سيداسدالله لاجوردي در سال 1314 ش در تهران ديده به جهان گشود. وي در نوجواني همراه پدر خويش به کار و فعاليت پرداخت و به دليل علاقه وافر به علوم اسلامي مشغول تحصيل دروس حوزوي شد و تا حد کفايه پيش رفت.
با آغاز جريان نهضت اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) ، وي نيز از فعالان و پيشگامان مبارزه به شمار مي آمد. ايشان در تاسيس جمعيت موتلفه اسلامي در سال 1341 ش نقش مهمي ايفا کرد. لاجوردي به همراه شهيدان مطهري و بهشتي در زمينه ائتلاف برضد رژيم فعاليت زيادي کرد. وي بارها توسط رژيم پهلوي بازداشت شد و تحت شکنجه های وحشیانه ساواک قرار گرفت. مبارزات سياسي او تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه يافت.
وي از طرف شهيد بهشتي به دادستاني انقلاب اسلامي برگزيده شد. منافقين کوردل همواره از فعاليت هاي اين مجاهد در راه حق آشفته بودند و همواره در پي قتل آن مبارز بزرگوار بودند تا اين که سرانجام در اول شهريور 1377 ، در 63 سالگي به دست منافقين مزدور شربت شهادت را نوشيد. پيکر آن شهيد بزرگوار پس از تشييعي به يادماندني با حضور مردم انقلابي و خداجوي ، در جوار شهداي هفتم تير در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
فرزند شهید لاجوردی: منافقین از همان ابتدا نسبت به پدرم حساس بودند
شهید لاجوردی در سال بحرانی 1360 و در اوج فعالیتهای تروریستی گروهكهای منافق و معاند با نظام، مسوولیت دادستانی انقلاب اسلامی تهران را بر عهده گرفت و مدتی بعد ریاست سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی به او سپرده شد. لاجوردی پس از مدتی از ریاست سازمان زندانها استعفا داد و به كار در بازار تهران مشغول شد.
سیدحسین لاجوردی، فرزند شهید اسدالله لاجوردی در گفتوگو با ایسنا، به شرح خاطراتی از همراهی با پدر پرداخت.
وی میگوید: «پدرم به هیچ كاری به اندازه مطالعه و تحقیق اهمیت نمیداد. در كتاب اسناد ساواك نیز در مورد ایشان نوشته شده كه بعد از بهبودی مختصر شكنجههای دوران زندان، مطالعه و تحقیق در قرآن و نهجالبلاغه را آغاز میكرد، بطوری كه در زندانهای شاه تا رسیدن به سطح اجتهاد مطالعه كرد.»
لاجوردی یادآور شد: «شهید لاجوردی در سال 1341 با امام خمینی (ره)آشنا شد و پس از آن در سه دوره مختلف بیش از 10 سال را در زندان سپری كرد و به دلیل شكنجههای آن دوران، چشم چپ ایشان كاملا آسیب دید و شكستگیهای كمر، گردن و پای ایشان تا آخرین روزهای عمر آزارشان میداد. در اسناد ساواك ذكر شده كه هرچه ایشان را بیشتر شكنجه میدادند، آبدیدهتر میشد و نسبت به اهداف مبارزات خود راسختر.»
حسین لاجوردی خاطرنشان كرد: «امام (ره) از ایشان به عنوان یك انسان ژرفنگر و خستگیناپذیر در قبل و بعد از انقلاب یاد كردهاند و در بین دوستان و همرزمان خود به عنوان مرد پولادین شناخته شده بودند.»
وی ادامه داد: «همزمان با پیروزی انقلاب، پدر از زندان آزاد و همراه با دیگر مبارزان در مسوولیتهای مختلفی مشغول به كار شد. در همان ابتدا برای مشایعت امام (ره) به منظور بازگشت به ایران، به پاریس رفتند. پس از آن نیز همواره در خدمت حضرت امام بود تا اینكه با نظر ایشان، در سال 1360 مسوولیت دادستانی انقلاب اسلامی تهران را بر عهده گرفت. البته باید این نكته را در نظر گرفت كه سال 60 سالی بود كه در تهران روزانه حدود 30 ترور موفق انجام میشد. بطوری كه هر كس عكس حضرت امام (ره) را همراه داشت، ترور میشد و ناامنی مطلق حكمفرما بود. شهید لاجوردی به دلیل شناختی كه در دوران زندان رژیم سابق از گروهكها پیدا كرده بودند، از نظر امام (ره) بهترین گزینه برای به عهده گرفتن این سمت شناخته شدند.»
