حذف نام گروه تروريستي منافقين از ليست گروههاي تروريستي آمريکا را چگونه ارزيابي ميکنيد و به نظر شما آيا آمريکا از انجام اين اقدام اهداف بلند مدتي را دنبال ميکند؟
در ابتدا عرض کنم که اتحاديه اروپا که خود را سردمدار مبارزه با تروريسم ميدانست با انگيزههاي سياسي و با نيت فشار بر ايران در سال 2008 طي نشستي در بروکسل به خروج نام اين گروهک از ليست سياه رأي مثبت داد. وزارت امور خارجه آمريکا نيز امسال بعد از گذشت پنج سال در تاريخ 28 سبتامبر رسماً با صدور بيانيهاي منافقين را از فهرست سازمانهاي تروريستياش خارج کرد و مدعي شد که اين تصميم در راستاي انکار ارتکاب خشونت از سوي اين سازمان، خودداري از انجام هرگونه اقدام تروريستي در طول 10 سال اخير و همچنين همکاري آن با تلاشهاي مسالمتآميز در جهت بستن پادگان اشرف در عراق گرفته شده است. اما آمريکا اهداف ديگري را از اين موضوع دنبال ميکند. نخستين دليل مربوط به معامله پشتپردهاي است که درباره موضوع ايران، ميان اسرائيل و آمريکا رخ داده است. روابط منافقين با اسرائيل بسيار گسترده و عميق است و اين گروهک تقريباً در تمامي عملياتهاي اطلاعاتي اين رژيم عليه ايران در دو سال گذشته دخيل بوده است که ميتوان ردپاي آنها را در شهيدشدن دانشمندان هستهاي ايران ديد.
يکي از درخواستهاي صهيونيستها در مذاکرات راهبردي با دولت آمريکا در يک سال گذشته اين بوده است که آمريکا نام منافقين را از فهرست گروههاي تروريستي وزارت خارجه خود خارج کند تا اين گروه بتواند با آزادي عمل بيشتري در آمريکا به فعاليت بپردازد. منافقين هم درحوزه جاسوسي و جمعآوري اطلاعات و هم در حوزه عمليات، جزو شرکاي مهم سيا در عملياتهاي اطلاعاتي عليه ايران محسوب ميشود. اگرچه ارتباطات منافقين با موساد مستحکمتر است اما سيا در بسياري از عملياتهاي خود عليه ايران از اين گروهک استفاده کرده است. بنابراين به نظر ميرسد خروج از فهرست گروههاي تروريستي بهنوعي جايزه همکاري با سيا و موساد بوده که به اين گروهک اعطا شده است. اين ميتواند در چارچوب اهداف بلند مدت آمريکا در قبال جمهوري اسلامي باشد. مضاف بر اين که بايد به لابي منافقين در واشنگتن بهويژه در کنگره اشاره کرد. اطلاعات بسياري وجود دارد که ميتوان از آنها نتيجه گرفت که منافقين با هزينهکردن مقدار قابل توجهي پول، که منشأ آن اسرائيل و سعودي بوده، بسيار از نمايندگان کنگره و همچنين تعداد زيادي از مقامهاي سابق آمريکايي از جمله افرادي مانند جيمز جونز، مشاور امنيت ملي اوباما در دو سال اول را به حاميان جدي خود تبديل کردهاند.
در اين شرايط به نظر شما ارائه اسناد بينالمللي و روشنگري درباره اين گروه چه ارزشي دارد؟
نقش بسيار مهم و استراتژيکي دارد. به نظر من همان اسنادي که اين گروه را در فهرست گروه هاي تروريستي قرار داد، بهترين سندي است که ميتوان به آن اشاره کرد و مهمتر اينکه، از شهادت شهيد دکتر عليمحمدي، دانشمند هستهاي ايران تنها سه سال ميگذرد و نه 10 سال که بر اساس آن نام اين گروهک از فهرست سازمانهاي تروريستي خارج شده است.
