجتماعىخود استفاده نمىكردند; بلكهمسؤوليتهاى اجتماعى را موقعيتى براى سير الى الله مىدانستند.
- از تحصيلات ايشان برايمان بگوييد؟
: شهيد به مدت چندين سال درمحضر استادشان مرحوم شاهچراغى دروس سطح حوزه را به پايان رساندند و نقل مىشود در سالهاى زندان هم ازدروس حوزوى علماى بزرگ ومبارزى چون آيتالله مهدوى كنى وآيتالله انوارى كسب فيض كردهبودند. ايشان در محبس رژيمستمشاهى در درس خارج آيتاللهمهدوى كنى شركت داشتند و ازمحضر مبارك ايشان كسب فيضمىنمودند و ارادتى خاص نسبت به اين بزرگوار مجاهد داشتند.
حضرت آيت الله محمدى گيلانى رئيس ديوان عالى كشور مىفرمودندمن ايشان را به عنوان مجتهدى آگاه وروشنبين مىشناختم.
در ميان اسناد مربوط به شهيدلاجوردى كه در كتاب اسناد ساواك بهچاپ رسيده است; ذكر شده كه ايشان در محبس بيش از هر چيز به مطالعه مشغول بودهاند.
- آيا ايشان مشوق علمى براىفرزندانشان بودند؟
: ايشان على رغم حبسهاىطويلالمدت در بيغولههاى ستمشاهى هرگز نقش تربيتى خود را درخانواده فراموش نكردند. در ملاقاتهاو بخصوص در نامههاى بجا مانده ازاين شهيد كه از زندان براى خانواده مىفرستادند اين نقش تربيتى كاملامحسوس است. فرزندانشان را به رفتنبه جلسات مذهبى دوستانشان توصيهمىنمودند. كتابهايى را براى مطالعه بهآنها معرفى مىكردند. همچنين كليه فرزندان خود را در مدارس اسلامىثبتنام نموده بودند تا از محضراساتيدى خوب بهرهمند شوند. و درتمامى نامههايشان پيگير وضعيتتحصيلى فرزندانشان بودند و به همين دليل همه فرزندان اين شهيد عزيزداراى تحصيلات عالى هستند.
- از مبارزات و دردها و شكنجههاىشهيد لاجوردى برايمان بگوييد؟
: ايشان قبل از سال 1340مبارزات خود را در گروه شيعيانهمراه با برادر ارجمندشان اسدالله بادامچيان شروع كردند. در سال1343 بدنبال ترور حسنعلى منصور -نخستوزير منفور شاه دستگيرشدند و به خاطر عدم اعتراف خود ودوستانشان بعد از هجده ماه آزادشدند و مجددا در سال 1349 بدنبال حمله به دفتر هواپيمايى اسرائيل وايجاد راهپيمايى ضد اسرائيلىدستگير شده و مدت چهار سال درحبس بودند. در همين سالها بود كه دراثر شكنجههاى فراوان بينايى چشمچپ خود را از دست دادند كه با پيوند قرنيه در چند سال بعد بينائيشان بهترشد. همچنين گردن و پهلو و كمرشان در زير شكنجه شكست و در كف پاىايشان حدود پانزده اثر شكنجههاى رژيم دژخيم پهلوى بصورت پينههاىحاصل از شلاقها تا روز شهادت ايشان را آزرده مىكرد; به قول حضرتآيتالله خامنهاى ايشان در همينسالها بود كه بعنوان مرد پولادين درزندان نام گرفت زيرا همچنان كه اشارهكردم و در كتاب اسناد ساواك چاپوزارت اطلاعات آمده است، شهيدلاجوردى حتى كلمهاى اعتراف نكرده و با شوخ طبعى هميشگى حتى ساواك را به تمسخر مىگرفت. درقسمتى از بازجويى از ايشان پرسيده شده است كه به چه چيز اعتياد داريد؟مىگويند: "به مطالعه و پر حرفى "!مىپرسند چه بيماريهاى داريد؟ شهيدمىگويد: "تا قبل از دستگيرى هيچ بيمارى نداشتم اما بعد از دستگيرى وشكنجه، كلكسيونى از بيماريها شدم;ديد چشم چپم آسيب ديده، گردن وكمرم شكسته و ... " مىپرسند به چهچيز علاقه داريد؟ جواب مىدهد: " بهقرآن و نهجالبلاغه و ..."