فرزند شهید لاجوردی توضیح داد: «ایشان اولین كسی بودند كه در سال 52 و در زندان به ارتباط سازمان مجاهدین خلق با عوامل رژیم شاهنشاهی پی بردند و روشنگری در مورد این گروه را آغاز نمودند. منافقین از همان موقع نسبت به ایشان حساس بودند تا اینكه در زمانی كه ایشان از همه مسوولیتهای حكومتی استعفا داده بود و در بازار تهران به شغل سنتی خود مشغول بود، ایشان را به شهادت رساندند.»
لاجوردی در ادامه، در خصوص ویژگیهای شخصیتی پدرش گفت: «پدرم سعی میكرد كه مطالعه در خانواده نقش اساسی داشته باشد. سادهزیستی، از ویژگیهای بارز ایشان بود و با اینكه تمكن مالی خوبی داشتند، سادگی را مبنای زندگی خود قرار داده بودند. بیشتر اوقات با دوچرخه به محل كار خود میرفتند و هیچگاه اجازه ندادند كه ما برای انجام كارهای شخصی و خانوادگی از اموال دولتی استفاده كنیم.»
وی خاطرنشان كرد: «شهید لاجوردی احترام فوقالعادهای برای بانوان قائل بود و در نامههایی كه از زندان برای مادر و خواهرم مینوشتند، تاكید میكردند كه مبادا شما هم جزو خانهنشینان و نظارهگر فعالیت مردان شوید. به یاد میآورم كه قبل از انقلاب، مادر و عمهام، تجمعهای خانوادههای زندانیان سیاسی را سامان میدادند.»
فرزند شهید لاجوردی یادآور شد: «با حضور ایشان جوی عاطفی و معنوی در خانه حكمفرما بود. هرگاه ایشان برای اقامه نماز در منزل بودند، نماز را به جماعت برپا میكردیم و همواره یكی از توصیههای ایشان به خانواده این بود كه سعی كنید با اغنیا كمتر رفت و آمد داشته باشید.»
لاجوردی در ادامه تاكید كرد: «پدر پنج بار برای حضور در جبهه اعزام شدند و با توجه به سن و سالشان كارهای سنگینی مانند ساختن سنگر و خالی كردن جعبه مهمات در خطوط مقدم را به عهده میگرفتند.»
فرزند شهید لاجوردی به فعالیتهای پدرش پس از انقلاب اشاره كرد و گفت: «پدر با توجه خاص به اهداف منافقان كه روی احساسات جوانان سرمایهگذاری كرده بودند و با تمسك به فطرت پاك جوانهای انقلابی، مردم را متوجه ایدههای التقاطی و ضد فطری سازمان منافقین میكرد و به دلیل نفوذ كلام و قدرت در بحث، باعث میشد كه بسیاری به اسلام بازگردند. معتقد بودند كه اگر كسی توبه كرد باید از مواهب توبه بهرهمند شود و اگر كسی به روی نظام اسلحه كشید به سزای خود برسد. حتی پس از دستگیری گروه فرقان كه بسیاری از جمله استاد مطهری را به شهادت رساندند، توبه آنها را پذیرفتند.»
وی در مورد روابط شهید لاجوردی و امام خمینی (ره) گفت: «ایشان بطور كامل مقلد امام (ره) بودند و این مساله را چه در كلام و چه در عمل اثبات كردند. در نامهای از امام نیز به این نكته اشاره شده است كه در دوران اوج تهمتها و توهینها به شهید لاجوردی، هیچكس مانند حاج احمد از ایشان حمایت نكرد.»