امروزه میتوان خاورمیانه را میدانگاه اصلی مبارزه با تروریسم و جولانگاه قدیمی تروریسم نامید. چراکه خاورمیانه به یکی از پایگاههای تربیت و ترویج تروریسم تبدیل شده است. در همین راستا این تروریج و تربیت به سمت آسیای میانه و قاره افریقا نیز توسعه داده شده است.
وجود ظرفیتهایی همچون فقر مالی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین فقدان نهادهای تاثیرگذار مدنی و اجتماعی و بیبندوباریهای سیاسی و دولتی سبب گردیده تا ابرقدرت و حامیان خرابکاری و تروریسم فرصت را غنیمت شمرده و تروریسم را ترویج دهند. این حامیان اغلب با هدف براندازی، بهره مندی نامشروع از منابع انرژی و مالی و تضعیف بنیادهای دینی و عقیدتی همواره در تلاش هستند تا به نحوی در مسیر توسعه حاکمیتی کشورها خلل وارد نمایند و از هر طریقی که میتوانند حاکمیت و کشورها را در موضع ضعف قرار دهند تا بتوانند استعمار پسامدرن را محقق سازند. در این راستا این حامیان علاوه بر نقش حمایتی خود از تروریسم، دائما به دنبال مقصر جلوه دادن کشورهای دیگر به بهانه حمایت از تروریسم هستند. در واقع ابرقدرت برای مثبت جلوه دادن و مبرا ساختن چهره خود، در فضای آلوده اتهام حمایت از تروریسم را به دیگران وارد میکنند.
در واقع این حامیان بصورت بسیار دقیق و حرفهای حالت مثبت و منفی را در هم میآمیزند و مقصر را ثالث جلوه میدهند که این یکی از فنون حاکم شدن بر اوضاع از طریق (Sense Making) است. این فن بخصوص در کشورهای جهان سوم بسیار کاربرد دارد و از این طریق بهراحتی تفرقه افکنی و بدبینی ایجاد میگردد و کشورها حس اعتمادشان سلب و کم رنگ میگردد و به همین طریق بهراحتی ابرقدرت و حامیان واقعی تروریسم امورات خود را دنبال میکنند. حال اینکه تروریسم هم به بقا امیدوار میگردد. علت اینکه تروریسم بهراحتی جولان میدهد و ابرقدرت حمایت میکند این است که کشورها موضع قاطعی در برابر تروریسم ندارند و در واقع موضعشان شفاف نیست. به نظر میرسد مبارزه و مقابله جدی با تروریسم اصل شفافیت مواضع را میطلبد و کشورها بایستی بصورت قاطع اعلام موضع کنند. نه اینکه بخاطر ارتباط با ابرقدرت برخی کشورها مماشات کنند و بهراحتی از کنار این مساله بسیار مهم بگذرند.
کشورهایی که اهل مماشات هستند بایستی بدانند آتش تروریسم قطعا دامن آنها را نیز خواهد سوزاند. تروریسم امنیت، آزادی، استقلال و انسانیت و حقوق بشر را نشانه رفته است و هرگونه مماشات و سهل انگاری باعث از بین رفتن میلیون ها انسان و تخریب زیست کره میگردد. اگر واقعا کشوری سیاست مبارزه جدی با تروریسم را در دستور کار داشته باشد، در این مسیر از همه توانمندیهای خود در جهت مهار آن استفاده میکند و میتواند در این مسیر گامهای بلندی بردارد و در حفظ منافع حیاتی بشر کوشا و سهم جدی داشته باشد. در این راستا به نظر میرسد:
- تروریسم نبایستی احساس کند که هر حرکت خفت باری را میتواند اجرا کند و به آن ببالد.
- کشورها بایستی اصل شفافیت مواضع را در دستور کار قرار دهند و علنی بر علیه تروریسم اقدام جدی صورت دهند.
- برخی کشورهای حامی تروریسم نیز بایستی در سیاستهای تنش زا و ستیزه جوی خود بازنگری کنند و بدانند خطر تروریسم انها را نیز میسوزاند.
- تروریسم بایستی در نطفه خفه شود و هر کجا اثری از آن یافت شود بایستی ریشه کن و محو گردد.
بنابراین به نظر میرسد بایستی جواب تروریسم را محکم داد تا عده ای برای تروریسم حیات و بقایی متصور نباشند. هرچند برخی کشورها در این زمینه جدا کوتاهی کرده و میکنند و این مساله به نفع هیچ کشوری نیست.