ايشان مجددا بعد از تحمل چهارسال زندان و آزادى بعد از ده ماهمجددا دستگير و تا ابتداى پيروزىانقلاب در زندان بودند.
- ازخلوص ايشان درمسؤوليتهايشان بفرماييد؟
: خلوص و پاكدامنى ايشان چنان بود كه عناصر فريب خورده پس ازبازداشت، با ديدن اين خلوص وبزرگوارى تمام آنچه را دشمنان درذهن آنها پديد آورده بودند به يكبارهاز دست مىدادند و به روح بلند اوپىمىبردند.
- از ساده زيستى شهيد برايمان بفرماييد؟
: ساده زيستى شهيد لاجوردى زبانزد همه مردم و اقوام بود. ايشان وقتى وارد مجلسى مىشدند هركجابود مىنشستند. لباس سادهمىپوشيدند و براى سرزدن به اداره زندانهاى شهرستانها اكثرا ازماشينهاى عمومى استفاده مىكردند.بسيارى از مواقع در هنگام بازديد اززندانهاى شهرستانها به علت نشناختنايشان توسط محافظان در ورودى زندانها، مدتهاى زيادى پشت درمعطل مىشدند. ايشان خود را معرفى نمىكردند تا از نحوه برخورد محافظان با مراجعان و ميزان معطل شدن آنها آگاه شوند.
اكثر اوقات كارهاى نظافت اتاقمحل كار خود را خود انجام مىدادند.و در اين اواخر كه مسند دولتىنداشتند براى رفتن به محل كار ازدوچرخه استفاده مىكردند.
شايد يكى از دلايل ناشناخته ماندن شخصيتشهيد لاجوردى نيزهمين ساده زيستى و تواضع ايشانباشد.
- شهيد در پيروى از ولايت فقيهچگونه بودند؟ نظر ايشان در مورداسلام بدون روحانيت چه بود؟
: ايشان شب قبل از شهادتشان به فرزندانشان فرموده بودند: بدانيد خيرو صلاح شما و مردم انقلابى دراطاعت كامل از مقام ولايت فقيه است.جمله معروفى را توصيه مىكردند كه:"در ولايت فقيه ذوب شويد." ايشان در تمام طول عمر خود در پشت سرروحانيت مبارز قرار داشتند و اسلام منهاى روحانيت را اسلام منهاى اسلام و روحانيت مبارز را يگانه مرجع وملجا محرومان مىدانستند.
مبارزات شهيد لاجوردى ودوران مسؤوليت ايشان بخوبى گوياى اين تفكر و عقيده ايشان است.
- به نظر شما بزرگترين عشق وعلاقه شهيد لاجوردى چه بود ؟
: ايشان در وصيتنامه خود ذكرمىكنند كه بيش از همه به اسلام،انقلاب و رهبرى معظم آن عشقمىورزند و حتى خطاب بهفرزندانشان مىگويند من شما را ازهمه چيز بجز اسلام و انقلاب اسلامىبيشتر دوست مىدارم.
- گرچه شهيد لاجوردى آنطور كهاز خانواده و دوستانشان شنيديم مدتاندكى را در جمع خانواده بود، اما بااين سخن شما معلوم مىشود يكى ازمهمترين علاقمندىهايش فرزندانشبودند.با اين وصف از خصوصيات رفتارى اين مرد وارسته در خانواده برايمان بفرماييد؟
: در خانواده به خانمها بسياراحترام مىگذاشتند و در تمام تصميمات نظر فرزندان خردسالشان را دخيل مىكردند.