چه اقداماتي ميبايست از سوي حاکميت دراين باره صورت بگيرد؟
پيگيري حقوقي، افشاگريهاي جنايات اين گروهک، استفاده از جايگاه منطقهاي و بينالمللي ايران در مجامع بينالمللي، تعامل سازنده با سازمانهاي مستقل در حوزه مبارزه با تروريسم، ميتواند از اقدامات موثر جمهوري اسلامي در قبال اين گروهک باشد.
جمهوري اسلامي بايد از پتانسيلهاي خود به نحو احسن در جهت حقانيت ملت مظلوم ايران استفتده کند. باز تاکيد ميکنم که اين اقدام آمريکا به معناي تشديد فشار عليه ايران و علنيکردن آن در سطح بينالمللي است، پس ميدان بازي در عرصه بينالملل است. به هر حال آنان اقدامات مختلفي جهت فشار بر ايران انجام دادهاند، اما جمهوري اسلامي ايران از لحاظ امنيتي آن قدر قوي هست که باز هم آنان را از رسيدن به اهدافشان مايوس کند. در کنار دولت، سازمانهاي غيردولتي نيز ميتوانند نقش فعالي در اين رابطه داشته باشند که ميتوان به فعاليتهاي بنياد هابيليان اشاره کرد.
چرا آمريکا از عراق عقبنشيني کرد و بهتبع آن دست از حمايت گروه تروريستي منافقين براي ماندن در اردوگاه اشرف برداشت؟
ماندن درازمدت آمريکاييها در عراق با منافع آنها در منطقه استراتژيک خاورميانه در تضاد بود. پايان عمليات نظامي آمريکا در عراق، در پايان ماه اوت 2010، با وجودي که بر اساس برنامه زمانبندي شده انجام شد، ناشي از دلايل متعددي است. در اين رابطه به نظر ميرسد شرايط داخلي آمريکا مهمترين دليل خروج سربازان عراقي در دوره زماني کنوني باشد. از يک طرف شرايط اقتصادي آمريکا هنوز در وضعيت نامناسبي است که باعث افزايش انتقادها از دولت اوباما شده است. در چنين شرايطي اوباما دستاورد شايانتوجهي که بهوسيله آن بتواند کرسيهاي دموکراتها را در مجلس نمايندگان و سنا حفظ کند، در اختيار نداشت. از اينرو اعلام پايان عمليات نظامي در عراق، فرصت مناسبي براي وي و دموکراتها بود که به عنوان يک برگ برنده از آن استفاده کنند که در کنار مسايل داخلي آمريکا بهعنوان متغيري مهم در پيروزي اوباما بود. به موازات توافق دولتين عراق و آمريکا مبني بر خروج نيروهاي نظامي آمريکايي از خاک عراق در سال 2008، کنترل اردوگاه اشرف از آمريکا به ارتش عراق واگذار شد و اين امر آغاز تقابل جدي دولت و ارتش عراق با سازمان گشت و بحث اخراج اعضاي سازمان از خاک عراق به صورت بسيار جدي از سوي مقامات ارشد سياسي و امنيتي عراق مورد توجه قرار گرفت. نقطه اوج اين تقابل با ورود نيروهاي امنيتي عراق به پايگاه اشرف در 8آوريل2011 شکل گرفت.
پس از اين درگيري بود که دولت عراق از اعضاي سازمان خواست تا پايان سال 2011 خاک عراق را ترک کنند. با وساطت دولت آمريکا و برخي نهادهاي بينالمللي، مقرر شد تا به منظور ايجاد آمادگيهاي لازم اين زمان تا سال 2012 تمديد شود. با آغاز سال 2012 روند تخليه اعضاي سازمان از اردوگاه اشرف در پنج مرحله آغاز شد که مرحله نخست آن در تاريخ 29بهمن1390 و مرحله پنجم در 15ارديبهشت1391 از اين اردوگاه صورت گرفت و طي آن به طور موقت بيش از 400 نفر از اعضاي سازمان به پايگاه ليبرتي(حريه) در حومه بغداد منتقل شدند.