بسيار مهربان و با عطوفتبودند وهميشه فرزندان و همسرشان را باالفاظ عزيزم و جانم صدا مىكردند، وآن چنان در منزل مورد محبتخانوادهبودند كه همه خانواده منتظر بودندايشان جهت اقامه نماز آماده شوند تا نماز را به جماعت ايشان اقامه نمايند وتا روز شهادت در منزل شهيد نماز بهجماعت بود.
- با اين مسؤوليتهايى كه دائمادشمنپرورى براى شهيد داشت،عكسالعمل ايشان چگونه بود؟
: ايشان مىفرمودند مسؤوليتهرچه سختتر و خطيرتر باشد اجر وقربش بيشتر است و به فرمايشحضرت آيتالله خامنهاى ايشانهميشه از مسؤوليتهاى پر خطراستقبال مىكردند.
- چه خاطرهاى از ايشان داريد؟
: در مراسم ختم، جوانى به منزلحاج آقا مراجعه كرد و خود را سربازسابق سازمان زندانها معرفى كرد. اومىگفت: روزى خدمتحاج آقالاجوردى رسيدم و ايشان مرا موردلطف قرار دادند. من نامهاى را كه بههمراه داشتم به خدمت ايشان دادم واحترام نظامى گذاشتم. ايشان به منفرمودند: بفرماييد بنشينيد فرزندم! امامن مجددا سلام نظامى دادم و بهاحترام مسؤول مافوقم (حاجآقاىلاجوردى) ننشستم. اما ايشانفرمودند: عزيزم اگر شما ننشينيد، منمىايستم; زيرا آن كس كه از ايستادن فرد مراجعه كننده در برابرش خشنودباشد نزد خدا ملعون است. و من وقتىديدم ايشان به احترام من ايستادند بسيار خجل شدم و از آنهمهبزرگوارى درس زندگى آموختم.اين سرباز كه سربازيش تمام شده بود به احترام اين شهيد عزيز از راه بسياردور براى اداى احترام به منزل حاجآقاى لاجوردى آمده بود.
- آيا ايشان در سالهاى دفاع مقدس در جبهه شركت داشتند؟
: بله. ايشان بارها در جبههحاضر شده بودند. از جمله، دفعاتى رابه همراه زندانيانى توبهكار و يا بههمراهى دوستانشان در دادستانىانقلاب.
در عمليات فاو هم در تداركات فاودر شهر فاو يار و ياور رزمندگان اسلامدر خط مقدم بودند.
به واقع كه شهيد لاجوردى مردميدان و كارزار و معركه بود و هر امرخطيرى را به جان مىخريد چه در ايامصلح و چه در جنگ .
- سفارشات شهيد به خانوادهاشان چه بود؟
: سفارش مؤكد به خانواده داشتند كه پشتيبان واقعى ولى فقيه باشند و در وصيت نامه خود نيز به خانواده بر ساده زيستى تاكيد بسيارداشتهاند. ايشان همچنين در وصيتنامه خود به اين نكته كه شناختمنافقين امروزى بسيار مشكلتر استاشاره كردهاند و خواستار شناسايىشعارهاى پوچ منافقان امروزى براى جوانان شدهاند.
- فكر مىكنيد هدف منافقان از به شهادت رساندن مرحوم لاجوردى چه بود؟
: منافقان كوردل كينهاى سختاز شهيد در دل داشتند چرا كه شهيدلاجوردى اولين فردى بود كه خط فكرى التقاطى آنها را از سال 1350افشا كرده بود و همچنين جديت وعدالت اين شهيد عزيز در زمانمسؤوليت دادستانى انقلاب دربرخورد با خط كفر و نفاق به نظر من ازمهمترين عوامل كينه توزى و دشمنىآنان با شهيد و در نهايت ترور آن عزيزبوده است.