با تغيير سياست آمريکا در قبال عراق، آمريکاييها بايد موضع جديدي درباره اين گروهک ميگرفتند که خروج از عراق در اين مدل تصميمگيري جا داشت. و اكنون آمريكا گامي ديگر را براي تضمين جايگاه گروهي برميدارد كه متعهد به براندازي دولت ايران بوده و مهمتر از آن با صدام حسين عليه كشور خود همكاري و جنگ كرده است. به اين ترتيب منافقين از اين پس ميتواند بهطور قانوني و رسمي پول نيز دريافت كرده و در حوزه احترام بينالمللي نيز قرار گيرد. فقط يك لحظه تصور كنيد ايران چنين كاري را براي مشروع كردن يك گروه تروريستي آمريكايي كه متعهد به براندازي دولت آمريكا بود و سابقهاي طولاني از خشونت داشت انجام ميداد.
به نظر شما آيا تحولات کشورهاي عربي و نقشي که آمريکا در ليبي و سوريه بازي کرده است، بر روي ديدگاه آمريکا درباره ايران تأثير گذاشته است؛ به اين معنا که بخواهد اپوزيسيون را به بازي بگيرد، در صورت پاسخ منفي يا مثبت، دلائل اين نتيجهگيري را ذکر بفرماييد؟
با توجه به مدل ليبي خير. ولي با توجه به روندي که در سوريه دنبال ميشود که اخيراً در دوحه قطر شاهد بوديم، من نظر مثبت دارم. در اينجا ميخواهم مقايسهاي بين اپوزسييون سوريه و سازمان منافقين انجام بدهم. اولين هدفي که ايالات متحده در اين کنفرانس دنبال ميکند اين است که ميخواهد به گروه اپوزيسيون بفهماند که شما بيپناهيد و ما شما را با دادن پول و اسلحه و همه چيزهايي که مورد نياز شماست پناه دادهايم.
گذشته از اين نيز بايد گفت اين کنفرانس به حمايت آمريکا و ترکيه برگزار ميشود و قطر از آن حمايت لجستيکي و مالي ميکند. در واقع هدف از اين کنفرانس، هم تقويت جبهه اپوزيسيون است تا تروريستها بتوانند بيشتر و فعالتر مورد حمايت قرار گيرند و سوريه را ماهها دچار جنگي فرسايشي کنند تا اين کشور دست را بالا برده و تسليم شود. اين مدلي است که آمريکاييها درباره سازمان منافقين هم ممکن است به آن توجه داشته باشند. مؤلفههاي مشترکي قابل استخراج است که حمايت مالي و پشتيباني سياسي بارزترين آنها بين اپوزيسيون سوريه و سازمان منافقين در اين برهه خاص است.
موضع کشورهاي اروپايي در مقابل اين گروه چگونه است؟
اتحاديه اروپا مدتها قبل نام اين گروهک تروريستي را از ليست ترور خارج کرده بود، اما آمريکا حاضر به اين کار نشد، اما شايد خروج نيروهاي نظامي آمريکايي از عراق که براي باراک اوباما موفقيت محسوب ميشد در کنار تاکيد دولت عراق به اخراج منافقين ، همان گونه که بيان شد، علل اصلي بود. به عقيده من اينکه خانم مريم رجوي در پارلمان اروپا حضور پيدا ميکند، در مصاحبه مطبوعاتي شرکت کند، و با نمايندگان ديدار داشته باشد بهخوديخود مطلبي نيست که پرداختن به آن ضروري باشد و اينکه سازمان منافقين به هر بهانه واهي اعلام پيروزي کرده، به خود تبريک گفته و دائماً موضوعي براي جشن و سرور پيدا کند نيز نميتواند فينفسه موضوع قابل بحثي باشد؛ اما موضوعي که در نحوه استفاده از اين خبر حتماً بايد مورد بررسي دقيق قرار گيرد سوءاستفاده تبليغاتي سازمان، از اينگونه مانورهاي ديپلماتيک است که در عالم سياست کاملاً بيتأثير هستند و براي جذب و حفظ نيروها و اسيرکردن آنان در چارچوب يک تشکيلات فرقهاي ميباشد. اينجاست که اتحاديه اروپا در چارچوب اهداف سازماني اين گروهک قرار ميگيرد و از آن استفاده ابزاري ميکند و بستر لازم را براي اين گروهک فراهم ميآورد.
اين اتفاق در زماني که اين گروهک در ليست گروههاي تروريستي غرب بود هم اتفاق ميافتاد که به نظر من يک پارادوکس ضدتروريستي در غرب را به نمايش ميگذاشت. تصور کنيد که گروه القاعده به عنوان يک گروه تروريستي در فرانسه دفتر داشته باشد يا اينکه در آلمان فعاليت حزبي کند. در اينجا بايد به اين نکته مهم اشاره کرده و تاکيد کنم که مقر اتحاديه اروپا در بروکسل و محل پارلمان اروپا در دو شهر بروکسل در بلژيک و استراسبورگ در فرانسه ميباشد. نمايندگان پارلمان اروپا که به تناسب جمعيت از تمامي کشورهاي عضو انتخاب ميشوند از افراد عادي جوامع بوده و در عملکردهاي سياسي و اجتماعي خود استقلال عمل دارند. هر يک از نمايندگان در محل پارلمان اروپا اين اختيار را دارند که جلسات سخنراني، کنفرانس مطبوعاتي، يا ديدار با نمايندگان برگزار کنند و براي انجام اين کار کافي است يکي از سالنهاي متعدد محل پارلمان که در اندازههاي مختلف در دسترس هستند را اجاره کرده و اعلاناتي در تابلوهاي داخل پارلمان نصب کنند.
سازمان منافقين از اين موضوع ساده به روش تمامي فرقهها که با انواع حقهها پيروان خود را ميفريبند سوءاستفاده کرده و تلاش ميکند تا بهواسطه آن، ويژگي و توان خاصي براي خود قائل شود و لذا نيروهاي سرخورده خود را بهصورت غيرواقعي اميدوار و وابسته نگاه دارد. اين عمل از نظر عرف اجتماعي يک شيادي کامل است که قطعا مردود بوده و حتي از نظر قانوني قابل پيگرد ميباشد.
آينده سياسي اين گروه در آمريکا و اروپا را چگونه ميبينيد؟
اين گروهک مخالف حکومت ايران، حالا ميتواند دفتر سياسي خود را در آمريکا راه بيندازد؛ به کنگره و سياستمداران آمريکايي مشورت بدهد، لابيگري نمايد و براي گسترش فعاليتهايش پول و کمک مالي دريافت کند. همچنين، داراييهاي اين سازمان و افراد وابسته به آن در ايالات متحده ديگر مسدود نخواهد بود.
اينها امتيازاتي است که کشوري که پرچمدار مبارزه با تروريسم است به يک گروه تروريستي ميدهد. هر دو سال يک بار وزير خارجه آمريکا موظف است فهرست سازمانهاي تروريستي را بازبيني کند و در صورت تغيير در وضعيت اين سازمانها فهرست را بهروز کند. اگر اين بازبيني در خصوص گروهي خاص تا 5 سال صورت نگيرد، وزير خارجه آمريکا موظف است بر اساس قانون درباره خروج گروه مزبور از فهرست تروريستي تصميم بگيرد. با استناد به اين قانون اين گروهک مسلح تروريستي با توجه به ماهيت وجوديش احتمال اين که در ليست سياه تروريستي قرار بگيرد وجود دارد. بر کسي پوشيده نيست که اين گروهک هيچ جايگاهي در ايران ندارد و قرارگرفتن اين گروه در کنار رژيم صدام در جنگ ايران و عراق، آنها را بهعنوان منفورترين اپوزيسيون در دنيا تبديل کرده است. حال اينکه در آمريکا اين سازمان ميتواند فعاليت داشته باشد. به نظر من اشتباه فاحش و استراتژيکي است که دولتمردان آمريکايي مرتکب شدهاند.
تحرکات سياسي منافقين که با پشتيباني و همراهي برخي اعضاي پارلمانهاي اروپايي همراه است با چه هدفي دنبال ميشود؟
همينطور که قبلاً به آن اشاره داشتم استفاده تبليغاتي و ابزاري مهمترين هدف اين گروهک در نزديکي به سازمانهاي اروپايي است.